یکی از والاترین ثمرات التزام و پایبندی به منهج سلف، وحدت و اتحاد صفوف مسلمانان می باشد. سلف صالح از حریص ترین مردم نسبت به وحدت کلمه مسلمانان پیرامون حق و عدم پراکندگی و تفرقه آنان و اصلاح آنچه از امور دین و دنیای شان فاسد شده بود[۱] و نیز از بین بردن اسباب نزاع و اختلاف در بین آنها بودند. و از اختلاف نهی می کردند. چنانکه خداوند متعال می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران: ۱۰۲-۱۰۳) «ای کسانیکه ایمان آوردهاید! از الله آن گونه که شایسته ترسیدن از او است بترسید و نمیرید مگر اینکه مسلمان باشید. و همگی به ریسمان الله (= قرآن و اسلام) چنگ زنید و پراکنده نشوید». و این از آن جهت است که راه و روش سلف، راه راست و حقیقت است، چرا که تمام مسلمانان را به رجوع به کتاب و سنت و راه و روش مومنان فرا می خواند. چنانکه دولت هایی که بر مبنای سنت برپا شدند، مسلمانان را متحد و یکپارچه نمودند و با تمسک به سنت، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر را برپا داشته و اسلام را در گذشته و حال عزت بخشیدند. از زمان خلفای راشدین و در طول تاریخ دولت های اموی و عباسی به ویژه در اولین سال های شکل گیری آنها تا دولت سعودی در حال حاضر که به یاری سنت شتافته و به سوی توحید فرا خوانده و با بدعت و شرکیات جنگیدند و سرزمین های مقدس را از خبائث آنها پاک کردند، پیوسته امر چنین بوده و سزاواراست چنین بر عهد خود باقی باشد.
برخلاف دولت هایی که مبنای آنها امری جز سنت بوده است همچون دولت های رافضی و باطنی و قرامطه و صوفیه و دولت بنی بویه و فاطمی ها (عبیدی ها) که مسلمانان را تکه تکه نمودند و بدعت ها و شرکیات را در میان آنها ترویج دادند. و زمانی که معتزله در عهد برخی از خلفای عباسی منصب وزارت را عهده دار شدند و به مراکزی دست یافتند، بدعت های کلامی ظهور نموده و علما و پیشوایان اهل سنت محاصره شده و مردم و بلکه علما در دین شان دچار فتنه شدند.[۲]
[۱] – و این از آن جهت بود که وسعت دید و دوراندیشی و سعه صدر ایشان بیش از دیگران بود. از شنیدن حق روی گردان نبودند و قلب های شان از پذیرفتن آن ابا نمی ورزید و از رجوع به آن سر باز نمی زدند و در دریافت آن تکبر نداشتند و پذیرای آن بودند. سلف صالح دیگران را به پذیرفتن اجتهادات خود ملزم نمی کردند و همه کسانی را که با آنها مخالفت می کردند، گمراه نمی خواندند و دیدگاه آنها در امور اجتهادی بسته نبود، اموری که فهم مردم در مورد آنها متفاوت می باشد. از مظاهر وسعت نظر ایشان، عدم تعصب و تقلید کورکورانه و حزب گرایی نزد آنان بود. نگا: مختصر عقیده اهل السنه والجماعه، ص: ۸۶-۸۷، شیخ محمد بن ابراهیم الحمد حفظه الله؛ با تصرف.
[۲] – نگا: مباحث فی عقیده اهل السنه و الجماعه، ص: ۳۳