یکی از حکما میگوید: انسان عیبجو، مانند مگس است که فقط روی زخم مینشیند. بعضی، به آفت «ولی» و «اما» گرفتارند؛ اسم هرکس را ببری، میگویند: آدم خوبی است، ولی.. بدین ترتیب بعد از کلمه «ولی» او را به شدت مورد عیبجویی قرار میدهند و قصداً حرمت او را هتک میکنند: ﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ هُمَزَهٖ لُّمَزَهٍ ١﴾ [الهمزه: ۱] «وای به حال هرکه عیبجو و طعنه زن باشد». ﴿هَمَّازٖ مَّشَّآءِۢ بِنَمِیمٖ ١١﴾ [القلم: ۱۱] «بسیار عیبجویی که دائماً سخن چینی میکند». ﴿وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًاۚ﴾ [الحجرات: ۱۲] «برخی از شما، از برخی دیگر غیبت نکنند».
ما، زمانی خوشبخت میشویم که دیگران را خوشبخت و شادمان کنیم و به استعدادها و تواناییها و خوبیهایشان اعتراف نماییم. تجربه کردهام که ما به همان مقداری که به دیگرن احترام میگذاریم و به خوبیشان اعتراف میکنیم و به آنها توجه مینماییم، مورد توجه و احترام قرار میگیریم و به همان نسبت آنان نیز به خوبیهای ما اعتراف میکنند. همچنین به همان اندازه که خود را به بیخبری میزنیم، به همان نسبت، آنها، از ما روی میگردانند و به ما بیتوجهی مینمایند.
کدامین عاقل است که میخواهد مردم به او احترام بگذارند، درحالی که خودش، عاشق توهین به مردم است؟! و دوست دارد مردم، او را بزرگ بدارند و حال آنکه خودش، برای تحقیر آنها میکوشد!