هرکس از علما و حاکمان در تحریم آنچه خدا حلال کرده و در حلال کردن آنچه خدا حرام نموده، اطاعت کند، آنان را به جای خدا اربابان خود گرفته است(۳)

مؤلف می‌گوید: (وقال ابن عباس: «یوشک أن تنزل علیکم حجاره من السماء، أقول: قال رسول الله وتقولون: قال أبوبکر وعمر؟»)[۱]

 (ابن عباس گوید: «نزدیک است که سنگی از آسمان روی شما بیفتد. من می‌گویم: رسول الله صلی الله علیه و سلم این را فرموده، ولی شما می‌گویید: ابوبکر و عمر چنین گفته‌اند»).

درباره‌ی عبارت: (یوشک) ابوسعادات گوید: «یعنی نزدیک است و هر آن احتمال دارد».[۲]

ابن عباس این سخن را به کسی که راجع به حج تمتع با او بحث و مناظره می‌کرد، گفت: ابن عباس به حج تمتع امر می‌کرد و آن شخص در جواب ابن عباس به نهی ابوبکر و عمر از حج تمتع علیه او دلیل می‌آورد.

یعنی ابوبکر و عمر از تو داناترند و به تبعیت و پیروی از آنان، بر تو اولویت دارند. این سخن ابن عباس از ایمان کامل و تبعیت صرف از پیامبر صلی الله علیه و سلم صادر شده هر چند کسانی با وی مخالفت کنند. همان گونه که شافعی گفته است: «علما اتفاق نظر دارند بر اینکه هرکس سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم برایش روشن شده باشد، حق ندارد به خاطر رأی کسی، آن را ترک کند».[۳]

وقتی این گفته، سخن ابن عباس به کسی است که به استناد کار ابوبکر صدیق و عمر فاروق با او مخالفت کرده، پس درباره‌ی کسی که به استناد رأی امام و صاحب مذهبش که خود را به او منتسب می‌نماید، با سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم مخالفت می‌کند و گفته‌ی او را معیاری برای قبول قرآن و سنت قرار می‌دهد که اگر قرآن و سنت با گفته‌ی سرمذهبش موافقت کند، آن را می‌پذیرد و اگر مخالف گفته‌ی سرمذهبش باشد، آن را رد می‌کند یا تأویلش می‌نماید، گمانت درباره‌اش چیست؟

یکی از دانشمندان متأخر[۴] چه خوب در این زمینه سروده است:

فإن جَاءَهُم فِیهِ الدَّلِیلُ مُوافِقاً   لمِا کان لِلآباءِ إلیهِ ذَهَابُ

«اگر درباره‌ی آن، دلیلی برایشان آورده شود که موافق روش و آرای پدرانشان باشد».

رَضَوهُ وإلا قِیلَ: هَذا مُؤَوَّلٌ   وَیُرکبُ لِلتَّأوِیلِ فِیهِ صِعَابُ

«آن را می‌پذیرند و اگر موافق روش و آرای پدرانشان نباشد، می‌گویند: این دلیل تأویل می‌شود و برای تأویل آن، سوار شیر درنده می‌شود».

بدون شک این کار مشمول آیه‌ی: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٣١﴾  می‌شود.

مؤلف می‌گوید: (وقال الإمام أحمد: عجبت لقوم عرفوا الأسناد وصحته، ویذهبون إلی رأی سفیان والله تعالی یقول: ﴿لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَیۡنَکُمۡ کَدُعَآءِ بَعۡضِکُم بَعۡضٗاۚ قَدۡ یَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمۡ لِوَاذٗاۚ فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَهٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ ۶٣﴾ [النور: ۶۳]، أتدری ما الفتنه؟ الفتنه: الشرک، لعله إذا رد بعض قوله أن یقع فی قلبه شیء من الزیغ فیهلک»).

 (امام احمد می‌گوید: از قومی تعجب می‌کنم که اسناد و صحت آن را می‌دانند و با این وجود به رأی سفیان مراجعه می‌کنند. در حالی که الله تعالی می‌فرماید:﴿ لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَیۡنَکُمۡ کَدُعَآءِ بَعۡضِکُم بَعۡضٗاۚ قَدۡ یَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمۡ لِوَاذٗاۚ فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَهٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ ۶٣﴾ [النور: ۶۳]: «(ای مؤمنان!) دعوت پیغمبر را در میان خویش (برای اجتماع و شرکت در کارهای مهمّ) همسان دعوت برخی از برخی از خود بشمار نیاورید (چرا که فرمانش فرمان خدا و دعوتش دعوت پروردگار است) . خداوند آگاه از کسانی است که در میان شما خویشتن را می‌دزدند و پشت سر دیگران خود را پنهان می‌دارند (تا پیغمبر آنان را نبیند و از انصراف و گریز ایشان نپرسد و کاری بدانان حوالت نکند) . آنان که با فرمان او مخالفت می‌کنند، باید از این بترسند که بلایی (در برابر عصیانی که می‌ورزند) گریبانگیرشان گردد، یا این که عذاب دردناکی دچارشان شود». آیا می‌دانی فتنه چیست؟ فتنه، شرک است. شاید اگر کسی برخی از سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم را رد کند، در دلش چیزی از انحراف بیفتد و در نتیجه این انحراف، او را هلاک و نابود گرداند.

این سخن امام احمد، فضل بن زیاد[۵] و ابو طالب[۶] از وی روایت کرده‌اند.

 

(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– این روایت را شیخ الاسلام ابن تیمیه و ابن قیم با این لفظ در تعدادی از کتاب‌هایشان از جمله: «مجموع الفتاوی»، ۲۰/۲۱۵ و ۲۵۱، و ۲۶/۵۰ و ۲۸۱؛ «زادالمعاد»، ۲/۱۹۵؛ «الطرق الحکمیه»، ص ۲۵؛ «إعلام الموقعین»، ۲/۲۳۸ و «الصواعق المرسله»، ۳/۱۰۶۳ آورده‌اند. این روایت را با این لفظ از ابن عباس پیدا نکردم و فقط با الفاظی نزدیک به آن، دیده‌ام؛ از جمله: «أراهم سیهلکون، أقول: قال النبی صلی الله علیه و سلم ویقول: نهی أبوبکر وعمر»: «به نظر من آنان هلاک خواهند شد. چون من می‌گویم: پیامبر صلی الله علیه و سلم چنین فرموده و آنان می‌گویند: ابوبکر و عمر از آن نهی کرده‌اند». امام احمد در «المسند»، ۱/۳۳۷، بزار در مسندش، شماره‌ی ۵۰۵۲؛ ابن عبدالبر در «جامع بیان العلم وفضله»، ۲/۱۲۱۰؛ ابن حزم در «حجه الوداع»، ص ۳۵۳؛ ضیاء در «الأحادیث المختاره»، ۱۰/۳۳۱ و دیگران آن را روایت کرده‌اند.

     یکی دیگر از الفاظ روایت مذکور از ابن عباس که به سند آن دسترسی یافته‌ام، این لفظ است: «والله ما أراکم منتهین حتی یعذبکم الله، نحدثکم عن رسول الله وتحدثونا عن أبی بکر وعمر»: «به خدا قسم، به نظر من شما از این کارتان دست بر نمی‌دارید تا اینکه خدا شما را عذاب دهد. ما از رسول الله صلی الله علیه و سلم حدیث را برای شما نقل می‌کنیم ولی شما از ابوبکر و عمر، گفته‌شان را برای ما نقل می‌کنید». ابن عبدالبر در «جامع بیان العلم»، ۲/۱۲۰۹ و در «التمهید»، ۸/۲۰۷ آن را به طور معلق از معمر از ایوب نقل کرده که گوید: عروه به ابن عباس گفت: آیا از خدا نمی ترسی که حج تمتع را به جای می‌آوری؟ ان عباس گفت: ای عروه از مادرت بپرس. عروه گفت: اما ابوبکر و عمر حج تمتع را به جای نیاوردند. ابن عباس گفت: والله ما أراکم… و گفته‌اش را رد کرد. خطیب در کتاب «الفقیه والمتفقّه»، ۱/۳۷۷- ۳۷۸ مانند آن را روایت کرده و سندش صحیح است.

[۲]– النهایه فی غریب الحدیث والأثر، ۵/۱۸۸٫

[۳]– ابن قیم در «إعلام الموقعین»، ۲/۲۸۲ و «کتاب الروح»، ص ۲۶۴ و «مدارج السالکین»، ۲/۳۳۵ و سیوطی در «مفتاح الجنه»، ص ۲۴ این گفته را از شافعی نقل کرده است.

[۴]– او صنعانی، صاحب کتاب «سبل السلام شرح بلوغ المرام» است. دو بیت مذکور، ابیات شماره: ۴۰ و ۴۱ از قصیده ای است که مطلع‌اش چنین است:

أما آن عما أنت فیه متاب   وهل لک من بعد البُعاد إیاب

«آیا وقت آن نرسیده که از کردار و اوضاعی که در آن هستی، توبه کنی، و آیا بعد از دور شدن [  از دنیا دیگر ] می‌توانی بیایی؟».

[۵]– فضل بن زیاد: ابوالعباس قطان بغدادی است که ابوبکر خلال نامش را آورده و گوید: او از نظر ابوعبدالله از متقدمین است. ابوعبدالله قدر و منزلت او را می‌دانست و به او احترام می‌گذاشت. او برای ابوعبدالله امامت نماز می‌کرد او مسائل خوبی از ابی عبدالله نقل کرده است.. نگا: طبقات الحنابله، اثر ابن ابی یعلی،۱/۲۵۱٫

[۶]– ابوطالب: احمد بن حمید مشکانی است. ابن ابی یعلی درباره اش می‌گوید: او رفیق و همنشین، پیشوای ما، احمد است. او مسائل زیادی را از احمد روایت کرده و امام احمد احترام و بزرگداشت خاصی برایش قایل می‌شد. نگا: طبقات الحنابله،۱/۳۹٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …