حدوث عالم (پیدایش جهان) یکی از بزرگترین موضوعات اسلامی در بحث توحید و یکی از بزرگترین و محکمترین دلایل بر وجود خدا میباشد و نخستین چیزی است که ما را به شناخت خدا راهنمایی میکند.
علمای اسلام معتقدند که فقط خداوند قدیم است و هر چه غیر از خداست که به عنوان (جهان) یا (ماسوی) نامیده میشود اعم از ماده و صورت و اعم از افراد و انواع و اعم از اجزا و کلها و اعم از مجرد و مادی همه حادثند[۳].
علمای اسلام میگویند: اگر چیزی حادث نباشد و قدیم باشد یعنی همیشه بوده و هیچگاه چنین نبوده که نباشد آن چیز هیچگاه نیازمند به خالق نیست، پس اگر فرض کنیم که غیر از خدا اشیاء دیگری هم وجود دارند که قدیماند طبعاً آنها بینیاز از خالق میباشند پس در حقیقت آنها هم مانند خداوند واجب الوجود بالذاتاند و نیاز یک واجبالوجود به واجبالوجود دیگر محال است، و مناسبتی که خداوند با صفات خود دارد جهان هم میتواند همان مناسبت را با صفات خودش داشته باشد ولی براهینی که حکم میکند که واجبالوجود بالذات یک و واحد است اجازه نمیدهد که ما به بیش از یک واجبالوجود و قدیم قائل شویم پس بیش از یک قدیم وجود ندارد و هر چه غیر از اوست حادث است، پس جهان با تمام محتویاتش حادث است.
ما در این قسمت میکوشیم از هر جانب به این مسأله بپردازیم و دلایلی را که علمای اسلام ذکر کردهاند یکی پس از دیگری ذکر نماییم تا حدوث جهان بخوبی واضح و روشن شود.
دلیل اوّل: جهان چون متغیر است، و هر آنچه متغیر باشد حادث است، پس با این حساب جهان نیز حادث است.
دلیل دوّم: یکی از دلایل حدوث عالم حرکت و سکون تمام اجسام است، زیرا اجسام از دو حالت حرکت و سکون خالی نیستند چون هر جسمی ناچار است دارای مکان باشد سپس در آن مکان ساکن است و یا متحرک و ما میبینیم که حرکت و سکون حالت بخصوصی ندارند بلکه تغییرپذیرند و هر چیزی که تغییر و تبدیل را بپذیرد نمیتواند قدیم باشد و حرکت و سکون بنابر اینکه قبلاً وجودی نداشتند حادثند و دلیل آن این است که حرکت عبارت است از حصول چیزی در مکان دوم و حصول چیزی که در مکان دوم نبوده و بعداً بوجود آمد حادث خواهد بود. (نبود بعداً بوجود آمد) پس حادث شد.
و سکون عبارتست از حصول چیز دوم در مکان اول و هر چیز مکانی میخواهد پس باید اول مکان باشد بعد چیز دوم آن را اشغال نماید و با حصول چیز دوم در مکان اول باید گفت حدوث تحقق یافته است چونکه قدیم آن است که مسبوقبالغیر نباشد و در صورتیکه در اینجا مکان قبل از آن موجود بود. پس سکون هم حادث شد و از حدوث حرکت و سکون، حدوث تمام جهان ثابت شد.
امام غزالی در مورد پیدایش جهان چنین مینویسد:
«هرچند فطرت انسان و شواهد قرآن آدمی را در باب استدلال توحید بینیاز از اقامه برهان مینماید ولی بر سبیل استحباب و اقتدا به علمای نظار در مقام اقامه دلیل عقلی ذکر مینمائیم از بدیهیات عقول است که حادث در حدوث خود بینیاز از سببی که آنرا پدید آورده نیست و هر حادثی اختصاص بوقتی دارد که عقل تجویز مینماید که آن حادث موخذ از آن وقت بوده و خود مسبوق بر آن زمان میباشد و اینکه گفتیم عالم حادث است برهان این مطلب این است که اجسام خالی از حرکت و سکون نیستند و حرکت و سکون هر دو حادثند و چیزی که خالی از حادث نباشد آن چیز حادث است»[۴].
[۱]– در این قسمت از کتاب «مرقاه الطارم لحدوث العالم» تألیف امام انور شاه کشمیری استفاده کردهایم.
[۲]– حادث، در لغت به معنای نو، و قدیم یعنی کهنه، و در اصطلاح، مراد از حادث بودن یک چیز، آن است که آن چیز اول نبوده و بعد بوجود آمده، و مراد از قدیم بودن چیزی، این است که آن چیز همیشه بوده و هیچ گناه نبوده که نباشد.
حقیقت هر چیز را «ماده» مینامند و در اصطلاح، ماده فقط قوه است و فعلیت و وجود آن توسط صورت است، مراجعه شود به پاورقی «الانتباهات المفیده» و «تعریفات» جرجانی.
[۳]– اکثر فلاسفه و بعضی از دانشمندان عصر حاضر قائل به قدم عالم بودهاند و در رأس اینها از فلاسفه ارسطو و سپس شاگردان ارسطو بودهاند ولی از فلاسفه یونان سقراط حکیم قائل به حدوث عالم بوده و فیثاغورس (ریاضیدان) و تالس و آنکساغورس و انکیسانوس عقیده به حدوث عالم داشتهاند و افلاطون استاد ارسطو جهان را حادث میدانسته و بسیاری از دانشمندان عصر حاضر به حدوث عالم اعتراف کردهاند من جمله فرانک آلن دکتر ولیام نبلوچ، دکتر اواسکارلئوبرایونر فیزیکدان بزرگ بولتنرمان، ادوار دلوتر کیل و چندین دانشمند دیگر.
[۴]– برای تفصیل بیشتر به احیاء العلوم جلد ۱ ص ۵۸ مراجعه شود.