ولله الأسماء الحسنی (۳)

مطلب دیگری که در بحث اسماء الله الحسنی مطرح است، این است که آیا اسم‌ها و صفات خدا توقیفی‌اند[۱] یا خیر؟ خلاصه‌ی مطلب این است که آنچه که به عنوان اسماء و صفات بر خدا اطلاق می‌شود، توقیفی بوده و آنچه از باب خبر دادن بر خدا اطلاق می‌شود، همچون القدیم، الشیء، الموجود، القائم به ذات، الصانع و مانند آنها، واجب نیست که توقیفی باشد.

فرموده‌ی: ﴿فَٱدۡعُوهُ بِهَا﴾ یعنی: به وسیله‌ی این نام‌ها از خدا بخواهید و به او متوسل شوید. همان طور که می‌گویی: «اغفر لی وارحمنی إنک أنت الغفور الرحیم»: «مرا ببخشای و به من رحم کن؛ چرا که تو بخشنده‌ی مهربانی». چون توسل به اسماء و صفات خدا از نزدیک‌ترین و دوست داشتنی‌ترین وسیله‌ها جهت نزدیکی و تقرب به الله است. همان طور که در «المسند» و سنن ترمذی آمده است: «أَلِظُّوا بـ «یا ذاالجلال والإکرام»[۲]: «به دعای «یا ذاالجلال و الإکرام» پناه ببرید». در حدیثی دیگر آمده که پیامبر صلی الله علیه و سلم از مردی شنید که دعا می‌کرد و می‌گفت: «اللهم إنی أسألک بأنی أشهد أنک أنت الله الذی لا إله إلا أنت، الأحد، الصمد، الذی لم یلد، ولم یولد، ولم یکن له کفواً أحد»: «بارالها! به خاطر اینکه گواهی می‌دهم که تو خدایی هستی که معبود برحقی جز تو نیست. یکتا و بی‌نیازی، ذاتی هستی که نزاده و زاییده نشده و احدی همتا و مثل او نیست، از تو می‌خواهم». پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «والذی نفسی بیده لقد سأل الله باسمه الأعظم، الذی إذا دُعی به أجاب، وإذا سُئل به أعطی»: «قسم به کسی که جانم در دستش است، خواسته‌ی خود را از خدا با توسل به اسم اعظم خدا مطرح کرد؛ اسم اعظمی که هر گاه با آن، خدا خوانده شود، اجابت می‌کند و هر گاه با آن از خدا خواسته شود، می‌دهد [و نیازش را برآورده می‌کند]». ترمذی و دیگران این حدیث را روایت کرده‌اند.[۳]

آن حضرت صلی الله علیه و سلم در جایی دیگر می‌فرماید: «اللهم إنی أعوذ برضاک من سخطک، وبعفوک من عقوبتک، وبک منک، لا أحصی ثناء علیک، أنت کما أثنیت على نفسک»: «بار الها! همانا من از ناخوشنودی و نارضایتی به رضا و خوشنودی‌ات پناه می‌برم؛ از عقوبت و مجازاتت به گذشت‌ات پناه می‌برم؛ از [ خشم و غضب ] تو به [ رحمت و مهربانی ] تو پناه می‌برم. نمی‌توانم آن گونه که خودت را ستوده ای، تو را بستایم». این حدیث، حدیث صحیح است که مسلم و دیگران روایتش کرده اند.[۴]

 

 

(برگرفته از شرح تیسیر العزیز کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱] – یعنی باید حتما در قرآن و سنت آمده باشد (مصحح)

[۲]– امام احمد در «المسند »، ۴/۱۷۷؛ بخاری در «التاریخ الکبیر »، ۳/۲۸۰؛ نسائی در «الکبری »، شماره ی ۷۷۱۶؛ رویانی در مسندش، شماره‌ی ۱۴۷۸؛ طبرانی در «المعجم الکبیر »، شماره‌ی ۴۵۹۴؛ حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، ۱/۴۹۸- ۴۹۹ و دیگران، این حدیث را از ربیع بن عامر رضی الله عنه روایت کرده‌اند. اسناد این حدیث، صحیح بوده و شواهدی دارد.

[۳]– عبدالرزاق در مصنف خود، به شماره‌ی ۴۱۷۸؛ ابن ابی شیبه در مصنف‌اش، شماره‌ی ۲۹۳۶۰؛ امام احمد در «المسند»، ۵/۳۴۹، ۳۵۰، ۳۶۰؛ إسحاق در مسندش، شماره‌ی ۲۳۱۱؛ ابوداود در سننش، شماره‌ی ۱۴۹۳؛ ترمذی در سننش، شماره‌ی ۳۴۷۵؛ ابن ماجه در سنن خود، شماره‌ی ۳۸۵۷؛ ابن حبان در صحیحش، شماره‌های ۸۹۱- ۸۹۲؛ حاکم در «المستدرک»، ۱/۵۰۴ و دیگران این حدیث را از بریده اسلمی  رضی الله عنه روایت کرده‌اند و اسناد این روایت، صحیح است.

[۴]– مسلم در صحیحش، شماره‌ی ۴۸۶ این حدیث را از عایشهل روایت نموده است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …