هلاکت و نابودی یأجوج و مأجوج
آنان پس از کشتهشدن دجّال به دست عیسی علیه السلام و بر اثر دعای سیّدنا عیسی هلاک و نابود میگردند، چنانکه در آن حدیث طولانی منقول از نواس بن سمعان رضی الله عنه آمده است:
«إِذْ أَوْحَى اللهُ إِلَى عِیسَى: إِنِّی قَدْ أَخْرَجْتُ عِبَادًا لِی، لَا یَدَانِ لِأَحَدٍ بِقِتَالِهِمْ، فَحَرِّزْ عِبَادِی إِلَى الطُّورِ وَیَبْعَثُ اللهُ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ، وَهُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ، فَیَمُرُّ أَوَائِلُهُمْ عَلَى بُحَیْرَهِ طَبَرِیَّهَ فَیَشْرَبُونَ مَا فِیهَا، وَیَمُرُّ آخِرُهُمْ فَیَقُولُونَ: لَقَدْ کَانَ بِهَذِهِ مَرَّهً مَاءٌ، وَیُحْصَرُ نَبِیُّ اللهِ عِیسَى وَأَصْحَابُهُ، حَتَّى یَکُونَ رَأْسُ الثَّوْرِ لِأَحَدِهِمْ خَیْرًا مِنْ مِائَهِ دِینَارٍ لِأَحَدِکُمُ الْیَوْمَ، فَیَرْغَبُ نَبِیُّ اللهِ عِیسَى وَأَصْحَابُهُ، فَیُرْسِلُ اللهُ عَلَیْهِمُ النَّغَفَ[۱] فِی رِقَابِهِمْ، فَیُصْبِحُونَ فَرْسَى[۲] کَمَوْتِ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ، ثُمَّ یَهْبِطُ نَبِیُّ اللهِ عِیسَى وَأَصْحَابُهُ إِلَى الْأَرْضِ، فَلَا یَجِدُونَ فِی الْأَرْضِ مَوْضِعَ شِبْرٍ إِلَّا مَلَأَهُ زَهَمُهُمْ[۳] وَنَتْنُهُمْ، فَیَرْغَبُ نَبِیُّ اللهِ عِیسَى وَأَصْحَابُهُ إِلَى اللهِ، فَیُرْسِلُ اللهُ طَیْرًا کَأَعْنَاقِ الْبُخْتِ[۴] فَتَحْمِلُهُمْ فَتَطْرَحُهُمْ حَیْثُ شَاءَ اللهُ»[۵]؛
«الله تعالی به عیسی علیه السلام وحی میکند که من بندگانی را بیرون آوردم که کسی توان مقابله با آنان را ندارد. تو بندگانم را به کوه طور جمع کن. سپس الله ﻷ یأجوج و مأجوج را برمی انگیزد که از هر گوشه [و کناری] میشتابند و اولین دستۀشان از کنار دریاچۀ طبرستان گذشته و همۀ آبش را میآشامند و آخرین گروهشان گذشته و میگویند که باری در این [دریاچه] آب بوده است. سپس پیامبر الهی؛ عیسی علیه السلام و یارانش محاصره میشوند تا جایی که برایشان سر گاوی بیشتر از صد دینار امروزی شما ارزش دارد. سیّدنا عیسی و یارانش روی به الله میآورند و الله متعال کرمهائی را در گردنهایشان پدید میآورد و همچون یک نفر همه به قتل میرسند. سپس پیامبر الهی؛ عیسی ÷ و یارانش فرود آمده و یک وجب جایی را نمییابند که از بوی بدشان متعفّن نشده باشد، سپس او و یارانش متوجّه الله میشوند و الله متعال هم پرندگانی را مثل گردنهای شترهای [گردن کلفت] بُختی میفرستد و آنان را برداشته و به جائی که الله أ بخواهد، میاندازند.»
در روایتی دیگر، پس از عبارت: «لَقَدْ کَانَ بِهَذِهِ مَرَّهً مَاءٌ» چنین میآورد: «ثُمَّ یَسِیرُونَ حَتَّى یَنْتَهُوا إِلَى جَبَلِ الْخَمَرِ،[۶] وَهُوَ جَبَلُ بَیْتِ الْمَقْدِسِ، فَیَقُولُونَ: لَقَدْ قَتَلْنَا مَنْ فِی الْأَرْضِ هَلُمَّ فَلْنَقْتُلْ مَنْ فِی السَّمَاءِ، فَیَرْمُونَ بِنُشَّابِهِمْ[۷] إِلَى السَّمَاءِ، فَیَرُدُّ اللهُ عَلَیْهِمْ نُشَّابَهُمْ مَخْضُوبَهً دَمًا»[۸]؛
«سپس میروند تا به کوه خمر [نوعی از درختان پرپیچ و پر شاخ و برگ]؛ یعنی همان کوه بیت المقدّس رسیده و میگویند: قطعاً با کسانی که در زمین بودند، جنگیدیم [و آنان را نابود ساختیم]، پس بیایید با افرادی که در آسمان هستند، بجنگیم. سپس تیرهایشان را به سمت آسمان پرتاب میکنند و الله تعالی تیرهایشان را درحالی که آغشته به خون است، برمیگرداند.»
[۱]– نغف: جمع نغفه؛ یعنی کِرمی که در بینی شتر و گوسفند میافتد.
[۲]– فرسی به معنای هلکی و جمع فریس در معنای مفروس است؛ مانند قتیل و قتلی و صریع و صرعی. در اصل، از فرس الذّئبُ الشّاهَ گرفته شده و أفرسها یعنی قتلها؛ آن را کشت. گویی که این کِرمها آنان را نابود و هلاک کرده است.
[۳]– زهم به معنای بوی بد است.
[۴]– بُخت یعنی شتری گردنکلفت و تنومند؛ نک: التّذکره، صص ۷۷۲- ۷۷۳٫
[۵]– صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ۲۹۳۷٫
[۶]– خَمَر: درخت درهمپیچیدهای که هرکس در میانش جای گیرد را میپوشاند؛ نک: شرح نووی بر صحیح مسلم، ج ۱۸، ص ۷۱٫
[۷]– بر تیر و کمان اطلاق میگردد و مفرد آن، نشّابه است.
[۸]– صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: ۲۹۳۷٫