کسی جز علی بن ابیطالب رضی الله عنه، ابوبکر رضی الله عنه و خانوادهاش، از زمان حرکت رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود به سوی مدینه خبر نداشت.
موعد مقرر، فرارسید و رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم و ابوبکررضی الله عنه از پنجرهی کوچکی که در پشت خانهی ابوبکررضی الله عنه بود، بیرون شدند تا قریشیان، متوجه آنها نشوند و آنان را از این سفر خجسته و مبارک باز ندارند.
آنان، با راهنمایشان عبدالله بن اریقط قرار گذاشتند که پس از سه شب، در غار ثور به آنها بپیوندد.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هنگام خروجشان از مکه، دعا کرده و سپس فرمودند: (و الله إنک لخیر أرض الله و أحب أرض الله إلی الله، و لولا أنی أخرجت منک ماخرجت) یعنی: «به خدا سوگند که تو، بهترین زمین خدایی و خداوند، تو را از تمام سرزمینها، بیشتر دوست دارد؛ اگر من، مجبور به ترک تو نبودم، از این جا نمیرفتم.»
رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم و ابوبکررضی الله عنه از مکه، خارج شدند؛ کفار قریش در جستجوی آنان و به دنبال رد پایشان، به کوه ثور رسیدند، از آن بالا رفتند و خود را به غار رساندند و چون بر دهانهی غار، تارهای عنکبوت را دیدند، گفتند: «اگر کسی داخل غار میرفت، تارهای عنکبوت، اینطور سالم نمیماند و پاره میشد.»
بدون شک تارهای عنکبوت، از سربازان و مأموران الهی بود تا مهاجران را یاری دهد: (مدثر:۳۱)
یعنی: «لشکریان پروردگارت را جز او، کسی نمیداند.»
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بهرغم استفاده از اسباب و بهکارگیری آنها، هرگز به اسباب ظاهری تکیه و اعتماد نفرمود.
بلکه تنها به خدای متعال، امید بست؛ چراکه آن حضرت صلی الله علیه وآله وسلم، اطمینان کاملی به خدا داشت و به یقین میدانست که خداوند، او را نصرت و یاری میفرماید.
از اینرو همواره با امید به نصرت الهی، به همان شکلی که خدایش، به او آموزش داده بود، دعا میکرد که
(إسراء-۸۰)
یعنی: «پرودگارا! مرا صادقانه (به هر کاری) وارد کن و صادقانه (از آن) بیرون بیاور (و آغاز و پایان کارم را نیکو و صادقانه بفرما) و از جانب خود، قدرتی به من عطا کن که مددکار من باشد».