ابو ایوب انصاری همان میزبان محبوب رسول الله صلی اله علیه وسلم که بهنگام هجرت پیامبر صلی الله علیه وسلم به مدینه به مدت هفت ماه میزبان رسول الله صلی الله علیه وسلم بود در تمامی دوران حیاتش هیچگاه از جهاد و مبارزه شانه خالی نکرد، و نقل شده است که ایشان در تمامی غزوه ها از زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم تا زمان امیرمعاویه رضی الله عنه شرکت داشتند و از هیچ کدام تخلف ننموده اند مگر آنکه دو غزوه همزمان شده باشند.
جریان آخرین غزوه ایشان را بازخوانی میکنیم: در زمان امیر معاویه رضی الله عنه بود که ایشان لشکری به فرماندهی پسرش یزید برای فتح قسطنطنیه فرستاد که در آن زمان ابو ایوب انصاری رضی الله عنه پیرمردی بسیار مسن بود که نزدیک به ۸۰ سال عمر داشت، اما کهولت سن ایشان هرگز مانع از پیوستن ایشان به سپاه اسلام آنهم تحت فرماندهی جوانی کم سن و سال چون یزید نشد، و ایشان همراه با سپاه اسلام سوار بر امواج دریا راهی ساحه جهاد شدند.
جهاد و نبرد شروع شده بود و مدت زیادی از مقابله با دشمن نگذشت که ابو ایوب رضی الله عنه بشدت مریض گشت و این بیماری او مانع رویارویی ایشان با دشمن شد، یزید بهمراه سایر فرمانده هان به عیادت ایشان آمد و از او سوال کرد که آیا درخواست و یا نیاز و یا وصیتی دارد ؟
ابو ایوب رضی الله عنه فرمود: از من به لشکر اسلام برسانید و آنهارا از وصیت من با خبر سازید و به آنها بگویید تا قلب خاک دشمن پیش روید و جنازه من را نیز با خود حمل کنید و در جای قدم های خودتان و در کنار دیوار قسطنطنیه مرا دفن کنید. هنوز سخنانش به پایان نرسیده بود که دیده از جهان فانی فروبست و به دیارباقی شتافت.
سپاهیان اسلام وصیت و درخواست صحابه و یار قدیمی رسول الله صلی الله علیه وسلم را برآورده کردند و جنازه ایشان را در اثنا جنگ و تقدم و پیشروی با خود حمل میکردند تا به دیوارهای قسطنطنیه رسیدند و بعد از فتح دیوارها پیکر ایشان را در همانجا به خاک سپردند تا این یار دیرین رسول الله صلی الله علیه وسلم آخرین لحظات عمرش و حتی دقایق پس از آن را نیز در جهاد بسر برد.
رحمت خداوند بر ابو ایوب انصاری صلى الله علیه وآله وسلم باد. زیرا او در حالی که سنش نزدیک به هشتاد سال بود راهی جز اینکه بر پشت اسب های جنگی در راه خدا جان به حق تسلیم کند، انتخاب نکرد.