شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «این کسانی که علما و راهبان خود را به جای خدا اربابان خود گرفتهاند به گونهای که در تحریم حلال خدا و حلال نمودن حرام خدا از آنان اطاعت نمودهاند، به دو صورت میباشند:
اول- آنان میدانند که علما و راهبان دین خدا را تحریف نموده و باز از آنان پیروی میکنند. پس به تحریم حلال خدا و حلال کردن حرام خدا به تبعیت از سرانشان – با وجودی که میدانند آنان با دین و آیین پیامبران مخالفت نمودهاند – معتقدند. این کار، کفر بوده و خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم این عمل را شرک دانستهاند هر چند اینان برای علما و راهبان خود نماز نمیخواندند و سجده نمیکردند.
دوم- اینکه اعتقاد و ایمانشان به حرام بودن تحریم حلال خدا و حلال کردن حرام خدا ثابت است و در قلبشان خوب جای گرفته ولی آنان در نافرمانی خدا از علما و راهبان خود اطاعت کردهاند و به حرمت حلال خدا و حلال بودن حرام خدا معتقد نیستند، همان طور که مسلمانان مرتکب گناه میشوند و معتقدند که این عمل، گناه است. اینان هم حکم گناهکاران مثل خودشان را دارند؛ همان طور که در «الصحیحین» از پیامبر صلی الله علیه و سلم به ثبوت رسیده که آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «إنما الطاعه فی المعروف»[۱]: «اطاعت و پیروی از مخلوق تنها در کار پسندیده و معروف است».
سپس میگوییم: کسی که از این حلال کنندهی حرام خدا و حرام کنندهی حلال خدا تبعیت کند، اگر مجتهد باشد و هدفش تبعیت از پیامبر صلی الله علیه و سلم باشد، ولی حق در شکل واقعی آن، بر او پنهان شده، و در حد توان از خدا میترسد، خدا چنین کسی را به خاطر خطایش بازخواست نمیکند، بلکه به خاطر اجتهادش که در آن قصد اطاعت از پروردگارش داشته، به او ثواب و پاداش میدهد.
اما کسی که میداند که این کار خطاست و سپس از وی در خطایش پیروی میکند و از فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و سلم منحرف میشود، او بهرهای از این شرکی که خدا نکوهشش نموده دارد؛ به ویژه اگر به خاطر هواهای نفسانیاش از او پیروی کند و با دست و زبان وی را یاری کند و با وجودی که میداند او با پیامبر صلی الله علیه و سلم مخالفت مینماید، این کار شرک است و صاحبش مستحق عقوبت و مجازات به خاطر آن میباشد.
به همین دلیل علما اتفاق نظر دارند بر اینکه اگر کسی حق را بداند، تقلید از احدی در خلاف آن حق برایش جایز نیست.
اما اگر این تبعیتکننده، مجتهد نباشد و از مجتهد پیروی کند و قادر به شناخت حق به طور مفصل نباشد و در حد توان همچون خود، در تقلید اجتهاد کند، این شخص در صورت به خطا رفتن مورد بازخواست قرار نمیگیرد، مانند آن است که در پیدا کردن قبله به خطا رفته باشد.
اما اگر تنها به خاطر هوای نفسانیاش از فرد خاصی تقلید کند و با دست و زبانش او را یاری دهد بدون اینکه بداند که حق با اوست، چنین کسی از اهل جاهلیت است. اگر شخصی که از وی پیروی کرده، به حق رسیده باشد و نظرش درست باشد، عمل فرد تبعیت کننده، عمل صالحی نیست و اگر شخصی که از وی پیروی کرده، به خطا رود، فرد تبعیت کننده، گناهکار است. چنین کسی مانند فردی است که به رأی و نظر خود قرآن را تفسیر میکند. اگر وی درست قرآن را تفسیر کند و به حق رسیده باشد، باز به خطا رفته و کار اشتباهی کرده و اگر به حق نرسیده باشد و قرآن را اشتباه تفسیر کند، باید جایگاهش از دوزخ را آماده کند».[۲] سخنان ابن تیمیه در این زمینه به طور خلاصه به پایان رسید.[۳]
مؤلف میگوید:(وفیه تغیّر الأحوال إلی هذه الغایه حتی صار عند الأکثر عباده الرهبان هی أفضل الأعمال ولاسیما الولایه. وعباده الأحبار هی العلم والفقه، ثم تغیرت الحال إلی أن عُبِدَ مَن لیس مِن الصالحین، وعُبِدَ بالمعنی الثانی مَن هو مِن الجاهلین) .
(این حدیث نشان دهندهی تغییر احوال و اوضاع تا این حد میباشد تا جایی که از نظر بسیاری از مردم، پرستش راهبان به ویژه سرپرست قرار دادن شان، برترین اعمال بوده و پرستش علما، همان علم، فقه و دانش میباشد. سپس حال و وضع تا جایی تغییر پیدا کرده که افراد ناصالح پرستش میشوند و افراد جاهل و نادان به معنای دوم عبادت، پرستش میشوند).
عبارت: (صار عندالأکثر عباده الرهبان هی أفضل الأعمال) اشاره به چیزی دارد که بسیاری از مردم دربارهی برخی از اشخاص اعتقاد دارند که آنان میتوانند نفع و زیان برسانند، بدهند و منع کنند؛ و این کار را ولایت، راز و مانند آن مینامند. این اعتقاد، شرک است.
عبارت: (وعباده الأحبار هی العلم والفقه) یعنی پرستش علما همان چیزی است که امروزه علم و فقه تألیف شده در مذاهب چهارگانه و غیره نامیده میشود. پس مردم در تمامی اقوال و آرای اینان خواه موافق حکم خدا باشد و خواه مخالف حکم خدا، از آنان اطاعت میکنند. بلکه متأسفانه به چیزی که مخالف قرآن و سنت است، اهمیت نمیدهند و بلکه سخن خدا و سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم را به خاطر اقوال علما و صاحبان مذاهب، رد میکنند و تصریح میکنند که عمل به قرآن و سنت و دریافت علم و هدایت از قرآن و سنت، جایز نیست و همانا علم و هدایت از نظر آنان، همان چیزی است که در این کتابها مییابند.
بلکه خطرناکتر و تأسف آورتر اینکه بسیاری از مردم کلام خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم را دور میاندازند و معتقدند که کلام خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم در قضیهی شناخت اسماء و صفات خدا و قضیهی توحید، مفید علم و یقین نیست و آن را «ظواهر لفظی» مینامند و چیزی که فلاسفهی مشرک وضع نمودهاند، را «قواطع عقلی» مینامند. سپس در قضیهی اسماء و صفات و توحید خدا، این قواطع عقلی!! را بر دین خدا مقدم میدارند. سپس کسانی را که از پرستش علما و راهبان خارج شده و به اطاعت از پروردگار جهانیان و اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و سلم و حاکم گردانیدن دین و برنامهی خدا در موارد اختلافی، روی آوردهاند، به بدعت و کفر متهم میکنند.
گفتهی: (ثم تغیرت الأحوال إلی أن عُبدَ مَن لیس من الصالحین) مانند اعتقاد مردم دربارهی بسیاری از فاسقان و دیوانگان که به ولایت انتساب دارند.
عبارت: (وعُبدَ بالمعنی الثانی مَن هو من الجاهلین) مانند اعتقاد مردم به علم و دانش افرادی از مقلدین جاهل. اینان بدعتها و شرک را برای مردم، خوب و نیک میدانند، مردم هم از آنان اطاعت مینمایند و تصور میکنند که اینان عالمان اصلاحگرند: ﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡمُفۡسِدُونَ وَلَٰکِن لَّا یَشۡعُرُونَ ١٢﴾ [البقره: ۱۲][۴]: «هان! ایشان بیگمان فسادکنندگان و تباهیپیشگانند ولیکن (به سبب غرور و فریبخوردگی خود به فسادشان) پی نمیبرند».
(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– تخریجش در مقالات قبلی گذشت.
[۲]– در این باره حدیثی ضعیف روایت شده که نسائی در «السنن الکبری»، ۵/۳۱؛ ابن حبان در «الثقات »، ۸/۳۶۸؛ ابن عدی در «الکامل فی الضعفاء»، ۶/۱۱۸؛ رافعی در أخبار قزوین»، ۱/۲۰۱ و دیگران از طریق حدیث ابن عباس ل روایتش کردهاند که در این روایت ابن عباس گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «من قال فی القرآن بِرَأیِهِ فلیتبوأ مقعدَهُ من النار»: «هرکس قرآن را به رأی خود تفسیر کند، جایگاهش از دوزخ را برای خودش آماده کند». اسناد این روایت، ضعیف میباشد.
[۳]– مجموع الفتاوی، کتاب الإیمان، ۷/۷۰- ۷۱٫
[۴]-در «فتح المجید»، ۲/۶۵۴ آمده است: «متأسفانه پس از خلفای راشدین اطاعت و پیروی از حاکمان در احکام، قوانین و دستوراتی که مخالف شریعت و آیین اسلام است، درباره ی اکثر حاکمان در گذشته و حال، امری شایع شده و دامنگیر همه شده است. در حالی که خدای متعال میفرماید: ﴿فَإِن لَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَیۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ ۵٠﴾ [القصص: ۵۰]: «پس اگر (این پیشنهاد تو را نپذیرفتند و) پاسخت نگفتند، بدان که ایشان فقط از هواها و هوسهای خود پیروی میکنند ! آخر چه کسی گمراهتر و سرگشتهتر از آن کسی است که (در دین) از هوی و هوس خود پیروی کند، بدون این که رهنمودی از جانب خدا (بدان شده) باشد؟ ! مسلّماً خداوند مردمان ستمپیشه را (به سوی حق) رهنمود نمینماید (چرا که کسی که به دنبال باطل رود، به حق راهیاب نمیشود)».
از زیاد بن حُدیر روایت است که گوید: عمر به من گفت: «آیا میدانی که چه چیزی اسلام را ویران میکند؟ گفتم: خیر. گفت: «لغزش و انحراف عالم و جدال و ستیزهی منافق به وسیلهی قرآن و حکم پیشوایان گمراه کننده و مفسده جویان». دارمی این گفته را روایت کرده است. تخریج این گفتهی عمر قبلاً آورده شد.
خدا ما و شما را از کسانی قرار دهد که به وسیلهی حق هدایت مییابند و به سوی حق گرایش دارند»!