وقوف بنده در برابر پروردگارش در روز قیامت(۲)

بخاری، کتاب «بدء الخلق» باب: [عَلاَمَاتِ النُّبُوَّهِ فِی الإِسْلاَمِ]

۳۵۲- «عَنْ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ رضی الله عنه قَالَ: بَیْنَا أَنَا عِنْدَ النَّبِیِّ  صلی الله علیه و سلم إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ، فَشَکَا إِلَیْهِ الفَاقَهَ، ثُمَّ أَتَاهُ آخَرُ، فَشَکَا إِلَیْهِ قَطْعَ السَّبِیلِ، فَقَالَ: یَا عَدِیُّ، هَلْ رَأَیْتَ الْحِیرَهَ؟ قُلْتُ: لَمْ أَرَهَا، وَقَدْ أُنْبِئْتُ عَنْهَا، قَالَ: فَإِنْ طَالَتْ بِکَ حَیَاهٌ لَتَرَیَنَّ الظَّعِینَهَ تَرْتَحِلُ مِنَ الحِیرَهِ حَتَّى تَطُوفَ بِالکَعْبَهِ، لاَ تَخَافُ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ، قُلْتُ فِیمَا بَیْنِی وَبَیْنَ نَفْسِی: فَأَیْنَ دُعَّارُ طَیِّئٍ الَّذِینَ سَعَّرُوا البِلاَدَ؟ وَلَئِنْ طَالَتْ بِکَ حَیَاهٌ لَتُفْتَحَنَّ کُنُوزُ کِسْرَى، قُلْتُ: کِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ؟ قَالَ: کِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ، وَلَئِنْ طَالَتْ بِکَ حَیَاهٌ، لَتَرَیَنَّ الرَّجُلَ، یُخْرِجُ مِلْءَ کَفِّهِ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّهٍ، یَطْلُبُ مَنْ یَقْبَلُهُ مِنْهُ، فَلاَ یَجِدُ أَحَدًا یَقْبَلُهُ مِنْهُ، وَلَیَلْقَیَنَّ اللَّهَ أَحَدُکُمْ یَوْمَ یَلْقَاهُ، وَلَیْسَ بَیْنَهُ وَبَیْنَهُ تَرْجُمَانٌ یُتَرْجِمُ لَهُ، فَلَیَقُولَنَّ لَهُ: أَلَمْ أَبْعَثْ إِلَیْکَ رَسُولًا فَیُبَلِّغَکَ؟ فَیَقُولُ: بَلَى، فَیَقُولُ: أَلَمْ أُعْطِکَ مَالًا وَوَلَدًا؟ وَأُفْضِلْ عَلَیْکَ؟ فَیَقُولُ: بَلَى، فَیَنْظُرُ عَنْ یَمِینِهِ، فَلاَ یَرَى إِلَّا جَهَنَّمَ، وَیَنْظُرُ عَنْ یَسَارِهِ، فَلاَ یَرَى إِلَّا جَهَنَّمَ، قَالَ عَدِیٌّ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ  صلی الله علیه و سلم، یَقُولُ: اتَّقُوا النَّارَ، وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَهٍ، فَمَنْ لَمْ یَجِدْ شِقَّ تَمْرَهٍ، فَبِکَلِمَهٍ طَیِّبَهٍ».

«قَالَ عَدِیٌّ رضی الله عنه: فَرَأَیْتُ الظَّعِینَهَ تَرْتَحِلُ مِنَ الحِیرَهِ حَتَّى تَطُوفَ بِالکَعْبَهِ، لاَ تَخَافُ إِلَّا اللَّهَ، وَکُنْتُ فِیمَنِ افْتَتَحَ کُنُوزَ کِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ، وَلَئِنْ طَالَتْ بِکُمْ حَیَاهٌ، لَتَرَوُنَّ مَا قَالَ النَّبِیُّ أَبُو القَاسِمِ  صلی الله علیه و سلم: یُخْرِجُ مِلْءَ کَفِّهِ».

  1. «از عدی بن حاتم رضی الله عنه روایت شده است که گفت: یک بار، وقتی که در خدمت پیامبرصلی الله علیه و سلم بودم، ناگاه مردی نزد ایشان آمد و از فقر شکایت کرد و سپس مرد دیگری آمد و او نیز از راهزنان (ناامنی راه‌ها) شکایت کرد، سپس پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند: ای عدی! آیا حیره را (یکی از سرزمین‌های عرب که تحت فرمانروایی حکومت ایران بوده است) دیده‌ای؟ گفتم: ندیده‌ام، اما در باره‌ی آن چیزهایی شنیده‌ام، فرمودند: اگر عمرت طولانی شود، در هودج شتر، زنی را خواهی دید که برای طواف کعبه به تنهایی از حیره سفر خواهد کرد و از کسی جز خدا، نخواهد ترسید. با خود گفتم: پس آن زمان راهزنان قبیله‌ی طَیَّ که در هرجایی که باشند، شرّ و آشوب برپا می‌کنند چه می‌شوند؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم ادامه دادند و فرمودند: اگر عمرت طولانی شود، گنج‌های کسری را فتح می‌کنی (فتح گنج‌های کسری را خواهی دید)، عرض کردم: کسری بن هرمز؟ فرمودند: کسری بن هرمز، سپس ادامه دادند و فرمودند: و اگر عمرت طولانی شود، فردی را خواهی دید که دستانش پر از طلا یا نقره می‌باشد و کسی را می‌جوید که آن را از او بپذیرد (از او کمک بخواهد)، اما کسی را نمی‌یابد. سپس روز قیاممت برپا می‌شود و هرکدام از شما خداوند را در آن روز ملاقات خواهد کرد، به طوری که بین او و پروردگارش مترجمی نیست که سخنان را ترجمه کند (نیازی به مترجم نیست)، خداوند به او می‌گوید: آیا برایت فرستاده‌ای نفرستادم و او دعوت مرا به تو نرساند؟ جواب می‌دهد: چرا (بله)، می‌فرماید: آیا به تو مال و فرزند ندادم و بر تو بخشش نکردم؟ می‌گوید: چرا (بله)، پس آن شخص به راست و چپ خود نگاه می‌کند و چیزی جز جهنم را نمی‌بیند». عدی می‌گوید: شنیدم که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: «خود را از آتش جهنم محفوظ دارید، اگرچه با بخشیدن نصف دانه خرمایی هم بوده باشد و اگر آن را نیافتید، با سخنی نیک، خود را از آتش جهنم نجات دهید».

عدی رضی الله عنه می‌گوید: عمرم به من اجازه داد و زنی را دیدم که در هودج شتر، برای طواف کعبه از حیره سفر می‌کرد و از کسی جز خدا نمی‌ترسید و در میان کسانی نیز بودم که گنج‌های کسری بن هرمز را گشودند و اگر شما عمرتان اجازه دهد، قسمت دیگری از فرمایش پیامبر  صلی الله علیه و سلم را که من ندیدم، خواهید دید و آن این است که فرمودند: انسانی را می‌بینی که دستانش پُر [از طلا و نقره] است و…».

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …