نیکی، وجدان و ضمیر را آسایش و آرامش میبخشد. شاعری میگوید:
البر أبقی وإن طال الزمان به | والإثم أقبح ما أوعیت من زاد |
«نیکی، ماندگارتر است، هر چند زمان زیادی بر آن بگذرد و گناه، زشتترین توشهای است که اندوختهای».
در حدیث آمده است: «نیکی، مایه آرامش است و گناهان، مایه شک و تردید». کسی که آشکارا نیکی انجام میکند، همواره در آرامش و سکون است و فردی که مرتکب بدی میشود، همواره از حوادث و خطرات میهراسد: ﴿یَحۡسَبُونَ کُلَّ صَیۡحَهٍ عَلَیۡهِمۡۚ﴾ [المنافقون: ۴] «آنان، هر بانگی را علیه خود میپندارند».
علت، این است که او، کار بد کرده و فردی که کار بد انجام میدهد، همواره پریشان و نگران است و خودش را از ترس پنهان مینماید.
إذا ساء فعل المرء ساءت ظنونه | وصدق ما یعتــاده من توهم |
«هرگاه کردار فردی، بد شود، گمانش نیز بد میگردد و خیالات و اوهامی را که به آن عادت دارد، تصدیق میکند».
کسی که خواهان سعادت است، باید همیشه کار نیک انجام دهد و از بدی کردن بپرهیزد تا بدین سان در آسایش و امنیت قرار بگیرد: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ إِیمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢﴾ [الأنعام: ۸۲] «کسانی که ایمان آورده و ایمان خودر ا با ستمی نیامیختهاند، ایشان امنیت دارند و آنان رهیافتگان هستند».
سواری، تند میتاخت؛ گرد و غبار به سر و رویش میریخت؛ او میخواست نزد سعد بن ابی وقاصس برود. سعدس بدور از مردم و هیاهوی آنها، با خانوادهاش و تعدادی گوسفند، دردل صحرا خیمه زده بود و آنجا زندگی میکرد؛ سوارکار نزدیک شد. او، عمر فرزند سعد بود. عمر به پدرش گفت: پدرجان! مردم با همدیگر بخاطر پادشاهی در کشمکش هستند و تو، گوسفندان خود را میچرانی. سعدس گفت: از شر تو به خدا پناه میبرم؛ من، از ردایی که به تن دارم، به خلافت مستحقتر هستم، اما از پیامبر ج شنیدم که میگفت: «خداوند، بنده توانگر، پرهیزگار و گمنام را دوست میدارد».
سلامت دینی مسلمان، از پادشاهی کسری و قیصر بزرگتر و ارزشمندتر است؛ زیرا دین، همواره با مسلمان همراه است تا اینکه در باغهای پرناز و نعمت بهشت جای میگیرد. اما پادشاهی و مقام، قطعاً از دست خواهد رفت: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَیۡهَا وَإِلَیۡنَا یُرۡجَعُونَ ۴٠﴾ [مریم: ۴۰] «ما، وارث زمین و کسانی که روی آن هستند، خواهیم شد و به سوی ما باز میگردند».