شهادت حضرت حسین رضی الله عنه
بعد از آن تا مدتی طولانی کسی به حسین نزدیک نمیشد و هیچ کس نمیخواست که دستش به خون حسین رضی الله عنه آلوده شود، و وضعیت همچنان ادامه یافت تا آن که شمر بن ذی الجوشن قبحه الله آمد و فریاد زد وای بر شما! مادرانتان به عزایتان بنشینند! او را محاصره کنید و او را بکشید، آنگاه آمدند و حسین را محاصره کردند او چون شیر درنده در میان آنها از این سو و آن سو شمشیر میزد تا اینکه افرادی از آنها را کشت، اما تعداد زیاد بر شجاعت غالب میآید. شمر بن ذی الجوشن فریاد زد وای بر شما منتظر چه چیزی هستید؟! جلو بروید. آنگاه آنها به سوی حسین رفتند و او رضی الله عنه را به شهادت رساندند انا لله و انا الیه راجعون کسی که حسین را به شهادت رساند و سرش را از تن جدا کرد «سنان بن انس نخعی» بود، و گفتهاند که شمر بن ذی الجوشن قبحه الله او را کشت. پس از شهادت حسین سر او را به کوفه پیش عبیدالله بن زیاد بردند، وقتی سرش را پیش عبیدالله بن زیاد آوردند او چوبی که همراه داشت را به دهان حسین وارد میکرد و میگفت: «گر چه بهترین دهان است.» انس بن مالک رضی الله عنه آن جا نشسته بود بلند شد و گفت: «سوگند به خدا تو را رسوا میکنم، پیامبر خدا را دیدهام که همین جایی از دهان حسین که تو چوب در آن داخل میکنی را بوسیده است…»
ابراهیم النخعی رضی الله عنه میگوید: اگر من از قاتلان حسین میبودم و سپس به بهشت میرفتم از نگاه کردن به چهرهی پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شرمم میآمد.
چه کسانی در آن جا به همراه حسین کشته شدند؟
بسیاری از اهل بیت به همراه حسین در آنجا به شهادت رسیدند، از جمله کسانی که در این جنگ در کنار حسین کشته شدند، از فرزندان علی بن ابی طالب خود حسین و جعفر و عباس و ابوبکر و محمد و عثمان کشته شدند.
و از فرزندان حسین، عبدالله و علی اکبر (او علی زین العابدین نیست)
و از فرزندان حسن، عبدالله و قاسم و ابوبکر کشته شدند.
و از فرزندان عقیل، جعفر و عبدالله و عبدالرحمن و عبدالله بن مسلم بن عقیل در کربلا کشته شدند و مسلم بن عقیل خودش در کوفه کشته شد.
و از فرزندان عبدالله بن جعفر، عون و محمد کشته شدند.
هیجده نفر که همه از اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بودند در این جنگ نابرابر به شهادت رسیدند.
نقش یزید در کشتن حسین رضی الله عنه
یزید، عبیدالله بن زیاد را فرستاد تا نگذارد که حسین به کوفه برسد و او را به کشتن حسین دستور نداد، بلکه خود حسین نسبت به یزید گمان نیک داشت و گفت: مرا بگذارید که پیش یزید میروم و دستم را در دست او میگذارم.
به اتفاق اهل نقل یزید به ابن زیاد نوشت که به حسین اجازه ندهد که بر عراق فرمانروایی کند، و وقتی یزید از کشته شدن حسین خبردار شد از این فاجعه دردمند و ناراحت شد و در خانهاش گریه کرد.