محفوظ الدین الکلَوَذانی بیان میکند که: «تقلید مشتق از گردن نهادن به [اقوال] مقلّد است و آنچه از خیر و شر به آن تعلق دارد مانند به گردن نهادن قلادهاش و بدان تخصیص شده؛ زیرا قلاده تنها وسیلهای است که به گردن انسان [و دیگر جانداران] آویخته میشود. وجه تسمیۀ آن، این است که مقلِّد قول مقلَّد را بدون حجت و دلیل میپذیرد؛ پس مقلِّد مجبور به پذیرش خیر وشر قول است.»([۱])
شوکانی وجه تسمیه تقلید را بدینصورت بیان میکند: «تقلید از آویختن قلاده در گردن گرفته شده است که مقلِّد در گردن مقلَّد میاندازد؛ مانند کشاندن قربانی؛ و این مثل آن است که مقلِّد حکمی را که از مجتهد تقلید میکند، همانند قلادهای است که در گردن کسی که از وی تقلید میکند، میاندازد.»([۲]) این بیان امام شوکانی ظریف است و بیانگر این مطلب است که مجتهد قلادهای به گردن کسی نمیاندازد و کسی را بسوی خودش نمیکشاند بلکه مقلِّدان هستند که قلاده در گردن وی میاندازند و از وی پیروی میکنند و وی را بسوی خود میکشانند. این وجه تسمیه دقیق به نظر میرسد.
بعضی دیگر وجه تسمیۀ تقلید را بر آثار و نتایج تقلید دانستهاند. علاءالدین محمّد بن احمد سمرقندی حنفی چنین مینویسد: «وجه تسمیۀ تقلید، این است که مقلِّد، عاقبت و فرجام آنچه را که از آن تقلید میکند میپذیرد و مانند قلادهای در گردنش قرار داده است، اگر چه حق یا باطل باشد، همانگونه که کافران میگویند: ﴿ٱتَّبِعُواْ سَبِیلَنَا وَلۡنَحۡمِلۡ خَطَٰیَٰکُمۡ﴾.([۳])([۴]) «از راه و روش و مکتب و آئین ما پیروی کنید و قطعاً گناهان شما را به عهده میگیریم!».
عبدالقادر بن بدران رومی نیز چنین میگوید: «مثل اینکه مجتهد گناه آنچه را که در دینش او را فریفته و آنچه را که در علمش بر او کتمان مانده را به دور مقلِّد حلقه میزند.»
([۱])- التمهید فیاصول الفقه، ج ۴، ص ۳۹۵٫