خداوند متعال در نکوهش حزبی که به غیر الله منسوب است، می فرماید: «یَأَیهُّا الرُّسُلُ کلُوُاْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُواْ صَالِحًا إِنىِّ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ * وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ * فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُرًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» (مومنون: ۵۱-۵۳) «ای پیامبران! از (غذاهای) پاکیزه بخورید و کار شایسته انجام دهید، بیشک من به آنچه انجام میدهید آگاهم. و بیگمان این امت شما، امت واحدی است و من پروردگار شما هستم، پس از من بترسید. پس آنها در میان خود در کار (دین) شان فرقه فرقه و پراکنده شدند و هرگروه به آنچه نزد خود دارند، خوشحالند».
ابن کثیر رحمه الله می گوید: «یعنی به گمراهی که در آن بسر می برند، خوشحالند چرا که گمان می کنند بر هدایت و راه و روش درست می باشند».[۱]
و می فرماید: «مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ لاتَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ * مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْب بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» (روم: ۳۱-۳۲) «به سوی او باز گردید و از او بترسید و نماز را بر پا دارید و از مشرکان نباشید. از کسانیکه دین خود را پاره پاره کردند و فرقه فرقه شدند و هر گروهی به آنچه نزد خود دارند خوشحالند».
و از این دسته است تحزب نامشروع؛ چنانکه در حدیث افک آمده است: «وطفقت حمنه تجازب لها»: «و حمنه حزب گرایی به نفع خواهرش زینب بنت جحش همسر پیامبر خدا را آغاز کرد». یعنی: تعصب به خرج داد و در شایعه ی افک همان رفتار و عملکرد گروهی را در پیش گرفت که برای هواخواهی از زینب بنت جحش حزبی در جهت تحریب عایشه صدیقه تشکیل داده بودند.[۲]
اسلام آمد تا مردم را به وحدت و یکپارچگی امر کند و آنان را عوامل ضعف این وحدت نهی کرد. از جمله تحزب و تعصب و آنچه در شریعت غلو (تجاوز از حد) خوانده می شود؛ و فرقی نمی کند این تعصب به خاطر سرزمین باشد یا قبیله یا جنس یا رنگ یا گروه یا شیخ یا …
اکنون به دلایلی در این زمینه اشاره می کنیم:
۱- رسول خدا صلی الله علیه و سلم از ترجیح متعصابه یکی از پیامبران بر دیگر پیامبران نهی کردند. با اینکه رسول خدا صلی الله علیه و سلم خود سید و سرور بشر و بهترین و برترین آنها بود. چون شخصی از انصار از فردی یهودی شنید که می گوید: «نه، سوگند به کسی که موسی علیه السلام را بر تمام بشر برگزیده است». به او سیلی زده و گفت: می گویی: سوگند به کسی که موسی را بر تمام بشر برگزیده است درحالی که رسول او (محمد) در بین ماست؟! پس آن یهودی نزد رسول خدا رفت و چون ایشان را از ماجرا آگاه نمود، رسول خدا صلی الله علیه و سلم چنان خشمگین شد که خشم در چهره ی ایشان نمایان بود. سپس فرمود: «لاَ تُفَضِّلُوا بَیْنَ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ»: «پیامبران خدا را بر یکدیگر برتری ندهید».[۳] و این در صورتی است که برتری دادن یکی از پیامبران بر دیگری از روی تعصب و در جهت کاستن از مقام او باشد. چرا که خداوند متعال می فرماید: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللّهُ»(بقره: ۲۵۳) «این پیامبران (که نام برخی از آنان گذشت) بعضی از ایشان را بر بعضی ایشان برتری دادیم، از آنان کسی بود که الله با او سخن گفت». و خداوند متعال می فرماید: «وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَى بَعْضٍ» (اسراء: ۵۵) «و به راستی (ما) بعضی پیامبران را بر بعضی (دیگر) برتری دادیم».
۲- از جابر بن عبدالله روایت است که می گوید: در غزوه ای بودیم که یکی از مهاجرین با دست یا پای خود ضربه ای به پشت یکی از انصار زد. پس آن انصاری گفت: ای انصار به یاریم بشتابید. و دیگری که از مهاجرین بود گفت: ای مهاجرین به کمکم بیایید. پس رسول خدا سخنان آنها را شنید و فرمود: «مَا بَالُ دَعْوَى الْجَاهِلِیَّهِ؟!»: «چه شده که فریاد جاهلیت سر بر آوردید؟!» گفتند: ای رسول خدا، یکی از مهاجرین ضربه ای به پشت یکی از انصار زده است. پس رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «دَعُوهَا، فَإِنَّهَا مُنْتِنَهٌ»: «این فریادها، فریادهای بدبو و متعفن جاهلیت است، آن را ترک کنید».[۴]
رسول خدا صلی الله علیه و سلم چنین رفتارهایی را جاهلیت نامید و این در صورتی است که با همان قصد دوران جاهلیت باشد که قبائل در امری از امور دنیا با یکدیگر هم پیمان می شدند و کسانی حقوق خود را بر مبنای تعصب می گرفتند. با اینکه خداوند متعال مهاجرین و انصار را مورد ستایش قرار داده است.
خداوند متعال می فرماید: «لَّقَد تَّابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ» (توبه: ۱۱۷) «قطعاً الله رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار نمود».
و می فرماید: «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (توبه: ۱۰۰) «و پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانیکه به نیکی از آنها پیروی کردند، الله از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) از او خشنود شدند و برای آنها باغهایی (از بهشت) آماده کرده است که نهرها از زیر (درختان) آن جاری است، جاودانه در آن خواهند ماند، این کامیابی بزرگ است».
۳- ابوهریره روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمودند: «وَمَنْ قَاتَلَ تَحْتَ رَایَهٍ عِمِّیَّهٍ یَغْضَبُ لِلْعَصَبِیَّهِ , أَوْ یَدْعُو إِلَى عَصَبِیَّهٍ , أَوْ یَنْصُرُ عَصَبِیَّهً فَقُتِلَ فَقِتْلَهٌ جَاهِلِیَّهٌ»:[۵] «هرکس زیر پرچمی که هدفش معلوم نیست، بجنگد چنانکه برای تعصب (قومی) خشمگین شود یا اینکه به سوی تعصب دعوت کند، یا اینکه تعصب را یاری کند و در این حال بمیرد با مرگ جاهلیت مرده است».
[۱] – تفسیر ابن کثیر
[۲] – النهایه، ابن کثیر: ۱/۳۷۷؛ چنانکه عایشه رضی الله عنهما می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و سلم از همسرش زینب بنت جحش در مورد من سوال کرده بود. او گفته بود: ای رسول خدا، من گوش ها و چشم هایم را از عذاب خدا باز می دارم و در مورد او جز خیر چیزی نمی گویم. عایشه می گوید: زینب از میان سایر همسران رسول خدا با من رقابت می کرد و خداوند به خاطر تقوایی که داشت او را محافظت کرد. اما خواهرش حمنه که همواره به خاطر زینب با من درگیر بود، از کسانی بود که در این شایعه شرکت داشت. بخاری: ۴۷۵۰
[۳] – بخاری: ۳۴۱۴؛ ابوداود: ۱۸
[۴] – مسند احمد: ۳/۳۳۸؛ بخاری: ۴۹۰۷، مسلم: ۲۵۸۴ و ترمذی: ۳۳۱۵
[۵] – مسلم: ۱۸۴۸، کتاب الاماره