الحمدلله،
این سوال و سوالات مشابه مربوط به سایت فتاوا نمی باشد. پس لطفا این نوع سوالات را در سایت های مربوطه مانند سایت اسلام تکس مطرح کنید.
ولی اگر مختصر اشاره ای به حقیقت غدیر خم بیاندازیم:
پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم سپاهی را به فرماندهی خالد بن الولید به یمن فرستاد و غنائم زیادی بدست آوردند. پیامبر صلی الله علیه وسلم علی بن ابی طالب را فرستاد تا خمس غنائم را اجرا کند و بقیه را تقسیم نماید. او از این کار فارغ شد در حالی که خسته به نظر میرسید.
بریده میگوید، گفتیم ای ابالحسن این چیست؟ گفت: این جاریه به نام وصیفه جزو اسراء بود که در تقسیم به سهم اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وسلم و سپس به سهم خانواده علی رسید. خالد بن الولید در نامهای ماجرا را برای پیامبر صلی الله علیه وسلم نوشت.
علی از یمن خارج شد. همراهان از او خواستند تا شتران خودشان را استراحت بدهند و بر شتران به غنیمت گرفته شده سوار شوند. علی رضی الله عنه آنان را منع کرد. سپس علی جانشینی برای خود تعیین کرد و خودش زودتر رفت تا به مراسم حج (حجهالوداع) برسد. جانشین علی رضی الله عنه به هر یک از همراهانش لباسی از کتان داد و به آنان اجازه داد تا بر شتران به غنیمت گرفته شده سوار شوند. علی رضی الله عنه بعد از فارغشدن از حج نزد آنان بازگشت و لباس و شتران را از افراد گرفت و بر نائبش خشمگین شد و او را بر کارش سرزنش کرد. گلایه و شکایت در میان سپاه ظاهر شد و با علی به مخالفت پرداختند و هنگام رسیدن به پیامبر صلی الله علیه وسلم شکایت خود را از رفتار علی اعلام کردند بدین ترتیب در میان همراهان پیامبر صلی الله علیه وسلم بحث علی و شاکیانش منتشر شد. و سخن علیه علی رضی الله عنه نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم افزایش یافت.
بریده میگوید: وقتی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم رسیدم از کار علی رضی الله عنه انتقاد کردم و اشکالات او را گفتم، تا اینکه دیدم چهره پیامبر صلی الله علیه وسلم تغییر کرد. و فرمود: «آیا من از خود مؤمنین نسبت به آنان اولی نیستم» گفتم: بلی سپس فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه».
پس پیامبر صلی الله علیه وسلم در میان ما بلند شد و فرمود: «ای مردم از علی شکایت نکنید. قسم به خدا او باتقواتر از آن است که از او شکایت شود».
زید بن ارقم رضی الله عنه میگوید: «روزی در جایی بین مکه و مدینه به نام «خم» پیامبر در میان ما ایستاد و حمد و سپاس خدا را به جا آورد و پس از مقداری وعظ و تذکر فرمود: «ای مردم من بشری مانند شما هستم و ممکن است هر لحظه به دعوت ملک الموت جواب دهم ولی من دو چیز گرانبار را در میان شما باقی میگذارم: یکی کتاب خدا که در آن هدایت و نور است، پس آنرا بگیرید و به آن تمسک کنید». و ما را نسبت به قرآن ترغیب و تشویق کرد و در ادامه فرمود: «و دومی اهل بیت من هستند، به شما نسبت به آنها هشدار میدهم – سه بار تکرار نمودند -.
نگاه: فتحالباری(۲/۶۶)، مسند امام احمد (۵/۳۵۰ – ۳۵۶)، صحیح مسلم (حدیث ۱۲۸۱) مستدرک حاکم (۳/۱۰۹ – ۱۱۱)، مجمع الزوائد هیثمی (۹/۱۲۷)، البدایه والنهایه (۵/۹۵).
دلالت روایت غدیر:
اگر به ابتدای قصه یا روایت توجه کنی معلوم میشود که بین علی رضی الله عنه و سپاهش به علت نکاح وصیفه و جلوگیرى از سوارشدن بر شتران غنیمت و درآوردن لباس کتانی غنائم از تن آنها، اختلاف ایجاد شد و بعد از بازگشت از حج که دوباره به پیامبر خدا رسیدند شکایت و انتقاد از علی رضی الله عنه زیاد شد و در میان مردم بحث او انتشار یافت تا آنجا که پیامبر صلی الله علیه وسلم ضروری دانست در این مکان با وجود هوای گرم پیاده شود و با بیاناتش علی رضی الله عنه را تبرئه نماید، پس اصلاً صحبت از بیعت با کسی از دور یا نزدیک برای خلافت مطرح نبود. لذا چون شناخت سبب حقیقت امر را کشف میکند قائلین به امامت روایت را بریده و قطع میکنند و بدون ذکر مقدمه آنرا نقل مینمایند برای اینکه سبب آن مجهول باشد و حجتشان ابطال نگردد.
این امر مهم اگر حقیقت داشت قرآن آن را با نام بیعت خلافت ثبت میکرد چون قرآن بیعتهای دیگری به مراتب پایینتر از آنرا مانند بیعت رضوان در زیر درخت با نص صریح ثبت کرده است.
« لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ » (الفتح: ۱۸).
«خداوند از مؤمنان ـ هنگامى که در زیر آن درخت (بیعهالرضوان که در حدیبیه انجام گرفت) با تو بیعت کردند ـ راضى و خشنود شد».
این بیعت به خاطر آزاد کردن عثمان از اسارت مشرکین بود که پیامبر با دست مبارکش به جای او نیز بیعت کرد و گفت این دست به جای عثمان است، اگر ما جزو کسانی بودیم که از متشابهات قرآن پیروی میکنند میگفتیم عثمان امام معصوم است.
و همچنین در قرآن بیعت نساء ثبت شده است:
« یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَنْ لَا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ (الممتحنه: ۱۲).
«ای پیامبر وقتی که زنان مؤمن نزد تو آمدند تا با تو بیعت کنند بر اینکه به خدا شرک نورزند، دزدی نکنند، مرتکب زنا نشوند».
غدیر خم حدود (۱۶۰) کیلومتر با مکه فاصله دارد، یعنی در آن هنگام جز حجاج اهل مدینه حاجیان دیگر از جمله اهل یمن، نجد، طائف، اطراف عراق و غیره همراه او نبودهاند.
اگر واقعه غدیر خم مربوط به بیعت با خلافت علی است. دو راه عاقلانهتر وجود داشت:
۱- پیامبر صلی الله علیه وسلم باید این موضوع را در خطبه روز عرفه بیان میکرد که تمام حجاج در آن حضور داشتند.
۲- پیامبر صلی الله علیه وسلم صبر میکرد تا به مدینه برسد و بعد از استراحت و رفع خستگی از مردم بیعت میگرفت.
اما نزول ایشان در غدیر خم در چنین زمانی باید برای یک امر پیش آمده بوده باشد که تأخیر آن شایسته نبود و مستلزم حل آن از طرف پیامبر خدا بود و آن همان جریان مذکور است که برخی بخشی از آنرا حذف کرده و ناقص بیان میکنند.
غدیر خم که (۱۶۰) کیلومتر از مکه فاصله داشت محل التقاء سپاه برگشته از یمن که نسبت به علی رضی الله عنه شاکی و معترض بودند و حاجیان برگشته از مکه بود.
اما عبارت پیامبر صلی الله علیه وسلم «من کنت مولاه فعلی مولاه». ربطی به قضیه امامت ندارد چون واژه «مولی» لفظی مشترک است که چند معنی را میرساند از جمله: سید، اطاعت شده، نزدیک، یاریدهنده، پس لفظ مولی متشابه است و طبق قرآن اعتماد بر متشابهات خصوصاً در اصول و مبادی ممنوع است، لذا دلیل هنگامی که وارد احتمالات شد استناد به آن باطل است، و موضوعی اصلی مانند امامت شرط است که دلیل آن جزمی و قطعی باشد نه ظنی و احتمالی، پس منظور پیامبر صلی الله علیه وسلم از عبارت فوق این است که هر کس معتقد به اطاعت از پیامبر صلی الله علیه وسلم است باید از کسی که از طرف من امیر بود اطاعت کند، در این صورت چگونه نزاع با امیر درست است، و در واقع نزاع با امیر همان نزاع با پیامبر به شمار میآید، آیا اگر امیر شخص دیگری غیر از علی رضی الله عنه مانند: عثمان رضی الله عنه بود پیامبر میفرمود: «من کنت مولاه فعثمان مولاه». اما این کلام در واقع هیچ معنایی جز فضیلت را نمیرساند که در بین چند معنی مشترک است. چون مولی مشترک بوده و مانند «نبی» لفظ خاص نیست. دقت کنید!
اما روایت مسلم جز تمسک به قرآن چیزی را نمیرساند و ذکر اهل بیت در این گونه روایات درباره حقشان جز توصیه به آنها چیزی را بیان نمیکند، چون به علت اعتراض و شکایت به علی بیان شد. اما روایاتی که بطور اختصاصی تمسک به امامت اهل بیت را بیان کردهاند حتی یک روایت صحیح در آنها یافت نمیشود. چون محور این گونه روایات یکی از این سه نفر ضعیف است. ۱- عطیه العوفی ۲- القاسم بن حسان ۳- زید بن الحسن الانماطی الکوفی و هر سه از نظر روایت ضعیف هستند.
علاوه بر این اگر تمسک به امامت اهل بیت اصلی از اصول دین است باید با نص صریح قرآن اثبات شود. در حالی که در قرآن جز اتباع از مهاجرین و انصار بطور عموم چیز دیگری تصریح نشده است.
« وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ » (التوبه: ۱۰۰).
«سابقین اولین از مهاجرین و انصار و کسانی که با نیکی از آنان پیروی میکنند خدا از آنان راضی و آنان نیز از خدا راضی هستند».
بیشک علی رضی الله عنه جزو اولین مهاجرین است اما این دلیل بر امامت او نمیشود وإلاَّ همه سابقین از مهاجرین و انصار امامان معصوم به حساب میآمدند.
خلاصه:
واضح است وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم گفته است: «من کنت مولاه فعلی مولاه». «هر کس من مولای او هستم علی نیز مولای اوست» یا «أذکرکم الله فی أهل بیتی» «به شما تذکر میدهم که درباره اهل بیتم خدا را در نظر داشته باشید».
منظور او بیعتگرفتن برای خلافت یا جانشین قراردادن کسی به عنوان امام نبوده، و هرگز او نخواسته است دوازده نفر مشخص از اهل بیت را مانند قرآن مصدر تشریع قرار دهد.
بلکه او خواست از علی رضی الله عنه دفاع کند و از اعترافات باطلی که از او گرفته میشد او را تبرئه کند و بطور عموم آنها را به اهل بیتش سفارش کرد و حقوق آنها را بر امتش متذکر شد. این کلام مستلزم عدم اذیت و آزار آنها و بغض و کینه نداشتن نسبت به آنان است. بلکه این قول پیامبر صلی الله علیه وسلم موجب دوستداشتن و نیکی به آنها است و در این مورد ما اینکار را با در نظر داشتن خدا در اهل بیت نبوت پیروی میکنیم و او را حمد و سپاس میگوییم.
همچنین می توانید به کتابهای ” غدیر خم” و ” عقیده امامت و حدیث غدیر” و ” حـدیث غدیر، مولای مؤمنان و ما اهل سنت” از سایت نوار اسلام دانلود و مراجعه کنید.
والله اعلم