وجوب پیروی از منهج سلف (۳)

دلایلی از اقوال سلف:

عبدالله بن مسعود می گوید: «اتَّبِعُوا، وَلَا تَبْتَدِعُوا فَقَدْ کُفِیتُمْ، کُلُّ بِدْعَهٍ ضَلَالَهٌ»[۱]: «پیروی کنید و بدعت ایجاد نکنید؛ پیروی شما را کفایت می­ کند. هر بدعتی گمراهی است.»

و از عبدالله بن مسعود نیز روایت است که می­گوید: «خداوند به قلب­های بندگان نگاه کرد که قلب محمد را بهترین قلوب یافت، پس آن­را برای خود برگزیده و او را با رسالتش فرستاد؛ پس از قلب محمد به قلب دیگر بندگان نگاه کرد که قلب اصحابش را بهترین قلب­ها یافت، پس آنها را وزیران پیامبرش قرار داد که به خاطر دینش می­جنگند؛ پس آنچه مسلمانان نیک می­دانند، نزد خداوند نیکوست و آنچه را بد می­دانند، همان نزد الله بد است.»[۲]

امام اوزاعی می­ گوید: «بر سنت صبر کن؛ هرکجا اهل سنت توقف کردند، تو نیز توقف کن؛ و چیزی را بگو که آنها می­ گویند؛ و از آنچه از آن خودداری می­ کنند، پرهیز کن. و راه سلف صالح خود را در پیش گیر که وسعت و گشایشی را برای تو به همراه می­آورد که برای آنها آورد.»[۳]

همچنین امام اوزاعی می­ گوید: «آثار سلف را برخود لازم بگیر هرچند مردم تو را رد کنند و نپذیرند؛ و از رای و نظر دیگران بر حذر باش هرچند سخنان خود را برای تو زینت بخشد؛ چرا که امر آشکار خواهد شد درحالی­که تو بر راه راست خواهی بود.»[۴]

و از عبدالله بن مبارک روایت است که می­ گوید: «اما آنچه بدان اعتماد شده و تکیه می­شود، اثر است و از رای و نظر چیزی را بگیر که حدیث را برای تو تفسیر می­ کند.»[۵]

و شیخ الاسلام ابن تیمیه می­ گوید: «بر کسی که مذهب سلف را اظهار می­ دارد و خود را بدان منتسب نموده و بدان افتخار می­ کند، ایرادی نیست؛ بلکه به اتفاق، پذیرفتن این امر از وی واجب است، چرا که مذهب سلف تماما حق است.»[۶]

امام ابن کثیر می­ گوید: «… مردم در این مورد اقوال زیادی مطرح کرده­ اند که اکنون جای بسط آنها نیست؛ بلکه در این مقام مذهب سلف صالح همچون مالک و اوزاعی و ثوری و لیث بن سعد و شافعی و احمد ­بن حنبل و اسحاق اصل می­ باشد.»[۷]

و شیخ بکر بن عبدالله ابوزید می­ گوید: «بر جاده­ی سلف صالح حرکت کن، در مسیر جاده، سلفی باش؛ راه سلف صالح: صحابه و کسانی که پس از آنها بودند و در تمام ابواب دین از آنها پیروی نمودند؛ در توحید، عبادات و… همان کسانی که تمایز آنها با دیگران در التزام و پایبندی به احادیث رسول الله صلی الله علیه سلم و لازم گرفتن سنت بر خویشتن و ترک جدال و نزاع و جر و بحث و کندوکار در علم کلام و آنچه موجب گناه می­شود، بود.»[۸]

 

 

[۱] – کتاب الزهد، وکیع بن جراح: ۳۱۵؛ و کتاب الزهد، امام احمد: ۲/۱۱۰؛ و ابن وضاح، ص: ۱۰؛ و دارمی در المقدمه، باب کراهیه الاخذ بالرای، ص: ۶۹؛ و شیخ مشهور بن حسن آل سلمان آن­را صحیح دانسته است. بنگر: الاعتصام، شاطبی: ۱/۱۲۵

[۲] – مسند احمد: ۱/۳۷۹ یا ۳۶۰۰؛ و شیخ احمد شاکر اسناد آن­را صحیح دانسته است. و حاکم در مستدرک: ۳/۷۸؛ و طبرانی در المعجم الکبیر: ۹/۸۵۸۲؛ و سخاوی در المقاصد الحسنه آن­را حسن دانسته است. و آلبانی در الضعیفه: ۲/۱۷ نیز آن­را حسن دانسته است. اما آلبانی در مورد مرفوع بودن این روایت می­گوید: اصلی ندارد.

[۳] – آجرّی در الشریعه: ۵۸؛ و خطیب در شرف اصحاب الحدیث: ۷

[۴] – بیهقی، المدخل: ۳۲۳؛ خطیب بغدادی، شرف اصحاب الحدیث: ۶؛ آجرّی، الشریعه: ۱/۱۹۳/۱۳۳

[۵]– خطیب بغدادی، الفقیه و المتفقه: ۲/۳۴۶/۱۰۷۳؛ ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله: ۲/۱۰۵۰/۲۰۲۳؛ و ابو عبدالله الدانی بن منیرآل الزهوی در سلسله الآنار الصحیحه : ۱/۲۹۵ آن­را صحیح دانسته است.

[۶] – مجموع الفتاوی، ۴/۱۴۹

[۷] – الفوائد السنیه: ۲۷

[۸] – حلیه طالب العلم: ۳۴

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …