بغداد (دار الخلافه) به خوبی مزین و آراسته شده است، هارون الرشید (خلیفه وقت) بر مسند خلافت جلوهافروز است، در هر کجای پایتخت، مجالس عیش و سرگرمیها و جشن و سرور برپا است، میزگردها و نشستهای علما و اندیشمندان و مجالس پرجوش و خروش مشاعره نیز منعقد گردیده، سپاسنامهها، تقدیرنامهها و مدالهای اعزاز نیز در حال تقسیم شدن میباشند، اما جای تعجب در اینجا بود، که حضرت سفیان ثوری رحمه الله با توجه به اینکه هارون الرشید با ایشان اردات خاصی داشت در این جشن باشکوه خلافت حضوری نداشت، هارون الرشید از عدم حضور حضرت سفیان بسیار حیران است، چنانچه از محتوای نامهای که برای ایشان ارسال نموده به وضوح ناراحتیاش مشخص میگردد.
«بسم الله الرحمن الرحیم».
از طرف بندۀ خدا، هارون الرشید امیرالمؤمنین،
به برادر دینی ام سفیان بن سعید الثوری!
برادرم، به خوبی آگاه هستید که خداوند بین مسلمانان نسبت برادری اسلامی را برقرار نموده و به خاطر الله با شما محبت و ارادت دارم، اگر بار سنگین خلافت بر دوشم نمیبود، جهت اظهار محبت و ارادت، شخصاً حاضر به خدمت میشدم. علاوه از شما تا به حال کسی باقی نمانده که به خاطر پاس از خلافت مرا تبریک و تهنیت عرض نکرده باشد، به مناسبت این ایام فرخنده روی خزانهها را برای عموم مردم گشودهام و به خاطر اعطای جوایز و بخششهای زیاد، چشم و قلبم را سرور و شادمانی در برگرفته، متأسفانه با بودن این همه امکانات و توجهات خاص باز هم در این مجلس و به نزد من تشریف نیاوردهای، ای ابو عبدالله، به خوبی از فضایل دیدار بینی و ملاقات با یک مؤمن آگاه هستی، امیدوارم به محض رسیدن نامه، بیدرنگ به اینجا تشریف بیاورید».
هارون الرشید این نامه را توسط عباد طالقانی به خدمت حضرت سفیان ارسال نمود. عباد میگوید: نامه را گرفته عازم کوفه شدم و در آنجا نامه را به حضرت سفیان تقدیم نمودم. حضرت سفیان نامه را در میان حاضرین در مجلس انداخت و گفت: به خدا پناه میبرم از اینکه به چیزی دست بزنم که دست انسانهای ظالم به آن برخورد کرده باشد. از بین حاضرین، شخصی نامه را خواند، با مشخص شدن محتوای نامه، دستور داد تا پاسخ نامه در پشت همین نامه داده شود، حاضرین گفتند: مسئلۀ خلیفه است، اگر جواب نامه را بر روی کاغذی دیگر بنویسید مناسبتر خواهد بود. اما شیخ بزرگوار فرمود: خیر، پاسخش را بر طرف دیگر همین نامه بنویسید. اگر این نامه از مال حلال باشد عوضش به هارون الرشید خواهد رسید، در غیر اینصورت به همراه همین افکنده خواهد شد. نباید در نزد من چیزی باقی بماند که دست ستمگری به آن برخورد کرده باشد از ترس اینکه مبادا دینمان تحتالشعاع قرار گرفته و آلوده گردد. و فرمود که جواب نامه را اینچنین بنویسید:
«بسم الله الرحمن الرحیم».
از طرف بنده خدا
به هارون الرشید
که در فریب امیدها و آرزوها گرفتار و از نعمت حلاوت ایمانی و تلاوت کلام الهی محروم گردیده. آشکارا اعلان میکنم با تو هیچگونه پیوند دوستی ندارم، روابط من و تو به پایان رسیده است. در همین نامهای که ارسال داشتهای بهطور علنی اعتراف نمودهای که چگونه دست به خرج کردن بیتالمال مسلمین زدهای، خودت شاهد زندهای بر این اعمالت میباشی، همچنین آنانی که از محتوای نامهات آگاه شدهاند و من هم در روز قیامت (علیه تو) در پیشگاه الهی گواهی خواهم داد.
ای هارون، بر اموال مسلمین قابض شدهای، آیا از این عمل تو، مجاهدین و مسافرین خشنود میباشند؟ آیا مردم شما در نزد علما مورد قبولیت هستند؟ آیا بیوهزنان و یتیمان از این عملکرد تو راضی هستند؟ آیا ملتت از این کاری که در پیش گرفتهای خرسند میباشند؟
ای هارون، دستت را کوتاه بگیر و یقین داشته باش که در فردای روز قیامت در پیشگاه عدل الهی حاضر خواهی شد، بنابراین خودت را برای پاسخگوئی در آن روز آماده کن، در ارتباط با اعمال و کردار و حرکتهایت از خداوند بترس، زیرا نعمت بزرگ ایمان و زهد از تو سلب گردیده و از نعمت تلاوت قرآن و از شرفیابی در مجالس روحانی و معنوی علمای ربانی و مصلحین محروم گشتهای و از اینکه ستمگران مدیریت کارهای خلافت را به عهده میگیرند خوشحال میباشی.
ای هارون، بر تخت شاهی جلوهافروز گشتهای، پارچههای حریر و دیبا به استعمال خویش درمیآوری و بر دروازههای دربار پردهها افکندهای، سربازان مسلح و ستمگر جلو روی کاخ و قصر شاهی پاسداری میدهند و بر اقشار مختلف مردم ظلم میکنند، انصاف و عدالت به اجرای در نمیآید، بر دیگران حد شراب و زنا را جاری میکنید، حال آنکه خودتان مرتکب این اعمال هستید، دستهای دزدان قطع میگردد، حال آنکه خودتان دزد هستید. حکم اعدام قاتلان را صادر میکنید، اما از سوی دیگر در ترور مردم بیگناه دستهایتان آلوده میباشد. آیا اجرای این احکام بر تو و سپاهیانت قبل از اینکه بر دیگران به اجرای دربیاید ضروری نبود؟
ای هارون، در روز قیامت چه حال خواهی داشت، در آن هنگامیکه جارچی بگوید: ستمگران و حامیانشان را یکجا جمع نمائید. بعداً به اتفاق کلیه همفکران و هماندیشانتان، حاضر خواهید شد و به عنوان مقتدا پیشاپیش آنان خواهی بود.
ای هارون، بر نصیحتم عمل کن و در مورد مردم از خدا بترس و مدام این صحنه را در نظر داشته باش که رابطه رسول الله ج با یارانشان یقیناً بعد از تو به شخصی دیگر خواهد رسید. آری، تحولات و انقلابات دنیا این فراز و نشیبها را دارند. برخی در فکر تدارکات جهان آخرت هستند و برخی دیگر بنابر غفلت و بیفکری، دنیا و آخرتشان در تباهی و نابودی میباشد.
ای هارون، بعد از این، اصلاً برایم نامه ارسال مکن زیرا نامههایت را پاسخ نخواهم داد».
عباد طالقانی میگوید: نصایح حضرت سفیان بهطور کلی در من تأثیر نمود، نامه را گرفته به بازار کوفه رفته و اعلان نمودم آیا کسی هست آن شخصی را که به سوی الله میدود را بخرد؟ مردم به همراه درهم و دنانیر هجوم آوردند، به آنان گفتم: به درهم و دیناری نیاز نیست بلکه یک عبای پشمین در کار است، با آوردن این عبا، لباسهای فاخرانه و امیرانه را بیرون آوردم و همان عبا را پوشیدم و با همین حالت به دربار خلیفه حاضر گشتم، البته با استهزا و تمسخر نگهبان روبرو شدم، به هر حال وقتی به حضور خلیفه رسیدم، با مشاهدهکردن وضعیتم از جایش برخاسته و دوباره نشست، و شروع نمود به کوفتن سرش و گفت: ای های افسوس به هدفم نرسیدم، اما سفیرم به هدفش رسید. در حالیکه نامه را میخواند اشکهایش سرازیر شد. جمعی از حاضرین در مجلس گفتند: ای امیرالمؤمنین، سفیان به شما اهانت و گستاخی نموده (و باید به سزای عملکردش برسد) لذا دستور فرمائید تا وی را در زنجیر نموده و به زندان افکنند. هارون الرشید گفت: ای دنیاپرستان، سفیان را به حال خودش بگذارید، بدبخت همان شخصی است که هممجلس شمایان باشد. اما سفیان ثوری رحمه الله شخصیتی پرهیزگار و خداترس میباشد. عباد میگوید: از آن به بعد، هارون الرشید بعد از نمازهای پنجگانه، همیشه این نامه را میخواند و به شدت میگریست.