هرکس از علما و حاکمان در تحریم آنچه خدا حلال کرده و در حلال کردن آنچه خدا حرام نموده، اطاعت کند، آنان را به جای خدا اربابان خود گرفته است(۷)

شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: «وقتی کسی که با دستور پیامبر صلی الله علیه و سلم مخالفت کند، از کفر و شرک یا از عذاب دردناک ترسانده شده است، این نشان می‌دهد که مخالفت با دستور و حکم رسول الله صلی الله علیه و سلم به کفر و عذاب دردناک منجر می‌شود. معلوم است که آنچه انسان را به عذاب می‌کشاند، خود معصیت و نافرمانی است و منجر شدن این کار به کفر، به خاطر کوچک شمردن حق امر کننده است، که همراه نافرمانی می‌باشد همان طور که ابلیس ملعون این کار را کرد»[۱].

وقتی دانستی که مخالفت با دستور و حکم پیامبر صلی الله علیه و سلم سبب بلا – که همان شرک و عذاب دردناک در دنیا و آخرت است – می‌شود، می‌دانی که هرکس فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه و سلم را نپذیرد و با امر و فرموده‌ی او به خاطر گفته‌ی ابوحنیفه یا مالک یا هر امام دیگر مخالفت کند، بهره و سهم کامل از این آیه دارد. این وعید برای مخالفت با دستور و حکم پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌باشد.

بسیاری از علما به این آیه استدلال و استناد کرده‌اند که اصل امر برای وجوب است تا اینکه دلیلی برای استحباب امر اقامه شود.

مؤلف می‌گوید: (عن عدی بن حاتم: «أنه سمع النبی صل الله علیه وسلم  یقرأ هذه الآیه: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٣١﴾ [التوبه: ۳۱].، فقلت له: إنا لسنا نعبدهم. فقال: «ألیس یحرمون ما أحل الله؛ فتحرمونه، ویحلون ما حرم الله؛ فتحلّونه؟» فقلت: بلی. قال: «فتلک عبادتهم». رواه أحمد، والترمذی وحسّنه) [۲].

 (از عدی بن حاتم روایت است که: «او از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنید که این آیه را می‌خواند: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٣١﴾ [التوبه: ۳۱]: «یهودیان و ترسایان علاوه از خدا، علماء دینی و پارسایان خود را هم به خدائی پذیرفته‌اند مسیح پسر مریم را نیز خدا می‌شمارند. (در صورتی که در همه کتاب‌های آسمانی و از سوی همه پیغمبران الهی) بدیشان جز این دستور داده نشده است که: تنها خدای یگانه را بپرستند و بس. جز خدا معبودی نیست و او پاک و منزّه از شرک‌ورزی و چیزهایی است که ایشان آنها را انباز قرار می‌دهند».

 به آن حضرت صلی الله علیه و سلم گفتم: ما علما و راهبان خود را نمی‌پرستیدیم. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «مگر آنان حلال خدا را حرام نمی‌کردند و شما هم آن را حرام می‌دانستید و مگر حرام خدا را حلال نمی‌کردند و شما هم آن را حلال می‌دانستید؟». گفتم: چرا این کار را می‌کردیم. آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «پس این پرستش آنان است». احمد و ترمذی این حدیث را روایت کرده‌اند و ترمذی آن را حسن دانسته است).

این حدیث از چندین طریق روایت شده است؛ ابن سعد، عبد بن حمید، ابن منذر، ابن جریر، ابن ابی حاتم، طبرانی، ابوشیخ، ابن مردویه و بیهقی در «السنن» آن را روایت کرده‌اند. در این حدیث این داستان به طور مفصل آمده که مؤلف خلاصه‌ی آن را آورده است.

در گفته‌ی: (عن عدی بن حاتم)، حاتم همان حاتم طایی مشهور است. او پسر عبدالله بن سعد ابن حَشرج است که با حالت شرک از دنیا رفت.

عدی که کُنیه‌اش ابوطریف بود، صحابی مشهور است که اسلامش نیکو و خوب بود. وی به سال ۶۸ هجری در سن ۱۲۰ سالگی وفات یافت.[۳]

در فرموده‌ی: (فقلت له: إنا لسنا نعبدهم) عدی تصور می‌کرد که منظور از پرستش، تقرب جستن به علما و راهبان با انواع عبادت از قبیل سجود و ذبح و نذر کردن برای آنان و امثال آن می‌باشد، از این رو گفت: ما آنان را نمی‌پرستیدیم.

 در فرموده‌ی: (ألیس یحرمون ما أحل الله؛ فتحرمونه . . . تا آخر حدیث) پیامبر صلی الله علیه و سلم تصریح کرده که پرستش علما و راهبان، اطاعت و پیروی از آنان در تحریم حلال خدا و حلال کردن حرام خدا می‌باشد. این کار اطاعت از آنان در جهت خلاف حکم خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌باشد.

 

(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– الصارم المسلول ۲/۱۱۷٫

[۲]– امام احمد در مسندش، ۴/۲۵۷ و ۳۷۸ مانند آن را روایت کرده است. همچنین بخاری در «التاریخ الکبیر»، ۷/۱۰۶؛ ترمذی در سننش، شماره‌ی ۳۰۹۵؛ ابن ابی حاتم در تفسیرش، ۶/۱۷۸۴؛ طبرانی در «المعجم الکبیر»، ۱۷/۹۲؛ طبری در تفسیرش، ۱۰/۱۱۴ و بیهقی درسننش، ۱۰/۱۱۶ و در «المدخل إلی السنن الکبری»، ص ۲۱۰ آن را روایت نموده‌اند. سیوطی در «الدر المنثور»، ۴/۱۷۴ این روایت را به ابن سعد، عبد بن حمید، ابن منذر، ابوشیخ و ابن مردویه نسبت داده است. این حدیث، حسن است.

[۳]– به شرح حالش در کتاب «الإصابه فی تمییز أسماء الصحابه»، ۴/۴۶۹ مراجعه کنید.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …