هشدار سلف در مورد زبان غیر عربی

از عمر رضی الله عنه به صورت مرفوع روایت است که: «بنی اسرائیل زمانی هلاک شد که پیروانِ اسیرانِ امت های دیگر در میان آنها پیدا شدند».[۱]

و از عطاء بن ابن رباح روایت است که می گوید: «مردی که ویژگی خاصی داشت بر علی ابن ابی طالب گذشت که علی به او گفت: از اهل خراسان هستی؟ گفت: نه؛ گفت: از اهل فارس هستی؟ گفت: نه؛ فرمود: تو کیستی؟ گفت: من از اهل زمین هستم. سپس گفت: من از رسول خدا شنیدم که فرمودند: «لَا یَزَالُ الدِّینُ مُعْتَدِلًا صَالِحًا مَا لَمْ یُسْلِمْ نَبَطُ الْعِرَاقِ , فَإِذَا أَسْلَمَتْ نَبَطُ الْعِرَاقِ أَدْغَلُوا فِی الدِّینِ , وَقَالُوا فِیهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ؛ فَعِنْدَ ذَلِکَ یُهْدَمُ الْإِسْلَامُ وَیَنْثَلِمُ»:[۲] «پیوسته دین معتدل و نیک و صالح است مادامیکه غیر عرب هایی در عراق اسلام نیاورده اند. چون غیر عرب های عراق اسلام آوردند به دین چیزهایی اضافه می کنند که آن را تباه می کند و در مورد آن بدون علم سخن می گویند؛ در این هنگام است که اسلام تباه و نابود می شود».

و از عروه بن زبیر روایت است که می گوید: «پیوسته دین بنی اسرائیل معتدل بود و چیزی (از تحریف و تعطیل) در آن جای نداشت تا اینکه «مولدون» در میان آنها سربرآوردند. همان فرزندان اسیرانِ امت های دیگر؛ فرزندان زنانی که بنی اسرائیل از امت های دیگر اسیرکردند و آنها در دین بنی اسرائیل بر مبنای رای و نظر خود سخن گفته و اینچنین آنها را گمراه نمودند.»[۳]

شاطبی می گوید: «یکی دیگر از کارهای بدعت گذاران، افترا زدن و دروغ بستن به قرآن و سنت است درحالی که از علوم عربی که به وسیله آن کلام خدا و پیامبر فهمیده می شود، بی بهره اند. اهل باطل فهم و پندار خود را به حساب شریعت اسلام می گذارند و متعهد و پایبند هستند که اهل اجتهاد و استنباط می باشند. وارد این مقوله شده اند، حال اینکه چنین نیستند چنان که از برخی از آنان نقل شده که درباره ی آیه ی: «رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ»[۴] سوال شد، در جواب گفت: «صرّ» همان «صَرصَر» به معنای زوزه کشیدن باد شب است.»

از نظام نقل است که می گفت: «اگر کسی به غیر اسم خداوند سوگند بخورد، درحقیقت سوگند نخورده است چون ایلاء (سوگند خوردن) از اسم الله مشتق شده است.

و برخی از آنها در مورد این کلام الهی:  «… وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى»[۵] گفته اند: «آدم از خوردن آن درخت ممنوعه فربه شد.» اینان به قول عرب استفاده می کنند که می گویند: غوی الفصیل»: بچه شتر، شیر زیاد خورد.

زمانی این سخن را بکار می برند که بچه شتر شیر زیادی بخورد تا اینکه سیر شود. و در چنین وضعی نمی گویند: «غوی» و این کلمه را به تنهایی در مورد آن به کار نمی برند بلکه «غوی» از «غَیّ» به معنای گمراهی آمده است.[۶]

 

 

[۱] – دارقطنی به صورت مرفوع از عمر بن خطاب، در اسناد آن کلبی است که ضعیف ضعیف است. و بزار با اسناد دیگری نیز آن را روایت کرده است. ابن قطان در مورد آن می گوید: اسناد آن حسن است. نگا: سنن دارقطنی، الوصایا: ۴/۱۴۶ همراه پاورقی آن (تعلیق المغنی) این جمله نیز به صورت موقوف از برخی از سلف صالح روایت شده است.

[۲] – نگا: البدع و النهی عنها، ابن وضاح قرطبی، ص: ۷۲

[۳] – دارمی: ۱/۵۰

[۴] – (آل عمران: ۱۱۷) بادی است که در آن سرمای سخت و سوزانی است.

[۵] – (طه: ۱۲۱) و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، پس گمراه شد.

[۶] – نگا: الاعتصام، شاطبی: ۱/۲۳؛ نگا: دراسات فی الاهواء والفرق والبدع وموقف السلف منها، دکتر ناصر العقل

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …