نصی از ابن قفطی وجود دارد که آنرا از ابن عبری (متولد ۱۲۸۶ م) نقل کرده و در آن آمده است که مردی به نام یحیی نحوی که اسکندری الاصل و از فلاسفه بود، نزد عمرو آمد. عمرو او را گرامی داشت و پرسید: چه میخواهی؟ نحوی گفت: کتابهای حکمت را که در خزانههای پادشاهی است و تعداد آنها پنجاه و چهار هزار و صد و بیست کتاب میباشد. عمرو گفت: من نمیتوانم چنین رقم بزرگی را بدون اجازهی امیرالمؤمنین به شما برگردانم. آنگاه نامهای به امیرالمؤمنین فرستاد و نظر ایشان را در این مورد جویا شد. امیرالمؤمنین در جواب نوشت: کتابهایی که از آن یاد کردهای از دو حال خالی نیستند یا آنچه در آنها مکتوب است موافق با کتاب خدا است که در این صورت کتاب خدا ما را از آنها بی نیاز میسازد و یا مخالف کتاب خدا است که باز هم نیازی به وجود آنها احساس نمیشود. بنابراین همه را نابود کن. عمرو حسب دستور آنها را در میان حمام داران اسکندریه توزیع نمود تا کورهی حمام را با آنها گرم نگه دارند. چنان که تا شش ماه حمام داران از آنها به جای چوب استفاده کردند. (عمرو بن عاص، القائد السیاسی. ص ۱۳۳).
البته این روایات به دلایل زیر قابل انتقاد میباشند:
۱ـ هیچ ربط علمی و تاریخی در میان این روایات وجود ندارد و هر سه متعلق به یک دورانی از تاریخ میباشند.
۲ـ این روایات از هیچ سند و مرجع معتبری سرچشمه نگرفتهاند، بلکه فرضیههایی بیش نیستند که ساخته و پرداخته همین راویان میباشند.
۳ـ این روایات در قرن هفتم پدید آمدند و فاصلهی زمانی زیادی با دوران فتح مصر توسط عمرو بن عاص دارند. بنابراین با دلایل زیر میتوان اینها را بی اساس قلمداد نمود:
ـ هیچکدام از مورخینی که قرنها پیش در مورد مصر و فتح آن قلم فرسایی کردهاند در مورد آتش زدن کتابخانهی اسکندریه چیزی ننوشتهاند.
ـ واقدی، طبری، ابن اثیر، ابن خلدون، یاقوت حموی و حتی ابن عبدالحکم به چنین رویدادی اشاره ننمودهاند.
ـ میتوان این روایتها را متعلق به دوران جنگهای صلیبی دانست که آقای عبداللطیف بغدادی در آن دوران میزیسته و احتمالاً توسط زر و یا زور به نوشتن آن وادار شده است.
ـ اگر واقعاً چنین کتابخانهی عظیمی وجود میداشت، یقیناً رومیان هنگام ترک اسکندریه کتابهای آنرا با خود میبردند.
ـ عمرو راحت میتوانست آن همه کتاب را به جای سپردن به حمام داران، در دریا میریخت که در آن صورت نابودی آنها به شش ماه نمیانجامید.
خلاصه این که جریان سوزاندن کتابهای کتابخانهی اسکندریه اتهامی بیش نیست که امیرالمؤمنین (عمربن خطاب) و همچنین عمرو بن عاص از آن کاملاً مبرا و بی اطلاع میباشند. بلکه این یک نوع جریان ساختگی از طرف دشمنان اسلام برای بد نام کردن مسلمانان فاتح است.( عمرو بن العاص القائد السیاسی). بنابراین تهمتی که بعضی از ناآگاهان در باب آتش زدن کتابخانه اسکندریه به مسلمین میزنند هیچ گونه مدرک تاریخی ندارد و جز بهتان نیست.
همچنین آتش زدن کتابخانه ایران به دست فاتحین اسلام چنان که محققین گفتهاند افسانه ایست موهومی؛ چه در هیچ یک از منابع معتبر سدههای اول اسلام ذکری از این امر دیده نمیشود. مورخین معروف غرب که با بیطرفی و دور از تعصب به این موضوع توجه و به دقت آن را بررسی کردهاند تصریح کردهاند که این مطلب جز دروغ و بهتان نیست. دکتر ماکس میرهوف اسلام شناس و شرق شناس معروف در کتاب خود به نام میراث اسلام میگوید: مراکزی برای تحصیل علم در قسمتهای مختلف ایران بود که پس از تسلط مسلمین بر ایران دست نخورده باقی ماندند و حتی جندی شاپور یکی از مراکز علمی امپراتوری اسلام گردید. صفحه ۱۰۳ میراث اسلام.
مسلمین بر ایران، سوریه، فلسطین، اردن و مصر تسلط یافتند؛ ولی در هیچ تاریخی حتی تواریخ همین مردمی که مملکتشان را از دست دادند دیده نمیشود که مسلمین به کتب دینی آنان توهین کردهاند و آن را از بین بردهاند یا بناهای دینی آنها را خراب یا آتش زدهاند. حال آن که مسلمین حامل لواء دین اسلام بودند. یکی از اسباب جهادشان تبلیغ دین اسلام و دعوت مردم به سوی این دین بود. ظاهراً میبایست کتب دینی دیگران را از بین ببرند و معابدشان را خراب کنند، ولی نه تنها دست به چنین کاری نزدند، بلکه بالعکس به معابدشان تا آنجا احترام میگذاردند که حضرت عمر پس از فتح همین شهر بیت المقدس که رومیان چنین و چنان کردند، در کلیسای بزرگ قیامه نماز نخواند، آن هم به این دلیل که مبادا مسلمین در آینده بدین علت که خلیفه در آن نماز خوانده، آن را از دست مسیحیان بگیرند و تبدیل به مسجد نمایند.
در جنگ خیبر که در حیات رسول الله و به رهبری آن حضرت واقع شد، چند جلد تورات، غنیمت به دست مسلمین افتاد. یهودیان پس از پایان جنگ از حضرت رسول تقاضا کردند تا مجلدات تورات را به آنها بازگرداند. آن حضرت نیز امر فرمود تا به آنها مسترد شود.( صفحه ۲۹۰ حیات محمد صلی الله علیه وسلم، تألیف دکتر محمد حسنین هیکل).
مردمی که با کتب و ابنیه دینی دیگران چنین خوب رفتار میکردند، آیا امکان دارد که سایر کتابهای آنها از قبیل کتب فلسفه و فلک و غیره آتش بزنند؟ هرگز.
مسلماً دشمنان اسلام خواستهاند با جعل و وضع چنین داستانی وجهه مسلمین را بد جلوه دهند؛ ولی این تاریخ صحیح است که مشتی محکم بر دهانشان میزند.
و در مقابل این افراد ناآگاه یا مغرض، دانشمندان و محققینی مانند بتلر و گوستا و لوبون و ویلدورانت و از دانشمندان اسلامی مانند شبلی نعمانی در (کتابخانه اسکندریه) و دکتر محمدحسین هیکل در (فاروق اعظم (رضی الله عنه)) و عقاد در عبقریه و کتابسوزی ایران و مصر با دلایل بسیار روشن علمی شایعه کتابسوزی اسکندریه را به وسیله مسلمانان به شدت تکذیب کردهاند و الکساندر مازاس نیز در زندگانی عمر (رضی الله عنه) این شایعه را کاملاً تکذیب کرده است و نخستین بار دانشمندان باانصاف نصرانی مانند (بتلر و گوستا و لوبون و ویلدورانت و مازاس) با دلایل علمی این حقیقت را روشن نمودهاند هم چنان که اولین بار نویسندگان مغرض و بیانصاف نصرانی و یهودی (مانند عبداللطیف بغدادی و ابوالفرج) این دروغ را نوشته و بر سر زبانها انداختند.
در تاریخ میخوانیم که رومیها در سال ۷۰ میلادی بر شهر بیت المقدس که در آن زمان شهر مذهبی یهودیان بود، تسلط یافتند. کتب دینی آنان را برای توهین لگدمال کردند و پس از آن، همه کتابها را در مسجد الاقصی عبادتگاه بزرگشان آتش زدند و سوزاندند. خود مسجد را نیز به آتش کشیدند.
همچنین مسیحیان در کشمکشهای دینی که بر ضد یهودیان در اندلس (اسپانیا) به راه انداختند، تمام کتب دینی آنها را طعمه حریق ساختند و از بین بردند.
در کتاب (زندگانی عمر، الکساندر مازاس، ص۹۸ و ۹۹ و فاروق اعظم (رضی الله عنه)، دکتر محمدحسین هیکل، ص۲۱۳) آمده: ” کتابخانه اسکندریه در دروه بطالسه (جانشینان اسکندر) بنا گردیده و آمار کتابهای آن تا سال ۴۷ قبل از میلاد به هفتصد هزار جلد رسیده است و سال ۴۷ قبل از میلاد در اثنای جنگ (کلئوپاترا، و بَطْلَمیوس) عمارت سلطنتی آتش گرفت و زبانههای آن به این کتابخانه رسید و تمام یا قسمت اعظم آن به کام حریق رفت و پس از مرور هفت سال در سال چهل قبل از میلاد، دویست هزار جلد کتابهای شاهان برجو به این کتابخانه اهدا و رونق سابق را یافته، اما در سال ۳۷۸ میلادی (تئودور زاوال) امپراتور بسیار متعصب مسیحی چون علوم و معارف کتابهای این کتابخانه را در تضاد با عقاید نصرانی میدانست اکثر کتابها را از بین برد و بقیه را نیز یک به طریق پرنفوذ اسکندریه به نام (کبریس کبیر) بر اثر عداوت و دشمنی با فیلسوف عصر (هیپاتی) سوزانید و هیپاتی را نیز به قتل رسانید، به طوری که در قرن چهار میلادی که یک کشیش مسیحی از طرف امپراتور روم مأمور نابود کردن کتابهای این کتابخانه گردید به هنگام بازگشت از اسکندریه در گزارش خود چنین گفت: «من قفسههای این کتابخانه را به کلی از کتاب خالی دیدم»”.
و چون تعصب مسیحیت روز به روز بیشتر و تضاد آن با علوم و معارف روشنتر میگردید این کتابخانهها هم چنان از کتاب خالی مانده و به هنگام ورود سپاه اسلام به اسکندریه، در این کتابخانه کتابی وجود نداشته است و در ایران کتابخانه ای نبوده تا آتش زنند و بلکه این اتهام نیز ادامه ی همان افسانه ای است که در مورد کتابخانه ی اسکندریه درست کرده اند و بعضی از نویسندگان بدون تحقیق و بررسی علمی دقیق آنرا تکرار کرده اند.
والله تعالى اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد وعلى آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلى یوم الدین
منبع: اسلام تکس