مجاهد دربارهی عبارت: ﴿وَٱلرَّٰسِخُونَ فِی ٱلۡعِلۡمِ﴾ میگوید: راسخان در علم تأویل آیات متشابه را میدانند و میگویند: به آن ایمان آوردیم».[۱] ربیع بن انس و دیگران نیز چنین گفتهاند[۲].
معلوم شد که در این آیه، برای باطل گرایان که آیات صفات کمال خدا را متشابه قرار میدهند و برای عقیده و تفکر باطلشان به این آیه استناد میکنند، حجت و دلیلی وجود ندارد. به آنان میگوییم: در کجای این آیه، چیزی است که بر منظور و عقیدهی شما دلالت دارد؟ آیا از جانب الله یا از جانب پیامبر صلی الله علیه و سلم نصی آمده که خدا یا پیامبر صلی الله علیه و سلم، آنچه را که خدا را به آن متصف کرده، متشابه قرار دهند؟! ولی اصل این تفکر این است که آنان گمان کردهاند که تأویل مورد نظر در آیهی مذکور، همان نقل لفظ از ظاهرش به معنایی که لفظ احتمال آن را دارد به خاطر دلیلی که همراه آن است، میباشد.
این اصطلاح بسیاری از متأخرین است و اصطلاح تازهای است. آنان خواستهاند که کلام خدا را بر این اصطلاح حمل کنند و در نتیجه گمراه شدهاند. به گمان اینان آیات و احادیث مربوط به صفات خدا، تأویلی دارند که با معنا و دلالت ظاهری آنها فرق دارند و جز خدا کسی معنای حقیقی آنها را نمیداند، همان طور که کسانی که باعث جهالت و نادانی مردم میشوند، این را میگویند، و یا فقط تأویل کنندگان معنای حقیقی آنها را میدانند، همان طور که اهل تأویل چنین میگویند.
در گفتهی حضرت علی که شرح داده شد، دلیلی برای ذکر آیات و احادیث مربوط به صفات خدا در حضور عوام و خواص وجود دارد و نیز این دلیل وجود دارد که هرکس چیزی از نصوص مربوط به صفات خدا را رد کند یا بعد از صحتش، آن را انکار نماید یا اظهار بیاطلاعی کند، از جمله کسانی است که حق و باطل را از هم جدا نکردهاند، بلکه او از زمرهی هلاک شدگان است و به خاطر اظهار بیاطلاعیاش، سرزنش میشود.
مؤلف میگوید: (ولما سمعت قریش رسول الله یذکر الرحمن؛ أنکروا ذلک، فأنزل الله فیهم: ﴿وَهُمۡ یَکۡفُرُونَ بِٱلرَّحۡمَٰنِ﴾).
(وقتی قریش از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدند که از رحمان سخن میگوید، آن را انکار نمودند. پس خدا این آیه را درباره شان نازل نمود: ﴿وَهُمۡ یَکۡفُرُونَ بِٱلرَّحۡمَٰنِ﴾ [الرعد: ۳۰]: «آنان منکر خداوند مهربانند».
این چنین مؤلف این اثر را با معنا آورده است. ابن جریر، ابن منذر از ابن جریج دربارهی این آیه روایت کردهاند[۳] که گوید: «این جریان زمانی بود که رسول الله صلی الله علیه و سلم در حدیبیه با قریش مکاتبه نمود. او نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم. قریش گفتند: ما رحمن را نمینویسیم و نمیدانیم که رحمن چیست و جز «باسمک اللهم» (به نام تو خدایا) نمینویسیم. پس خدا این آیه را نازل کرد: ﴿کَذَٰلِکَ أَرۡسَلۡنَٰکَ فِیٓ أُمَّهٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهَآ أُمَمٞ لِّتَتۡلُوَاْ عَلَیۡهِمُ ٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ وَهُمۡ یَکۡفُرُونَ بِٱلرَّحۡمَٰنِۚ قُلۡ هُوَ رَبِّی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ وَإِلَیۡهِ مَتَابِ ٣٠﴾ [الرعد: ۳۰]: «بدینسان تو را به میان امتی فرستادیم که پیش از آن امتهای دیگری آمده و رفتهاند تا در آن حال که آنان به پروردگار گستردهمهر کفر میورزند، آیاتی را که بر تو وحی نمودیم، بر آنان بخوانی. بگو: او پروردگار من است و هیچ معبود برحقی جز او وجود ندارد. بر او توکل نمودم و بازگشتم بهسوی اوست».
در این اثر، این دلیل وجود دارد که هرکس چیزی از صفات خدا را انکار نماید، از زمرهی هلاک شدگان است؛ چون بر بنده واجب است به آیات و احادیث مربوط به صفات خدا ایمان داشته باشد خواه آن را بفهمد و خواه فهم نکند؛ خواه عقلش آن را بپذیرد و خواه نپذیرد. پس بر بنده واجب است که هر مطلبی از طرف خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم به صحت برسد، به آن ایمان داشته باشد. این چیزی است که خدای متعال دربارهی راسخان در علم اظهار داشته که آنان: ﴿یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ کُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَا﴾ [آل عمران: ۷]: «[راسخان (و ثابتقدمان) در دانش] میگویند: ما به همه آنها ایمان داریم (و در پرتو دانش میدانیم که محکمات و متشابهات) همه از سوی خدای ما است».
(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– عبد بن حمید- آن گونه که در «الإتقان فی علوم القرآن»، ۲/۷ آمده- و ابن جریر در تفسیرش، ۳/۱۸۳ آن را روایت کردهاند و اسنادش صحیح است.
[۲]– نگا: تفسیر ابن جریر، ۳/۱۸۳؛ الدر المنثور، ۲/۱۵۲ و تفسیر ابن کثیر، ۱/۳۸۴٫
[۳]– همان طور که شیخ سلیمان رحمه الله اظهار داشته است. همچنین در تمامی کتاب های تفسیر که بدانها دسترسی داشتم همچون تفسیر بغوی، ۳/۱۹؛ زادالمسیر، اثر ابن جوزی، ۴/۳۲۹؛ الدر المنثور، اثر سیوطی، ۴/۶۵۰ و فتح القدیر، اثر شوکانی، ۳/۸۳، این مطلب آمده است. در نسخهی چاپ شدهی تفسیر ابن جریر، ۱۳/۱۵۰ و در چاپ احمد شاکر، شمارهی ۲۰۳۹۸ از ابن جریج از مجاهد، این روایت نقل شده است. شاید نام مجاهد از طرف چاپ کننده یا نسخه بردار حذف شده باشد. والله اعلم. و سند این روایت به ابن جریج، صحیح است.
صاحب کتاب «فتح المجید»، در همین کتاب، ۲/۶۸۱-۶۸۲ میگوید: «ابن جریر در تفسیرش، ۱۳/۱۵۰ از قتاده روایت کرده که دربارهی آیهی : ﴿وَهُمۡ یَکۡفُرُونَ بِٱلرَّحۡمَٰنِ﴾ میگوید: برای ما نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و سلم در زمان حدیبیه موقعی که با قریش صلح نمود، نوشت: «هذا ما صالح علیه محمد رسول الله»: «این چیزی است که محمد، فرستادهی خدا بر آن، صلح نموده است». مشرکان قریش گفتند: اگر تو فرستادهی خدا میبودی و سپس با تو جنگ میکردیم، بیتردید به تو ظلم نمودهایم. اما بنویسد: این چیزی است که محمد بن عبدالله بر آن صلح نموده است.
یاران رسول خدا صلی الله علیه و سلم گفتند: ای رسول الله بگذار با آنان بجنگیم. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «لا، اکتبوا کما یریدون، إنی محمد بن عبدالله»: «نه، آن گونه که میخواهند، بنویسید من محمد بن عبدالله هستم». وقتی نویسندهی صلح نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم»؛ قریش گفتند: ما رحمن را نمی شناسیم. اهل جاهلیت مینوشتند: «باسمک اللهم» : «به نام تو خدایا ». یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم گفتند: ای رسول الله صلی الله علیه و سلم بگذار تا با آنان بجنگیم. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «لا، ولکن اکتبوا کما یریدون»: «نه، همان طور که میخواهند بنویسید». همچنین ابن جریر از مجاهد روایت کرده که دربارهی آیهی: ﴿کَذَٰلِکَ أَرۡسَلۡنَٰکَ فِیٓ أُمَّهٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهَآ أُمَمٞ﴾ [الرعد: ۳۰]. «ما تو را میان خلقی به رسالت فرستادیم که پیش از این هم (پیغمبران و) امتهای دیگر به جایشان بوده و در گذشتند». میگوید: این جریان، زمانی بود که رسول الله صلی الله علیه و سلم در حدیبیه با قریش مکاتبه نمود و نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم». قریش گفتند: رحمن را ننویس، چون نمیدانیم رحمن کیست؟ فقط «باسمک اللهم» بنویس. آنگاه خدا این آیه را نازل فرمود: ﴿وَهُمۡ یَکۡفُرُونَ بِٱلرَّحۡمَٰنِۚ قُلۡ هُوَ رَبِّی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ [الرعد: ۳۰]: «[بدین گونه شگرف تو را به میان ملّتی فرستادهایم که ملّتهای فراوانی پیش از آنان آمدهاند و رفتهاند، تا آنچه را که به تو وحی کردهایم بر آنان- هر چند که] منکر خداوند مهربانند- بخوانی. بگو او پروردگار من است. جز او خدایی نیست».
همچنین ابن جریر از ابن عباس روایت کرده که میگوید: «پیامبر صلی الله علیه و سلم در سجده دعا میکرد: یا رحمن، یا رحیم. مشرکان گفتند: این محمد گمان میکند که یک خدا را میخواند در حالی که دو إله را به فریاد میخواند. پس خدا این آیه را نازل فرمود: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ [الإسراء: ۱۱۰]: «بگو: (خدا را) با «الله» یا «رحمن» به کمک طلبید (فرقی نمیکند، و خدا را به نامها و صفات متعدّد به فریاد خواندن، مخالف توحید نیست) خدا را به هر کدام (از اسماء حُسنی) بخوانید (مانعی ندارد و تعداد اسماء نشانه تعدّد مُسمّی نیست و) او دارای نامهای زیبا است».