وجوب نماز جمعه بر هر مسلمان

طارق بن شهاب روایت کرده است: «قال رسول الله :
الْجُمُعَهُ حَقٌّ وَاجِبٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ فِى جَمَاعَهٍ إِلاَّ أَرْبَعَهً عَبْدٌ مَمْلُوکٌ أَوِ امْرَأَهٌ أَوْ صَبِىٌّ أَوْ مَرِیضٌ.»

(۱) *«جمعه حقّی واجب بر هر مسلمانی در جماعت بجز بردۀ مملوک و زن و کودک و مریض میباشد.»
بنابر این حدیث نماز جمعه بر هر مقیمِ مذکرِ سالمیِ که نماز جمعه در محل سکونتش برپا می¬شود فرض عین است. و در واقع طبق آیۀ

﴿یَٰأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَوٰهِ مِن یَوۡمِ ٱلۡجُمُعَهِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِکۡرِ ٱللَّهِ٩﴾ [الجمعه: ۹] . «‏ای مؤمنان! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه أذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید». نماز جمعه بر مقیمی فرض است که در موقع ندای جمعه به سمت مسجدِ محل برپایی نماز حرکت کند و در صورتی که در موقع نماز به مسجد برسد بر وی فرض میباشد. البته برخی از فقها بر این باورند که هر مقیمی که ندای جمعه را بشنود نماز جمعه بر وی واجب است، در تحلیل این دیدگاه میتوان گفت با این وصف اشخاص کَر و یا کسانیکه بنا بر مشغولیّت و یا دلایلی ندای جمعه را نشنیدند بر آن‌ها واجب نیست که در واقع عکس این حاکم است و همچنین روایت‌هایی که در این زمینه به آنان استدلال میشوند ضعیف میباشند.

(۱) * – (صحیح): ابوداود (ش۱۰۶۹) و من طریقه بیهقی، السنن الکبری (ش۵۸۷۸) / دارقطنی، السنن (ج۲ص۳) از طریق (عباس بن عبد العظیم وإبراهیم بن إسحاق بن أبی العنبس) روایت کرده‌اند: «حدثنى إسحاق بن منصور حدثنا هریم (بن سفیان) عن إبراهیم بن محمّد بن المنتشر عن قیس بن مسلم عن طارق بن شهاب عن النبى ج قال: الجمعه حق واجب على کل مسلم فى جماعه إلا أربعه عبد مملوک أو امرأه أو صبى أو مریض».
رجال ابوداود (رجال صحیحین) بوده و اسنادش هم «صحیح» است.
وامام حاکم نیشابوری هم گفته است: «هذا حدیثٌ صحیحٌ على شرط الشیخین»
وامام ذهبی هم گفته است: «حدیثٌ صحیحٌ»
وامام نووی هم گفته است: «اسناده صحیحٌ علی شرط البخاری ومسلم»
وامام ابن حجر هم گفته است: «صحّحه غیر واحد» [حاکم، المستدرک مع التلخیص للذهبی (ش۱۰۶۲) / نووی، المجموع (ج۴ص۴۸۳) / ابن حجر، تلخیص الحبیر (ج۲ص۱۶۰)] باید اشاره کنیم که بعضی از علما از جمله امام ابوداود گفته‌اند: «طارق بن شهاب قد رأى النبى – صلى الله علیه وسلم – ولم یسمع منه شیئاً!» [ابوداود (ش۱۰۶۹)] لیکن این سخن مقبول نیست چرا که: احمد، المسند (ش۱۸۸۳۰) ومن طریقه ضیاء المدسی، الاحادیث المختاره (ش۱۲۳) / نسایی (ش۴۲۰۹) از طریق (عبدالرحمن بن مهدی) روایت کرده‌اند: «عن سفیان الثوری عن علقمه بن مرثد عن طارق بن شهاب أن رجلا سأل رسول الله صلى الله علیه وسلم وقد وضع رجله فی الغرز أی الجهاد أفضل قال کلمه حق عند سلطان جائر» ورجال احمد «رجال صحیحین» بوده واسنادش «صحیح» است. ولذا امام حاکم نیشابوری گفته است: «طارق بن شهاب ممن یعد فی الصحابه» [حاکم، المستدرک (ش۱۰۶۲)] وهمچنان‌که می‌بینیم، طارق بن شهاب پیامبر ج را دیدیه که سوار بر مرکبشان بوده وپاهایشان را در لگام قرار داده بودند وهمچنین از ایشان ج هم روایت کرده‌اند. پس چگونه از ایشان ج حدیث نشنیده‌اند؟
باید اشاره کنیم که حاکم، المستدرک (ش۱۰۶۲) ومن طریقه بیهقی، فضائل الاوقات (ش۲۶۳) روایت کرده است: «حدثنا أبو بکر بن إسحاق الفقیه ثنا عبید بن محمّد العجلی حدثنی العباس بن عبد العظیم العنبری حدثنی إسحاق بن منصور ثنا هریم بن سفیان عن إبراهیم بن محمّد بن المنتشر عن قیس بن مسلم عن طارق بن شهاب عن أبی موسى: عن النبی ج … .» اما ذکر ابوموسی اشعری «شاذ» می‌باشد؛ چرا که دیدیم امام ابوداود این روایت را از عباس نقل کرده وآن را از (طارق عن النبی) نقل کرده است اما عبید بن محمّد آن را از عباس به صورت (طارق عن ابوموسی عن النبی) نقل کرده است وهمچنین ابراهیم بن اسحاق هم العباس بن عبد العظیم را متابعه کرده است

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …