بخاری، کتاب «الْغُسْلِ» باب: [مَنِ اغْتَسَلَ عُرْیَانًا]
۲۷۸- «عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ رضی الله عنه عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و سلم قَالَ: بَیْنَا أَیُّوبُ علیه السلام یَغْتَسِلُ عُرْیَانًا، فَخَرَّ عَلَیْهِ جَرَادٌ مِنْ ذَهَبٍ، فَجَعَلَ أَیُّوبُ یَحْتَثِی فِی ثَوْبِهِ، فَنَادَاهُ رَبُّهُ: أَلَمْ أَکُنْ أَغْنَیْتُکَ عَمَّا تَرَى؟ قَالَ: بَلَى وَعِزَّتِکَ، وَلَکِنْ لاَ غِنَى بِی عَنْ بَرَکَتِکَ».
- «از ابوهریره رضی الله عنه از پیامبرصلی الله علیه و سلم روایت شده است که فرمودند: «زمانی که ایوب علیه السلام (پیامبر خدا) برهنه غسل میکرد (حمام میکرد)، ملخهایی از طلا بر سر او ریختند (طلا به شکل ملخ بودند یا مجسمههایی از طلا به شکل ملخ) و ایوب شروع به [جمعکردن و] ریختن آنها در لباسش کرد. پروردگارش او را ندا زد و فرمود: آیا تو را از آنچه میبینی، بینیاز نکردهام؟ جواب داد: چرا، سوگند به جلال و عزتت، [مرا بینیاز کردهای]، اما من هرگز از خیر و بخششهایت بینیاز نیستم [و نخواهم بود]».