اذیت و آزار کفار قریش بر ضد مسلمانان به اندازهای شدت گرفت که برخی از مسلمانها را بر آن داشت تا به حبشه هجرت کنند.
پس از آن، هجرت به مدینه آغاز شد. تاریخ به وضوح گزارش داده است که ابوبکررضی الله عنه از رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم اجازهی هجرت خواست؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمودند: (لا تعجل، لعل اللّه یجعل لک صاحبًا) یعنی: «عجله نکن؛ شاید خداوند، برای تو یار و همراهی (در این سفر) مقدر فرماید.» خود ابوبکر صدیق رضی الله عنه امیدوار بود که سفر هجرت را در کنار رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم و همراه ایشان، آغاز کند.
عایشهی صدیقه رضی الله عنها دربارهی هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و پدرش، می گوید: رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم هر روز صبح و شام به خانهی ابوبکر رضی الله عنه تشریف میآوردند.
روزی که خداوند، به پیامبرش صلی الله علیه وآله وسلم، اجازهی هجرت و ترک مکه و رفتن از میان قومش را داد، رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم، بر خلاف گذشته، هنگام ظهر به خانهی ما آمدند.
زمانی که ابوبکررضی الله عنه آن حضرت صلی الله علیه وآله وسلم را دید، گفت: حتماً اتفاق تازه و کار مهمی پیش آمده که رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم، الآن تشریف آوردهاند. زمانی که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وارد خانه شدند، ابوبکررضی الله عنه از روی تختش عقبتر رفت و رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم، کنار او نشستند.
در آن هنگام من و خواهرم اسماء در خانه بودیم.
رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «کسانی را که اینجا هستند، از خانه بیرون بفرست (که میخواهم مسألهی مهمی را با تو درمیان بگذارم.)» ابوبکررضی الله عنه عرض کرد: «پدرم و مادرم، فدایت؛ اینها، دختران من هستند.»
رسولخداصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «خداوند متعال، به من اجازهی هجرت و خروج از مکه را داده است.»
ابوبکررضی الله عنه گفت: «ای رسولخدا!
میخواهم (در سفر هجرت) با شما همراه شوم.»
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، فرمودند: «تو، در این سفر همراه من، هستی.»
عایشه رضی الله عنها میگوید:
«تا آن روز ندیده بودم که کسی، از شادی گریه کند تا اینکه ابوبکررضی الله عنه را دیدم که (از فرط شادی به خاطر همراهی با آن حضرت صلی الله علیه وآله وسلم در سفر هجرت) گریست.»
ابوبکر رضی الله عنه پس از آن گفت: «ای رسولخدا! این دو شتر را از پیش، برای چنین روزی آماده کردهام.»
پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم، عبدالله بن اریقط را که مشرک بود و از قبیلهی بنیالدیل بن بکر، به عنوان راهنما استخدام کردند.
مادر عبدالله بن اریقط، از قبیلهی بنیسهم بن عمرو بود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و ابوبکررضی الله عنه، شترها را در اختیار عبدالله بن اریقط گذاشتند؛ او، شترها را میچرانید تا آنکه زمان هجرت و خروج از مکه فرارسید.