هویت ملی در سایه انقلاب خمینی!

  • د. سعید میر حسینی ـ ایرانشهر

تا قبل از بهمن ۱۳۵۷ ملت ایران غم و شادی را با هم تقسیم می‫کردند، ظلم و ستم و استبداد نظام شاهنشاهی تر و خشک نمی‫شناخت، کرد و لر و بلوچ و ترک و ترکمن و عرب و فارس با هم می‫گریستند و در بغل هم می‫خندیدند! البته نمی‫توان جوانبی از تبعیض نژادیها را در مناطقی از کشور بخصوص مناطق مرزی انکار کرد، ولی حداقل ظاهر حکایت بر این دلالت داشت که تبعیض نژادی در مملکت سیستماتیک و برنامه‫ریزی شده نیست، و آنچه در کردستان و بلوچستان و مناطق عرب نشین کشور روی می‫دهد کوتاهیها و خیانتهای برخی مسئولین دولتی است. هویت ملی ایران تا حدود زیادی استحکام داشت.

انقلاب مردمی ایران در ابتدای کار مرحمی بود بر همه دردهای پیشین! آرزوی رسیدن به آزادی و استقلال ملی باعث شده بود تراکم سالها ظلم و ستم و تبعیض نژادیهای پراکنده و در ظاهر غیر سیستماتیک همه در یک لحظه ذوب شود و ملت ایران با یک هویت در خیابان باشند. هویت ایرانی مسلمان!

ولی چون آخوند بر عرش شاهی لم داد، و مقالید قدرت را در دست گرفت، با اولین حرکتش آرزوها را بر باد داد و با تبر تیزش گردن هویت ملی را زد!

آخوند گمان کرد با سیاست انگلیس “تفرقه بینداز و حکومت کن” می‫تواند خودش را بر کرسی میخکوب کند. قانون اساسی کشور برشته تحریر درآمد و هویت دینی ایران زمین شد؛ مذهب شیعه اثنا عشری!..

با یک حرف خمینی مشت محکمی در دهن یک سوم ملت زد و خودش را امام دوسوم دیگر جای زد. و یک شکاف بزرگ و عمیق در بدنه جامعه ایجاد کرد.

چون جمعیت قریب به اتفاق اقلیتهای قومی از اهل سنت تشکیل می‫شد، این تبعیض نژادی بعد دیگر آن که در زمان ستم شاهی نیز وجود داشت را پر رنگتر کرد، و قومیتها و ظلم و ستم به آنها نیز بر زبانها افتاد. و این شکافی دیگر بود..

آخوندهای صفوی با این حرکت نابخردانه خود گمان می‫بردند می‫توانند طی مدت زمانی نه تنها همه ایران را شیعه کنند بلکه این تصورات شوم و پوسیده قرون وسطائی خود را بر جوامع و کشورهای دیگر تحمیل سازند.

حکایت ملیاردها دلاری که در کشورهای دیگر چون علف هرزه ضایع می‫شود و نتائج منفی و غیر متوقعانه آن بر نظام آخوند صفوی، بحثی است که در صدد اشاره بدان نیستیم. در این چند سطر می‫خواهیم به شمه‫ای از اثرات سیاستهای نظام صفویت معاصر خمینی بر جامعه اهل سنت ایران اشاره کنیم:

در میدان تنفیذ خوابهای شوم آخوند صفوی کشور ما به یک حوزه بزرگ یا کارخانه شیعه پروری تبدیل شد. همه مؤسسات و ادارات دولتی بزبان مذهب سخن می‫گویند. به هر سو که حرکت می‫کنی در برگه‫ای که به شما می‫دهند سؤال از مذهب در اولویت است! و بدینصورت سنیها از همه کادرهای اداری دولت به هامش کشیده شده، از خدمات حکومتی محروم شدند. شهرهای اهل سنت جولانگاه شیعه‫های تربیت یافته حوزه‫های با تصورات قرون وسطائی شد.

از وسط کشور گرفته تا آخرین روستای مرزی کشور با پاکستان یا عراق و افغانستان و.. از شهردار گرفته تا کوچکترین مسئول اداری، از شهرهای شیعه نشین به مناطق مختلف صادر می‫شد. و این به تدریج باعث شد شکاف مذهبی عمیقتر و شعور به ظلم و ستم در اهل سنت واضحتر شود.

چون سنی هستی باید جاهل و فقیر و بیکار باشی.. چون سنی هستی باید معتاد و بیمار گردی.. در گوشه و کنار جامعه پویا و در حال حرکت، و حتی در زندانها.. این پرسشها بصورت عملی چون پتک بر سر مردم وارد می‫شد. برای نمونه به چند مورد از این تصورات پتانسیل ساز اشاره می‫کنم:

در وزارت ارشاد:

کتابهای آزاد دینی، و کتابهای پربار اهل سنت، چه از نوشته‫های اندیشمندان ایرانی و چه از ترجمه‫های مفکران خارجی محکوم به اعدام شد. در طول سه دهه تعداد کتابهایی که به اهل سنت اجازه نشر آنها داده شده بسیار ناچیز است. و همه  آنها نیز از سوی این وزارت سانسور می‫شود، و هر آنچه مطابق ذوق آخوند بیسواد نیست باید حذف شود، و در پایان نیز روی جلد کتاب با مهر بزرگی نوشته می‫شود “ویژه اهل سنت”!

توحید و یکتاپرستی اهل سنت مورد هجوم خرافات و خزعبلات و قبرپرستی شیعه صفویت قرار می‫گیرد و عالم سنی حق ندارد آیه‫ای از قرآن را روی ورقه‫ای بنویسد و به مردم خود بگوید که کلام پاک خداوند می‫فرمایند:

«لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ ۖ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ ۚ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ»﴿الرعد/١۴﴾

(خاص اوست خواندن راستین. آنان که جز او را مى‌خوانند هیچ پاسخشان نمى‌گویند. همانند کسى که دو دست به سوى آب برد تا آب به دهان رساند و نتواند که آب به دهان رساند. و دعاى کافران جز به گمراهى نیست.)

وزارت آموزش و پرورش:

تمامی کتابهای آموزشی از کودکستان گرفته تا مراحل دکتری دانشگاهها به زبان مذهب سخن می‫گویند!

سنی نیز مجبور است این تصورات پوچ و خزعبلات خود ساخته و غیر منطقی و مغایر با قرآن و عقل آخوند را طوطی‫وار حفظ کند تا قبول شود، و در کنکور شرکت کند شاید بدو اجازه داده شود به دانشگاه راه یابد!

خود بنده تا زمان مشارکت در کنکور با توجه به تبیلغات رسانه‫های گروهی برای آیت الله خمینی احترام خاصی قائل بودم، ولی چون مرحله کنکور رسید و مجبور شدم فتواهای ایشان را برای آماده شدن کنکور حفظ کنم، در آن سالها که کمتر از ۲۰ سال عمر داشتم دریافتم که واقعا جناب امام یا بکلی بیسواد بوده‫اند، و یا مردم را احمق می‫پنداشته‫اند! در هر حال فتواهای ابلهانه ایشان  از جمله مسائلی بود که باعث هدایت و راهیابی من شد!!..

مسئول تربیتی:

در هر مدرسه‫ای افرادی با پلاکارد “مسئول تربیتی” گماشته می‫شوند. این افراد در حوزه‫های تفتیش عقائد قم و مشهد با تاکتیکهای ویژه تربیت می‫شوند تا کودکان معصوم را گمراه سازند. بیسوادی، و تعصبات احمقانه، و غرور آنها در کنار تصورات پوچ و خنده دار و مزخرف تشیع صفوی در شاگردان نوعی رد فعل ایجاد می‫کند و آنها را به آموختن مذهب خود و رجوع به قرآن بیشتر تشویق می‫کند!

رسانه‫های گروهی:

از رادیو و تلویزیون گرفته تا کوچکترین روزنامه و نشریه، از کارتون برنامه کودک گرفته تا فیلمهای سینمائی همه به زبان مذهب و نشر خرافات و اکاذیب تاریخی و تحریف افکار عمومی و تغییر واقعیتها سخن می‫گویند. همه به روشهای گوناگون بین طوائف جامعه حقد و کره و کینه پخش می‫کارند، و باورهای پوچ و بی اساس و کینه توزانه درباره کشورهای همسایه و بخصوص ملتهای عرب و ترک و مسلمان را در جامعه ایرانی منتشر می‫سازند.

این حرکتهای ابلهانه نظام باعث شده ملت ایران بکلی به بوقهای اطلاع رسانی نظام پشت کند، و گوشهایش را به رسانه‫های فرا مرزی عاریه دهد!

جای تعجب است اگر بدانی تنها ۶ درصد افراد بافرهنگ ایرانی روزنامه می‫خوانند در حالیکه در کشور فقیر و متخلفی چون پاکستان این نسبت از ۶۰ درصد هم تجاوز می‫کند! البته چند درصد از این نسبت ناچیز در ایرن به بوقهای نظام گوش فرا می‫دهند حکایت دیگری است؟!..

ارتش و نیروی انتظامی:

آخوند صفوی برای حفظ جایگاه خود ارتش و ژاندارمری را در ایران از بین برد، و نهادها و کتائب یا گروهکهای نظامی چون بسیج و سپاه پاسداران بوجود آورد که سربازان آنها با مفاهیمی چون دفاع از کشور و خاک و میهن هیچگونه آشنائی ندارند، این سربازان بر خرافاتی چون انتظار مهدی موعود، و عبادت و تقدس مآبی آخوند و ولی فقیه تربیت می‫شوند.

سربازان این نهادها از جوانان و نوجوانان پر شور و حماسی که از عقلانیت ناچیزی برخوردارند و یا از بیماریهای روحی روانی رنج می‫برند، و یا در پرورشگاههای بچه‫های خیابانی صیغه بزرگ شده‫اند، و مواردی اینچنینی انتخاب می‫شوند، و طی کلاسهای مستمر عقیدتی سیاسی بر مبانی خرافاتی و تصورات پوچ خیالاتی تربیت می‫شوند، تا در ساعت صفر چون کتائب قذافی از آخوندهایی که آنها را سایه خدا بر زمین تلقی می‫کنند دفاع کنند. افراد این نهادها وجود خود و مصلحت خود را در بقای آخوند می‫دانند…

خلاصه اینکه در تمامی مؤسسات و ادارات حکومتی برنامه‫هایی زیر شعار بالا بردن سطح آموزش افراد تربیت داده می‫شود، که کلاسهای عقیدتی سیاسی از مهمترین اجزاء آنهاست، و افراد بر اساس پیشرفت در این کلاسها ارتقاع شغلی و منصبی می‫یابند و حقوقشان بالا می‫رود! اساس این کلاسها از یک سو یافتن جوابهایی است پوچ در رد شبهات وارد بر مذهب خرافی تشیع صفوی و از سوی دیگر هجوم شدید بر اهل سنت و آنچه آنرا وهابیگری و ناصبیت می‫نامند!

بر کسی پوشیده نیست هدف از تمامی این برنامه‫ها: شیعه کردن اهل سنت است، حالا آیا نظام پس از گذشت سه دهه دیکتاتوریت و استبداد توانسته به نتائجی در این زمینه دست یابد؟!

یک نقص بزرگ!

به نظر نگارنده تمامی سیاستهای نظام در راستای رسیدن به هدف شومش بسیار دقیق و برنامه‫ریزی شده است، و با ثروت ومیزانیه هنگفتی که برای این برنامه‫ها تخصیص داده شده است. باید سالها پیش آخوند صفوی به اهدافش می‫رسید. آنچه معادله را بکلی تغییر داده، باعث شده نه تنها شیعه صفوی به هدفش نرسد و نتیجه کاملا مخالف بگیرد یک نقص بزرگ در سیاست گذاری آخوند بوده است!

آخوند صفوی قدرت و توان الهی را در سیاستهایش بکلی نادیده گرفته است!

«… وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللَّـهُ ۖ وَاللَّـهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ »

(و نیرنگ می زنند و خدا هم جزای نیرنگشان را می دهد و خدا بهترین جزا دهنده نیرنگ زنندگان است)!

پروردگار سد بسیار سترگی را در مقابل باطل گذارده است:

«یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّـهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّـهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» ﴿الصف/٨﴾

{می خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش کنند در حالی که خدا کامل کننده نور خود است، گرچه کافران خوش نداشته باشند.}

در نتیجه این سیاستهای تبعیض نژادی و تعسف گرایی آخوند ولایت فقیه، سنیها رشد قابل ملاحظه‫ای کرده‫اند، درصد التزام و پایبندی به دین و گرایش به یکتاپرستی و توحید و فهم ارزشهای والای قرآنی در بین اهل سنت ایران بسیار بالا رفته است.

با همان سرعتی که جوانان شیعه از دین فرار می‫کنند (http://www.sunni-news.net/en/articles.aspx?selected_article_no=10916) جوانان سنی به آغوش دین باز می‫گردند..

اگر تعدادی ناچیز از متهمان محکوم به اعدام به خاطر نجات از مرگ و رهایی از زندان دم از شیعه زدن زده آزاد شده‫اند، شاید صدها نفر از جوانان ایرانی بجرم سنی شدن و التزام به قرآن بر چوبه دار بوسه زده‫اند.( http://www.sunni-news.net/fa/articles.aspx?selected_article_no=1368)

آیا پس از این شایسته نیست آخوند کمی به عقل آید و مو دماغ رابطه مردم با خدایشان نشود. و اجازه دهد مردم خدایشان را آنچنان که او خواسته، و آنگونه که خودشان می‫خواهند بشناسند و بپرستند، و همه در کنار  هم برادرانه و برابرانه زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند؟!..

مقاله پیشنهادی

فواید مطالعه

۱- دور شدن وسوسه‌ها و غم واندوه. ۲- پرهیز از فرو رفتن در کارهای بیخود …