وَفِی رِوَایَهٍ عَنْهُ: أَنَّ امْرَأَهً جَاءَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، جِئْتُ لأَهَبَ لَکَ نَفْسِی، فَنَظَرَ إِلَیْهَا رَسُولُ اللَّهِ، فَصَعَّدَ النَّظَرَ إِلَیْهَا، وَصَوَّبَهُ، ثُمَّ طَأْطَأَ رَأْسَهُ. وَذَکَرَ الْحَدِیْثَ وَقَالَ فِیْ آخِرِهِ: «أَتَقْرَؤُهُنَّ عَنْ ظَهْرِ قَلْبِکَ»؟ قَالَ: نَعَمْ: قَالَ: «اذْهَبْ فَقَدْ مَلَّکْتُکَهَا بِمَا مَعَکَ مِنَ الْقُرْآنِ».
بخاری :۵۱۲۶
ترجمه:
و در روایتی دیگر از سهل چنین آمده است که زنی نزد رسول الله رضی الله عنه آمد و گفت: ای رسول خدا! آمدهام تا خود را به تو ببخشم. رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سرش را بلند کرد و سرتاپایش را خوب نگاه کرد. آنگاه، سرش را پایین انداخت.
سپس، راوی بقیه حدیث را ذکر نمود و در پایان، گفت: رسول اکرم خطاب به آن مرد فرمود: «آیا این سورهها را خوب حفظ داری»؟ گفت: بلی. فرمود: «برو، او را در مقابل قرآنی که حفظ داری، به نکاح تو در آوردم».