چندی پیش با یکی از اسلام ستیزان بحث می کردم، بعد از گفت و گوی فراوان در آخرین جملات به من گفت سعی کن آزاد اندیش باشی و به تفکراتت #شک کنی،#شک لازمه ی آگاهی می باشد
پاسخش را دادم چون برایم حرف جدیدی نبود،سالهاست که این کلمات را می شنوم،شکاکیت ، شک گرایی و…
واقعا منظور آن ها از شک کردن چیست؟
آیا ما هرگز شک نمی کنیم؟
پاسخ این است که همه می دانند شک کردن مقدمه ی تفکر است،اگر ما شک نکنیم چگونه به تحقیق و تفحص در مسائل گوناگون بپردازیم. در واقع ،ما با شک کردن هیچ مشکلی نداریم اما شک کردن هم دارای شرایط خود می باشد
برای شرح بهتر موضوع به مثال زیر توجه بفرمایید:
جوان مسلمانی را در نظر می گیریم که به عقایدش شک می کند،برایش سوال پیش می آید که واقعا چرا قرآن همچین حکمی داده است؟ چرا اسلام دیدگاهش در مورد فلان قضیه این گونه است؟ دینی که از جانب پروردگار آمده چطور ممکن است همچین سفارشی کرده باشد و …
حال این جوان باید چکار کند:
آیا برود همه جا فریاد بزند که اسلام نادرست است؟
آیا برود عقاید مخالفان اسلام را قبول کند؟
یا برود به تحقیق و مطالعه و پرس و جو بپردازد؟
اسلام ستیزان دو راهکار اول را برای او تجویز می نمایند یعنی می گویند باید شک کند و فریاد بزند که اسلام غلط است و بعد عقاید ما را قبول کند!!
ولی به هیچ عنوان نباید سراغ تحقیق در مورد چرایی و حکمت مسائل و قضایا برود.
شما خود پاسخ دهید:
اسم این کار شک گرایی است یا کلاه برداری از یک شخص ساده لوح!؟
هرگز نمی توان نام این عمل را شکاکیت گذاشت.چون جوان مسلمان یا هر شخص دیگر، وقتی شک کرد باید برود تحقیق هم بکند تا شکش را برطرف سازد، چه به سمت مخالفان برود چه در جناح مسلمانان باقی بماند به تحقیق نیاز دارد
➖ولی پس از شک نمودن «سراغ تحقیق نرفتن» و «مستقیما قبول کردنِ» دیدگاه فرد مخالف، کجایش خرد ورزی و روشن فکریست! این که کوته فکری و ساده لوحیست!
بنده سالها پیش که مورد هجوم سوال دوستان و هم اتاقیان قرار گرفتم هیچ پاسخی نداشتم و اتفاقا” در من شک ایجاد شد،ولی رفتم به تحقیق پرداختم و بعد از مدت زمان کوتاهی جواب همه ی سوالات را پیدا کردم و شک هایم برطرف شد.
شک نباید تا بعد از تحقیق هیچ تغییری در عقیده ی شخص ایجاد کند بلکه فقط باید نقش یک اهرم را بازی کند که فرد را به سمت مطالعه و جستجو سوق می دهد،ولی بعد از تحقیق ما عقل داریم،کدام را محکمه پسند تر پنداشتیم باید قبول کنیم.
(تحقیق هم باید درست باشد،نزد هر کسی رفتن و از هر شخصی سوال پرسیدن و به مطالعه هر منبعی پرداختن تحقیق نیست ،بلکه باید جوانب قضیه مشخص شود،دیدگاه مخالفین و موافقین را در مورد این موضوع با دقت سنجید و مطالعه نمود)
اسلام ستیزان می گویند نباید «تعصب» داشته باشید،می گوییم:
فرد متعصب که «تحقیق» نمی کند! همین که می رویم سراغ تحقیق، یعنی ما آگاهانه کار می کنیم و صرفا بخاطر تعصب از عقایدمان دفاع نکرده ایم
اگر تحقیق انجام دادیم و به نادرستی عقیده ی خود پی بردیم و باز هم قبول نکردیم آن موقع می توان گفت که قضاوت ما متعصبانه است.ولی وقتی بعد از تحقیق، بی اطلاعی مخالفان آشکار می شود دیگر چه تعصبی!
همانگونه که گفتم دشمنان اسلام به جوانان می گویند شک کنید،(نباید تحقیق منصفانه و واقعی انجام دهید و بلافاصله )عقاید ما را قبول کنید.
اگر قبول کردید به شما تبریک می گوییم چون یک فرد «خرد ورز»!!! می باشید در غیر این صورت ،یک فرد متعصب هستید! که دروازه های آگاهی را برخود بسته اید.(آیا این طرز فکر منطقی است؟)
نکته ی دیگر این است که آیا فقط ما به عقاید خود شک کنیم؟ آیا آنها از شک کردن و تفکر در عقاید خودشان معاف هستند؟
آیا گرایش آنها به سمت اسلام ستیزی بخاطر شک گرایی و «تحقیق بعد از آن» بوده؟ یا صرفا شک گرایی و قبول عقیده ی مخالف؟
ما نباید تعصب داشته باشیم،پس آنها چه؟
زمانی که تمام دروغ هایشان را به آنها ثابت کرده ایم چرا دوباره حرف غلط خود را تکرار می کنند؟ آیا نام این کار تعصب نیست؟
آنها طوری برای شک گرایی تبلیغات می کنند که انگار ما چشم و گوش و قلب و روح و روان خود را بر تفکر و اندیشه بسته ایم و هر چه گفتند فقط با دلایل نقلی پاسخ می دهیم،ولی خود شاهد هستید که این گونه نیست،و اتفاقا” اکثریت دلایل ما(ما،منظور کسانی که رد الحاد کار می کنند) عقلی می باشند.
نکته: دلایل نقلی صحیح و مقبول ما هم،با برهان ها و فرمول های عقلی ثابت شده اند.(آیات قرآن و احادیث صحیح رسول اکرمﷺ)
نکته ی مهم دیگر این است که ما نباید پایه های لرزان و خاصیت ذاتی علوم تجربی را برای دیگر شاخه های علوم هم اعمال کنیم،بر کسی پوشیده نیست که تحقیقات علوم تجربی با شک شروع می شوند(مشاهده،فرضیه و …) و در نهایت با دیدگاه و تحقیق های ثابت شده ی دیگری مورد شک قرار می گیرند و رد می شوند.
ولی دستاورد های علوم عقلی(یا پاره ای از بدیهیات عقلی) این گونه نیست،زمانی که دلایل متقن و قدرتمند عقلی وجود خدای یگانه و ادیان الهی را تصدیق نمود دلیلی ندارد ما بگوییم این ها هم پایه های لرزانی دارند و کافیست یک تحقیق دیگر انجام شود تا مردود شوند.
به عنوان مثال برهان علیت و برهان نظم،از قوی ترین دلایل عقلی اثبات وجود خدا هستند.به این دو برهان اشکالاتی وارد کرده اند ولی فیلسوفان دیگری این اشکالات را پاسخ داده اند و کماکان این برهان ها سر جای خود قرار دارند
اصلا دلایل محکمه پسند عقلی قابل رد نیستند،به عنوان مثال اجتماع نقیضین که همه ی عاقلان جهان می گویند غلط است،هیچ احتمالی ندارد که روزی بگویند درست است.(مثلا یک دیوار در یک زمان و یک مکان و یک شرایط به طور کامل هم سنگ باشد و هم گِل!)و اگر عقل را مورد شک قرار دهیم دیگر تمام علوم و همه چیز زیر سوال می رود. جالب است بدانیم باور به خدا و دین اسلام با دلایل عقلی محکمه پسند قابل اثبات می باشد
لذا ما باورمندان شک می کنیم،کنجکاو می شویم،برایمان شبهه و گمان هم ایجاد می شود ولی وقتی تحقیق کردیم و دیدیم که آنچه قرآن و سنت گفته اند(احادیث صحیح) محکمه پسند می باشد دیگر شک هایمان برطرف می شود و بیخودی چرا عقیده ی خود را تغییر دهیم؟
خداوند متعال در آیه ۲ سوره بقره فرموده اند:
ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ
این کتاب(قرآن) هیچ گمانی در آن نیست و راهنمای پرهیزگاران است .
طبق این آیه ی شریفه،هیچ گمانی در صحت قرآن وجود ندارد،حال بروید به میل خود تحقیق کنید(ولی یک تحقیق صحیح و علمی) برای شما مشخص خواهد شد که واقعا تمام مطالب، فطرت پذیر و عقلانی می باشند(توجه: به تمام ادعا و شبهات مطرح شده پاسخ داده شده است)
ممکن است مخالفان تصور کنند طبق این آیه کسی حق تحقیق و سوال و کنجکاوی را ندارد،ولی این گونه نیست قرآن در آیات متعدد به تفکر و اندیشه سفارش نموده است تا پژوهشگران با یقین و اطمینان کامل این کتاب را بپذیرند
مشاهده می کنیم که قرآن از ابتدا با یقین نازل شده و علوم تجربی از بدایت با شک و گمان آغاز شده اند و شک در آنها (و رد کردنشان هم کاملا تعریف شده است)حال مخالفان می خواهند شکاکیت تعریف شده در علوم تجربی را به قرآن و آموزه های اسلام مبارک هم تعمیم دهند! و انتظار دارند قرآن هم با شکاکیت رد شود!
چنان عادت گرفته اند علوم تجربی را مورد شک قرار دهند که تصور می کنند اسلام هم یکی از علوم آزمایشگاهی می باشد!
آنها تصور می کنند ،تمام «گزاره های» موجود در جهان قابل رد کردن می باشند!
ولی گوینده ی قرآن(که خالق همه ی مخالفان و موافق است) با صراحت تمام می فرماید گمانی در آن نیست و بصورت واضح راه را برای محققان باز گذاشته اند که بروند تحقیق کنند.(مثلا آیات تحدی یا اندیشه در گزاره های طبیعی و …)
آیا همین دعوت به اندیشه کردن ها بیانگر بی نیاز بودن قرآن از این شک گرایان مطلق! نیست