وعید و تهدید کسی که به سوگند خوردن به خدا راضی نمیشود
علت امر این است که راضی نشدن به سوگند به خدا، نشان دهندهی کم اهمیتی و کمی تعظیم و بزرگداشت خداوند متعال است؛ چون دلی که پُر از معرفت، جلال، شکوه، عزت و کبریایی الله است، این کار را نمیکند.
مؤلف میگوید: (عن ابن عمرب أن رسول الله صلی الله علیه و سلم قال: «لا تحلفوا بآبائکم، من حلف بالله، فلیصدق، ومن حلف له بالله فلیرض، ومن لم یرض، فلیس من الله». رواه ابن ماجه بسند حسن.
(از ابن عمر روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «به پدرانتان سوگند یاد نکنید. هرکس به خدا سوگند یاد میکند، باید راست بگوید و هرکس که برایش به خدا سوگند یاد شده، باید راضی شود و هرکس که به [سوگند به خدا] راضی نشود، هیچ رابطهای با خدا ندارد». ابن ماجه با سند حسن این حدیث را روایت کرده است.
ابن ماجه در سننش این حدیث را روایت کرده و برای این مطلب، بابی تحت عنوان: «من حلف له بالله فلْیرض» باز کرده و میگوید: محمد بن اسماعیل بن سمره برای ما حدیث نقل کرده و گفت که اسباط بن محمد از محمد بن عجلان، از نافع از ابن عمر برای ما نقل کرد که ابن عمر گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم از مردی شنید که به پدرش قسم میخورد، آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «لا تحلفوا بآبائکم . . . »[۱].
این سند بنا بر شرط مسلم از نظر حاکم و دیگران سندی جید و خوب است؛ چون سند این حدیث متصل بوده و راویانش، ثقهاند. بلکه مسلم از ابن عجلان از نافع از ابن عمر این حدیث را روایت کرده است: «أن النبی صلی الله علیه و سلم کان یأتی قباء راکباً وماشیاً»[۲]: «پیامبر صلی الله علیه و سلم با سواری و هم پیاده به مسجد قبا میآمد».
اصل حدیث: «لا تحفلوا بآبائکم …» در صحیحین از ابن عمر با لفظ: «لاتحلفوا بآبائکم، من کان حالفاً فلیحف بالله أو لیصمت»[۳]: «به پدرانتان قسم نخورید، هرکس قسم میخورد، باید به الله قسم بخورد و یا ساکت شود» آمده و این عبارت اضافی در آن نیست.
راجع به فرمودهی: (لا تحلفوا بآبائکم) مطالبی که مربوط به آن بود در باب قبلی آورده شد.
عبارت: (من حلف بالله، فلیصدق) یعنی واجب است، راست بگوید؛ چون راستگویی واجب است هر چند کسی به خدا قسم نخورد، حالا چگونه است اگر به خدا قسم بخورد؟! به علاوهی دروغ، حرام است هر چند خبر به اسم الله تأکید نشود، حالا چگونه است هرگاه خبر را با اسم الله تأکید نماید؟!.
فرمودهی: (ومن حلف له بالله فلیرض) یعنی واجب است راضی شود، همان طور که عبارت: (ومن لم یرض، فلیس من الله) بر آن دلالت میکند . لفظ ابن ماجه چنین است: «ومن لم یرض بالله، فلیس من الله»: «و هرکس به خدا راضی نشود، هیچ رابطهای با خدا ندارد». این فرموده، وعید و تهدید است؛ مانند این آیه که خداوند میفرماید: ﴿وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَلَیۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِی شَیۡءٍ﴾ [آل عمران: ۲۸][۴]: «و هر که چنین کند (رابطه او با خدا گسسته است و بهرهای) وی را در چیزی از (رحمت) خدا نیست».
(برگزیده از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– ابن ماجه در سننش، به شمارهی ۲۱۰۱ و بیهقی در «السنن الکبری»، ۱۰/۱۸۱ این حدیث را روایت کردهاند و اسنادش طبق گفتهی حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری»، ۱۱/۵۳۵، حسن است. بوصیری در کتاب «مصباح الزجاجه»، ۲/۱۴۳ میگوید: «اسناد این حدیث، صحیح است و راویانش، ثقهاند.»
[۲]– صحیح مسلم، شمارهی ۱۳۹۹٫
[۳]– بخاری در صحیحش، ۶/۲۴۴۹ و مسلم در صحیحش، ۳/۱۲۶۷، به شمارهی ۱۶۴۶ این حدیث را روایت کردهاند.
[۴]– صاحب کتاب «فتح المجید»، در این کتاب، ۲/۶۹۸ میگوید: «دربارهی فرمودهی: «من حلف له بالله فلیرض، ومن لم یرض فلیس من الله»: «هرکس برایش به خدا سوگند یاد شده، باید راضی شود و هرکس راضی نشود، هیچ رابطهای با خدا ندارد»، در صورتی که بنا به حکم شریعت جز سوگند برای کسی بر علیه طرف دعوایش راهی نباشد و او را سوگند دهد، بدون شک طرف دعوایش باید به این سوگند راضی و قانع شود. اما اگر سوگند در شکایات مردم به یکدیگر باشد، در این صورت از جمله حق مسلمان بر مسلمان این است که هر گاه برایش سوگند یاد کرد، حرفش را از وی قبول کند و به سوگندش راضی شود؛ خواه علیه وی شکایتی طرح کرده باشد و خواه قصد تبرئه از اتهامی داشته باشد. همچنین از جمله حق مسلمان بر مسلمان این است که نسبت به وی حسن ظن داشته باشد تا زمانی که خلاف حرفش اثبات نشده باشد؛ همان طور که در روایتی از حضرت عمر رضی الله عنه آمده که گوید: «نسبت به سخنی که از دهان یک مسلمان خارج میشود، گمان بد مکن در حالی که برای گفتهاش توجیه خیر میبینی».
در حدیث مذکور، تواضع، فروتنی، الفت، محبت و دیگر مصلحتهایی که خدا دوست دارد و بر کسی که فهم و درک داشته باشد، پوشیده نیست، وجود دارد. این امور از جمله اسباب الفت و اجتماع دلها بر طاعت الله است. به علاوه، راضی شدن به سوگند به خدا، جزء خوش اخلاقی است که سنگینترین چیزی است که در ترازوی بنده گذاشته میشود، همان طور که در سنت آمده است. همچنین راضی شدن به سوگند به خدا، از جمله مکارم اخلاقی میباشد.
ای کسی که خیر خواه خودت هستی، دقت کن که چه فواید و نتایجی در راضی شدن به سوگند که طرف مقابل برایت یاد کرده، وجود دارد: رعایت کردن حقوق خدا و حقوق بندگان خدا، شاد کردن مسلمانان، ترک سختگیری از آنان و ترک دعوا و شکایت علیه آنان؛ چون در شکایت و دعوا علیه مسلمانان، ضرر و زیانی وجود دارد که به ذهن و خیال کسی خطور نمیکند. توضیح و شرح این امور و مسائل مربوط به آن در کتابهای ادب و مانند آن، بیان شده است. پس هر کس، راضی شدن به سوگند و ترک شکایت، دعوا علیه مسلمان و عمل به آنچه که باید بدان عمل کند و ترک آنچه که باید ترک شود، نصیباش شود؛ بر فراوانی دیناش و کمال عقلش دلالت دارد. خداوند کمک کند به بنده ضعیف و نیازمندش. و الله اعلم. روایت عمر عمر رضی الله عنه: ابن أبی دنیا در مداراه الناس ش ۴۵ و المحاملی در الأمالی ش ۴۶۰ و دیگران و آن روایتی صحیح از عمر رضی الله عنه میباشد. نگا: الدر المثور۷/۵۶۵٫