وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم ونگرانی‌های صحابه

  • خبر وفات پیامبر ص در مدینه منتشر شد، و همچون صاعقه‌ای بر صحابه فرود آمد.
  • صحابه رضی الله عنهم به خانه‌ی عایشه رفتند وبه ایشان نگاه می‌کردند، و گفتند: چگونه از دنیا می‌روند در حالیکه ایشان بر ما گواه است، و ما بر مردم گواهی می‌دهیم.
  • عمر بن الخطابس نیز آنجا آمد و بر پیامبر ص وارد شد وقتی او را دید، گفت: آه، ایشان در حال بیهوشی است، چه سخت است بیهوش شدن پیامبر ص.
  • سپس از نزد پیامبر ص بیرون رفت در حالیکه شمشیرش را کشیده بود و به مردم می‌گفت: به خدا قسم نشنوم که کسی بگوید: رسول الله از دنیا رفته است، وگرنه او را با شمشیر می‌زنم.
  • همچنین گفت: رسول الله ص وفات نکرده‌اند، بلکه ایشان نزد پروردگارشان رفته‌اند همانگونه که موسی رفته بود، به خدا قسم که رسول الله ص بر می‌گردند.
  • همانگونه که موسی برگشت ایشان نیز بر می‌گردد، و دست‌ها و پاهای کسانی که گفتند ایشان مرده است را قطع می‌کنند.

واین چنین بود حال عمرس، نتوانست این مصیبت بزرگ را طاقت بیاورد و بر خود مسلط شود.

  • وقتی رسول الله ص وفات یافتند ابو بکر صدیقس حضور نداشت. او از پیامبر ص اجازه‌ی رفتن به منطقه‌ی سُنح را گرفته بود.
  • یکی از صحابه به دنبال او رفت، و خبر وفات پیامبر ص را به او داد، و به او گفت که مردم در وضعیتی هستند که جز الله کسی دیگر نمی‌داند.
  • ابو بکر صدیق به سرعت بر اسبش سوار شد تا اینکه به مسجد پیامبر رسید در حالیکه مردم گریه می‌کردند، و عمر شمشیرش را کشیده بود و با مردم صحبت می‌کرد.

مقاله پیشنهادی

روش حج رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رضی الله عنهما قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه …