واجبات امام

واجبات امام

هنگام تأمل در واجبات امام بر وجه اجمال، می‌بینیم که حول دو امر دور می‌زند، «حراست از دین» و «سیاست(اداره‌ی) دنیا بوسیله آن(دین)» و به هنگام تفصیل – چنانکه در کتب سیاست شرعی قدیم و جدید آمده است – پس این است:

واجب اول: اقامه‌ی دین به طور کامل در همه‌ی شئون زندگی، و دعوت به سوی دین اسلام و حفظ دین و نصرت آن، و امر به معروف و نهی از منکر، و جلوگیری از اهل نفاق و بدعتی که سعی در فسادگری در زمین را دارند.

واجب دوم: حکم‌کردن در بین مردم با عدل، و برطرف کردن خصومات، و ادا کردن حقوق به اهل آن، و یاری دادن مظلوم، و تنفیذ احکام قضاوت.

واجب سوم: برقرار کردن امنیت در سرزمین، گسترش دادن نفوذ دولت و سیطره‌ی آن بر همه‌ی اطراف سرزمین برای اینکه جلوی مفسدین و تجاوز کاران را بگیرد تا مردم در امنیت را نترسانند و بر آنان تعدی و تجاوز نکنند، تا اینکه مردم با نعمت اسلام در خانه‌هایشان و کارهایشان و سفرهایشان بهره مند شوند.

واجب چهارم: جهاد فی سبیل الله، و آماده سازی نیروها، ساختن انواع مختلف اسلحه، و آموزش‌دادن به مردان بالغ توانا برای جهاد، و تربیت کردن آنان با تربیتی ایمانی و جهادی، برای حمایت سرزمین از دست دشمنان و به جنگ رفتن در سرزمین آنان(دشمنان).

واجب پنجم: تقویت اقتصاد سرزمین، و فراهم آوردن راه‌های کار و معاش از زراعت گرفته تا تجارت و صناعت و غیر آن، جمع کردن زکات برای بین المال و صرف نمودن مال همگانی در مصراف شرعی، و حق مردم را از بیت المال به طور کامل دادن، و یاری‌رساندن به فقیران و محتاجان و به نیازهایشان پاسخ گفتن و احوال آن را پی‌جویی کردن و با رعیت با رحم و مهربانی رفتار کردن.

واجب ششم: تعیین‌نمودن امیران و وزیران و موظّفین از افراد مورد اعتماد و اهل نصیحت و استوار در عمل، کسانی که به دولت اسلامی‌ اعتقاد دارند و رعایت نمودن شئون مردم و حفظ مال عمومی.

واجب هفتم: اینکه امام به متابعت و پیگیری‌کردن اعمال دولت و در اقامه‌ی شرع الله و سیاست دولت و گردانیدن شئون آن بپا خیزد، و در پیگیری احوال بلاد و رعیت، به دیگران اتکا نکند، بلکه خودش شخصا برای پیگیری کارها و گردش کاروبار بلاد و اقامه‌ی عدل در بین مردم و محاسبه‌ی امرا و ورزا بر کاری که می‌کنند بپا خیزد، چراکه ذمه‌اش بر آنچه که الله بر او واجب کرده است، بخاطر مشغول بودن و غافل بودنش تبرئه نمی‌شود، و عمر بن خطاب t می‌گوید: «اگر گوسفندی بر رود فرات بمیرد، گمان می‌کنم که الله تعالی در روز قیامت درباره‌ی آن از من سوال خواهد کرد». انتها. ابو نعیم در الحلیه آن را روایت کرده است. ([۱])

[۱]– نک: السیاسه الشرعیه از ابو عمر السیف: ۸۶٫

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …