الله متعال میفرماید: ﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا٧١ ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا٧٢﴾ [مریم: ۷۱-۷۲].
«و هیچ یک از شما [مردم] نیست، مگر آنکه وارد آن میگردد؛ [مؤمنان برای عبور و دیدن، کافران برای ورود و ماندن]. این [امر،] همواره بر پروردگارت حکمی حتمی است. سپس کسانى را که پرهیزگاری کردهاند [از آتش] نجات مىدهیم و ظالمان را بهزانودرآمده در آن رها مىکنیم».
عَنْ أَبِیْ هُرَیْرَهَ س: أَنَّ النَّاسَ قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ؟ قَالَ: هَلْ تُمَارُونَ فِی الْقَمَرِ لَیْلَهَ الْبَدْرِ لَیْسَ دُونَهُ سَحَابٌ؟ قَالُوا: لا یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: فَهَلْ تُمَارُونَ فِی الشَّمْسِ لَیْسَ دُونَهَا سَحَابٌ؟ قَالُوا: لا. قَالَ: فَإِنَّکُمْ تَرَوْنَهُ کَذَلِکَ، یُحْشَرُ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ، فَیَقُولُ: مَنْ کَانَ یَعْبُدُ شَیْئًا فَلْیَتَّبِعْ، فَمِنْهُمْ مَنْ یَتَّبِعُ الشَّمْسَ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَتَّبِعُ الْقَمَرَ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَتَّبِعُ الطَّوَاغِیتَ، وَتَبْقَى هَذِهِ الأُمَّهُ فِیهَا مُنَافِقُوهَا، فَیَأْتِیهِمُ اللَّهُ فَیَقُولُ: أَنَا رَبُّکُمْ، فَیَقُولُونَ: هَذَا مَکَانُنَا حَتَّى یَأْتِیَنَا رَبُّنَا، فَإِذَا جَاءَ رَبُّنَا عَرَفْنَاهُ فَیَأْتِیهِمُ اللَّهُ فَیَقُولُ: أَنَا رَبُّکُمْ، فَیَقُولُونَ: أَنْتَ رَبُّنَا، فَیَدْعُوهُمْ، فَیُضْرَبُ الصِّرَاطُ بَیْنَ ظَهْرَانَیْ جَهَنَّمَ، فَأَکُونُ أَوَّلَ مَنْ یَجُوزُ مِنَ الرُّسُلِ بِأُمَّتِهِ، وَلا یَتَکَلَّمُ یَوْمَئِذٍ أَحَدٌ إِلا الرُّسُلُ، وَکَلامُ الرُّسُلِ یَوْمَئِذٍ: اللَّهُمَّ سَلِّمْ، سَلِّمْ، وَفِی جَهَنَّمَ کَلالِیبُ مِثْلُ شَوْکِ السَّعْدَانِ، هَلْ رَأَیْتُمْ شَوْکَ السَّعْدَانِ؟ قَالُوا: نَعَمْ. قَالَ: فَإِنَّهَا مِثْلُ شَوْکِ السَّعْدَانِ غَیْرَ أَنَّهُ لا یَعْلَمُ قَدْرَ عِظَمِهَا إِلا اللَّهُ تَخْطَفُ النَّاسَ بِأَعْمَالِهِمْ، فَمِنْهُمْ مَنْ یُوبَقُ بِعَمَلِهِ، وَمِنْهُمْ مَنْ یُخَرْدَلُ ثُمَّ یَنْجُو، حَتَّى إِذَا أَرَادَ اللَّهُ رَحْمَهَ مَنْ أَرَادَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، أَمَرَ اللَّهُ الْمَلائِکَهَ أَنْ یُخْرِجُوا مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ، فَیُخْرِجُونَهُمْ وَیَعْرِفُونَهُمْ بِآثَارِ السُّجُودِ، وَحَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النَّارِ أَنْ تَأْکُلَ أَثَرَ السُّجُودِ، فَیَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ، فَکُلُّ ابْنِ آدَمَ تَأْکُلُهُ النَّارُ إِلا أَثَرَ السُّجُودِ، فَیَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ قَدِ امْتَحَشُوا، فَیُصَبُّ عَلَیْهِمْ مَاءُ الْحَیَاهِ، فَیَنْبُتُونَ کَمَا تَنْبُتُ الْحِبَّهُ فِی حَمِیلِ السَّیْلِ، ثُمَّ یَفْرُغُ اللَّهُ مِنَ الْقَضَاءِ بَیْنَ الْعِبَادِ، وَیَبْقَى رَجُلٌ بَیْنَ الْجَنَّهِ وَالنَّارِ، وَهُوَ آخِرُ أَهْلِ النَّارِ دُخُولا الْجَنَّهَ، مُقْبِلٌ بِوَجْهِهِ قِبَلَ النَّارِ فَیَقُولُ: یَا رَبِّ اصْرِفْ وَجْهِی عَنِ النَّارِ قَدْ قَشَبَنِی رِیحُهَا وَأَحْرَقَنِی ذَکَاؤُهَا، فَیَقُولُ: هَلْ عَسَیْتَ إِنْ فُعِلَ ذَلِکَ بِکَ أَنْ تَسْأَلَ غَیْرَ ذَلِکَ؟ فَیَقُولُ: لا وَعِزَّتِکَ، فَیُعْطِی اللَّهَ مَا یَشَاءُ مِنْ عَهْدٍ وَمِیثَاقٍ، فَیَصْرِفُ اللَّهُ وَجْهَهُ عَنِ النَّارِ، فَإِذَا أَقْبَلَ بِهِ عَلَى الْجَنَّهِ رَأَى بَهْجَتَهَا، سَکَتَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَسْکُتَ، ثُمَّ قَالَ: یَا رَبِّ قَدِّمْنِی عِنْدَ بَابِ الْجَنَّهِ، فَیَقُولُ اللَّهُ لَهُ: أَلَیْسَ قَدْ أَعْطَیْتَ الْعُهُودَ وَالْمِیثَاقَ أَنْ لا تَسْأَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنْتَ سَأَلْتَ؟ فَیَقُولُ: یَا رَبِّ لا أَکُونُ أَشْقَى خَلْقِکَ، فَیَقُولُ: فَمَا عَسَیْتَ إِنْ أُعْطِیتَ ذَلِکَ أَنْ لا تَسْأَلَ غَیْرَهُ؟ فَیَقُولُ: لا وَعِزَّتِکَ لا أَسْأَلُ غَیْرَ ذَلِکَ، فَیُعْطِی رَبَّهُ مَا شَاءَ مِنْ عَهْدٍ وَمِیثَاقٍ، فَیُقَدِّمُهُ إِلَى بَابِ الْجَنَّهِ، فَإِذَا بَلَغَ بَابَهَا فَرَأَى زَهْرَتَهَا وَمَا فِیهَا مِنَ النَّضْرَهِ وَالسُّرُورِ، فَیَسْکُتُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَسْکُتَ، فَیَقُولُ: یَا رَبِّ أَدْخِلْنِی الْجَنَّهَ، فَیَقُولُ اللَّهُ: وَیْحَکَ یَا ابْنَ آدَمَ مَا أَغْدَرَکَ، أَلَیْسَ قَدْ أَعْطَیْتَ الْعُهُودَ وَالْمِیثَاقَ أَنْ لا تَسْأَلَ غَیْرَ الَّذِی أُعْطِیتَ، فَیَقُولُ: یَا رَبِّ لا تَجْعَلْنِی أَشْقَى خَلْقِکَ، فَیَضْحَکُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مِنْهُ، ثُمَّ یَأْذَنُ لَهُ فِی دُخُولِ الْجَنَّهِ، فَیَقُولُ: تَمَنَّ، فَیَتَمَنَّى حَتَّى إِذَا انْقَطَعَ أُمْنِیَّتُهُ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: مِنْ کَذَا وَکَذَا أَقْبَلَ یُذَکِّرُهُ رَبُّهُ، حَتَّى إِذَا انْتَهَتْ بِهِ الأَمَانِیُّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: لَکَ ذَلِکَ وَمِثْلُهُ مَعَهُ».[۱]
ابوهریره س میگوید: مردم از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسیدند: آیا ما روز قیامت، پروردگارمان را خواهیم دید؟ فرمود: «مگر شما در رؤیت ماه شب چهارده در هوای غیر ابری، شک دارید»؟ گفتند: خیر، ای رسول الله! باز فرمود: «آیا شما در رؤیت خورشید در هوای غیر ابری، شک دارید»؟ گفتند: خیر. فرمود: «شما پروردگارتان را در روز قیامت به همین صورت خواهید دید. همه مردم در آن روز، محشور خواهند شد و الله خطاب به آنان میفرماید: هرکس در دنیا، چیزی (یا کسی) را عبادت کرده است، دنبال آن برود. عدهای به دنبال خورشید میروند، عدهای بدنبال ماه راه میافتند و گروهی پشت سر طاغوتها حرکت میکنند. و سرانجام این امت باقی میماند در حالی که منافقین در کنار آنها قرار دارند. الله میآید و میگوید: من پروردگار شما هستم. آنان میگویند: تا پروردگار ما نیاید، از جای خود تکان نمیخوریم. هرگاه پروردگارمان بیاید، او را خواهیم شناخت. آنگاه الله به صورتی که برای آنان شناخته شده است، میآید و میگوید: من پروردگار شما هستم. میگویند: آری، تو پروردگار ما هستی. سپس الله، آنان را به سوی خود فرا میخواند و پلی بر روی دوزخ نصب میگردد. من نخستین پیامبری خواهم بود که با امت خود از روی آن عبور خواهم کرد. در آن روز، کسی جز پیامبران نمیتواند سخن بگوید. و سخن پیامبران هم این خواهد بود: «اللّهم سلِّم، سلِّم» یعنی: پروردگارا، نجات، نجات. (در دوزخ) قلابهایی مانند خارهای درخت سَعدان وجود دارد. آیا شما خار درخت سعدان را دیدهاید»؟ صحابه عرض کردند: بله. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «قلابهای مذکور مانند خار درخت سعدان است. البته بزرگی آنها را جز الله، کسی دیگر نمیداند. این قلابها، مردم را طبق اعمالشان میربایند. بعضی از مردم در اثر اعمال بدشان توسط آن قلابها به دوزخ میافتند و هلاک میشوند و برخی دیگر سرانجام با برداشتن زخمهای سهمگین، نجات مییابند. سپس رحمت الله شامل حال دوزخیانی میشود که الله بخواهد. آنگاه به فرشتگان دستور میدهد تا کلیه کسانی را که او را عبادت کردهاند، از دوزخ بیرون بیاورند. فرشتگان، کسانی که الله را به یگانگی عبادت میکردند از آثار سجدهشان میشناسند. زیرا الله اعضای سجده را بر آتش دوزخ، حرام گردانیده است. آنها را از آتش بیرون میآورند. آتش همه اعضای بدن انسان را میسوزاند مگر جایی که اثر سجده باشد. آنان در حالی از دوزخ بیرون میآیند که آتش، بدنشان را سوخته و گوشتهایشان را گداخته است. سپس آب حیات بر بدنشان پاشیده میشود. و همانند دانهای که در کنار نهر آب، جوانه میزند، آنان نیز جوانه میزنند. پس از آن، الله از قضاوت بین بندگان در حالی فارغ میشود که فقط یکی از بندگانش بین بهشت و دوزخ بلاتکلیف مانده است. و او آخرین فرد دوزخی است که وارد بهشت میشود. او که چهرهاش به سوی دوزخ است، میگوید: پرودگارا! چهرهام را از دوزخ برگردان. زیرا وزش هوای آتشین آن، حالم را به هم میزند و شعلههای آتشینش، مرا میسوزاند. الله میفرماید: اگر این خواستهات را بر آورده سازم، چیز دیگری نمیخواهی؟ میگوید: سوگند به عزتت، که نمیخواهم. و چندین عهد و پیمان دیگر میبندد. الله چهره اش را از جانب دوزخ برمیگرداند. وقتی چهرهاش به سوی بهشت میشود و شادابی آنرا میبیند، ابتدا اندکی سکوت میکند سپس میگوید: پروردگارا! مرا نزدیک دروازۀ بهشت ببر. الله به او میگوید: مگر تو آن همه عهد و پیمان نبستی که چیز دیگری نخواهی؟! میگوید: پروردگارا مرا شقیترین بندهات مگردان. الله میفرماید: اگر این خواستهات را نیز برآورده سازم، چیز دیگری نمیخواهی؟ میگوید: سوگند به عزتت که چیز دیگری نمیخواهم. الله او را نزدیک دروازه بهشت میبرد. وقتی چشمش به زیباییها و شادابیهای بهشت میافتد، لحظهای سکوت میکند. سپس میگوید: یا الله! مرا وارد بهشت گردان. الله میفرماید: وای بر تو ای فرزند آدم! چقدر عهدشکن هستی! مگر تو با من، آن همه عهد و پیمان نبستی که چیز دیگری نخواهی. میگوید: پروردگارا! مرا شقیترین بندهات مگردان. الله به این رفتار بندهاش میخندد. سپس به او اجازۀ ورود به بهشت میدهد و میفرماید: اکنون هرچه آرزو داری، بخواه. پس او آنقدر میطلبد که آرزوهایش به پایان میرسد. الله ﻷ به یادش میاندازد که چنین و چنان بخواه. تا اینکه این آرزوها نیز به پایان میرسد. حق تعالی میفرماید: دو برابر آنچه که خواستی به تو عنایت فرمودم».
[۱] – متفق علیه؛ بخاری حدیث شماره ۸۰۶ و مسلم حدیث شماره ۱۸۲ با لفظ مسلم