کشش و تمایل به عیش و عشرت دنیا آنچنان بر خلفای بنی امیه و بنی عباس سایه افکنده بود که محاسن و ارزشهای مثبت و معنوی آنان در هالهای از ابهامات و ناباوریها فرو رفته بود. از بین آن خلفاء، هارون الرشید (خلیفه عباسی) را میتوان نام برد. هرچند برخی از وی به شدت تنقید نمودهاند، اما برخی دیگر با دیدۀ احسان و اکرام ایشان را نگریستهاند. فضیل بن عیاض (از بزرگان و پرهیزکاران) در مورد هارن اینچنین گفته: مردم نسبت به هارون ارادت خاصی ندارند، حال آنکه ایشان در نزد من محترم وگرامی میباشند. یک دفعه هارون الرشید از سماک رحمه الله خواست تا وی را پند و اندرزی دهد. ابن سماک رحمه الله در پاسخ گفت: از آن خدائی بترس که از هرگونه شریک و مانندی پاک و منزه میباشد، و این حقیقت را که فردا در پیش روی خداوند حاضر خواهی گشت را مدام در ذهن استحضار داشته باش. و از بین بهشت و جهنم باید یکی را برگزینید. و علاوه از این دو مکان، جایگاه سومی وجود نخواهد داشت، با شنیدن این پند و اندرزها، هارون تا مدتی گریست. منصور بن عمار در مورد هارون میگوید: در آن وقت، سه نفر آنچنان بودند که قلبهایشان لبریز از خشیت خداوندی بود. و آنان عبارتند از: فضیل بن عیاض، ابو عبدالرحمان زاهد و هارون الرشید. علامه خطیب بغدادی و طبری میگویند: هارون الرشید صد رکعت نماز نفل میخواند و در هر روز هزار درهم صدقه میکرد، و در ایام حج دعاهای عاجزانهای را طوری با گریه و زاری مینمود که اشکهایشان جاری میگشت[۱].
[۱]– تاریخ طبری بغدادی ص ۶، تاریخ طبری ج ۱۱ ص ۷۴۱-۸۴۰٫