«یکی از بندگان خدا، از جانب خدا مخیر گردیده است در بین اینکه هرچه که میخواهد از نعمتهای دنیا داشته باشد یا آنچه که نزد خداست مال او باشد، باید یکی را انتخاب کند، این بنده خدا آنچه که به نزد خدا میباشد انتخاب نموده است».
ابوبکر فوراً به گریه افتاد و گفت: پدر و مادر ما فدایت باد. ما از گریه ابوبکر تعجب کردیم و مردم گفتند: این پیرمرد را نگاه کنید، که پیغمبر صلی الله علیه و سلم از یک بنده خدا که از جانب خدا در بین انتخاب خوشیهای دنیا و آنچه پیش خداست مخیر گردیده است، خبر میدهد، ولی او گریه میکند و میگوید: پدر و مادر ما فدایت!.
(اما بعداً متوجه شدیم) که این بنده مخیر شده، رسول خداست، و معلوم گردید که ابوبکر از همه به این فرموده عالمتر است.
«سخیترین و صاحب حقترین مردم، چه از لحاظ رفاقت و چه از نظر مالی نسبت به من، ابوبکر است. اگر من در بین امتم دوست خاصی را انتخاب میکردم ابوبکر را به عنوان دوست خاص خود انتخاب مینمودم. ولی دوستی و اخوت اسلامی کافی است (و کسی را به عنوان دوست خاص انتخاب نخواهم کرد) درهای کوچک مسجد همه باید بسته شوند. و به جز در ابوبکر، در دیگری نباید باقی بماند».
در صحیح بخاری آمده است که ابن عباسب میگوید: که نبی اکرم صلی الله علیه و سلم در آن مریضی شدید که باعث فوت ایشان گردید در حالی که سرشان را با پارچهای پیچیده بودند از اتاقشان خارج شدند. و این موضوع بالا را مطرح کردند[۳].
و امام مسلم از حدیث جندب روایت کرده است که این سخنرانی رسول الله صلی الله علیه و سلم پنج روز قبل از فوت ایشان میباشد[۴]. سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم مانند سایر انسانها فوت کردند و ایشان نیز مانند سایر انسانها سست گردیده، دچار سکرات موت شدند، بعد روح مبارک ایشان از جسدش جدا شد، و جسدش سست و نرم گردید، عایشه صدیقه رضی الله عنها میگوید: براستی از جمله نعمتهایی که خداوند به من دادهاست اینکه رسول الله در خانه من، در روز من، در آغوش من فوت کردند و زمان فوت ایشان خداوندآب دهان من و آب دهان حضرت رسول صلی الله علیه و سلم را باهم یکی کرد، زیرا عبدالرحمن پیش من آمد در حالی که یک شاخهتر درخت خرما در دستش بود و من رسول الله صلی الله علیه و سلم را نگه داشته بودم، دیدم که رسول الله صلی الله علیه و سلم به آن شاخه نگاه میکند گمان کردم که به آن نیاز دارد، گفتم: آن را برای شما بگیرم؟ با سر اشاره کرد بله، آن را گرفتم و پاک کردم، سخت خشک بود و گفتم آن را برای شما نرم کنم؟ با سر اشاره کرد که بله! آن را نرم کردم، این بود که خداوند آب دهان من و آب دهان حضرت را باهم یکی کرد، ظرف آبی در جلوی دستش بود، دست را داخل آب فرو میبرد و صورتش را به آن میمالیدند و میگفتند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، إِنَّ لِلْمَوْتِ سَکَرَاتٍ».
«لا إله إلا الله، براستی مرگ دارای حالت بیهوشی است». سپس انگشت دست چپ را بلند کردند و گفتند: «فِى الرَّفِیقِ الأَعْلَى»[۵]. «نزد رفیق اعلی»، تا رحلت فرمود و دستش به سوی آب مایل شد (بخاری آن را روایت کرده است).
روز وفات آن حضرت صلی الله علیه و سلم، روز دوشنبه بود همانطور که از دو حدیث انس[۶] و عائشهب استخراج میشود و بخاری آن را در صحیح خود روایت کرده است.