«این کتابی است که هیچ گمانی در آن نیست و راهنمای پرهیزگاران است».
لذا همین قرآن به عنوان مصدری برای گمراهی فاسقان قرار میگیرد، آنگاه که محکمات آن را ترک کرده و با دنبال کردن متشابهات خود را به هلاکت میاندازند، و مصدر و سرچشمهی هدایتی است برای پرهیزگارانی که به محکمات آن عمل و به متشابه آن ایمان میآورند.
«چنان که قرآن را به زبانی جز زبان عربی فرو میفرستادیم، حتماً میگفتند: اگر آیات آن (به عربی) توضیح و تبیین میگردید (چه میشد؟ در این صورت ما آن را روشن و گویا فهم میکردیم. و میگفتند:) آیا (کتاب) غیر عربی و (پیغمبر) عربی؟ بگو: قرآن برای مؤمنان مایه راهنمائی و بهبودی است. (ایشان را از راههای گمراهی و سرگشتگی میرهاند، و از بیماریهای شک و گمان نجات میبخشد) و امّا برای غیرمؤمنان، کری گوشهای ایشان و کوری (چشمان) آنان است. (انگار) آنان کسانیند که از دور صدا زده میشوند (این است که با وجود چشم باز و گوش باز، منادیگر را چنان که باید نمیبیننند، و ندائی را که معلوم و مفهوم باشد نمیشنوند)».
بر همین اساس، همهی فِرَق وادیان به قرآن استناد میکنند. اما: صرف احتجاج به قرآن دلیل بر حق و هدایت بودن نیست؛ تا زمانی که احتجاج به محکمات نباشد نه متشابهات.
حتی یهود و نصاری برای صحت دین خود به قرآن استدلال میکنند، چنانچه وفد (نمایندگان) مسیحیهای نجران که نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم آمده بودند، بر صحت تثلیث به این گفتههای خداوند متعال احتجاج کردند: (قضینا) و (أمرنا) و (إنا) و (نحن). گفتند: متکلم در این آیات جمع است نه یکی، و از تشابه الفاظ پیروی کردند؛ زیرا که تعبیر با ضمیر جمع، احتمال دارد متکلم جمع باشد یا مفرد. در صورتی که متکلم مفرد باشد، ضمیر جمع برای تعظیم و تمجید است. در حقیقت ایشان این آیهی محکم را ترک کرده بودند که:
﴿وَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ﴾ [البقره: ۱۶۳].
«و معبود شما خدای یگانه است».
لذا خداوند در بارهی آنها آیهی ۷ سورهی آل عمران را نازل فرمود: