- حتی تواتر یک قصه نمیتواند دلیل قاطعی بر صحت همه جانبه آن باشد حتی اگر در کتب اهل سنت نیز وجود داشته باشد. چند نمونه جالب آن: یکی شیوه وضو گرفتن است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم ۲۳ سال روزی ۵ مرتبه وضو میگرفتند ولی اکنون در شیوه انجام آن اختلاف است و دیگر تعداد دفعات تکبیری که در نماز میت گفته میشود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در طول ۲۳ سال برای افراد بسیار زیادی (حتی منافقین مدینه که آیات در منع از آن نازل شد) نماز میت خواندند ولی دقیقا پس از رحلت ایشان در تعداد دفعات تکبیر بین تمام اصحاب، اختلاف بوجود آمد. لازم به ذکر است که این نمونهها نه داستان است که به آن شاخ و برگ داده شود و نه دربردارنده منافع سیاسی یا قومی و قبیله ای، با اینهمه درباره آن اینهمه اختلاف وجود دارد وای به حال داستانهایی که در پس آنها منافع و تضادهای سیاسی نیز وجود دارد. مورد دیگر داستان قطام و تحریک ابن ملجم، برای کشتن حضرت علی علیه السلام است[۱]. ماجرای عریش (سایه بان) در جنگ بدر که عنوان میکند پیامبر صلی الله علیه وسلم، از آنجا جریان نبرد را پی گیری میکرد. افسانه غرانیق و صدها داستان دیگر که اکنون برای محققین، هیچ جای شکی بر دروغ بودن آن باقی نمانده است. البته این موارد از آنجا که سیاسی نیست و عواطف کور عوام را تحریک نمیکند توسط محققین شیعه نیز، رد شده است ولی کسی جرات رد کردن داستانهایی که منبع ارتزاق عدهای شده است را ندارد!!!.
- چه کسی مطمئن است و میتواند قسم بخورد که چه کسی سنی است و چه کسی شیعه؟ سنیها ابن ابی الحدید را که عاشق علی بوده شیعه میدانند و شیعهها در شیعه بودن ابن اسحاق، شک دارند زیرا حقیقت را نوشته و در کتابش به حضرت عمر و حضرت ابوبکر فحش نداده است آری در طول تاریخ، هر کس حقیقت را فهمیده چماق تعصبات مذهبی بر سر او فرود آمده است. (البته از آنجا که انسانهای فهیم و عالیقدر از شائبه هر گونه فرقهای دور بودهاند اکنون نیز در اینکه مثلا فردوسی یا امام محمد غزالی چه دینی داشتهاند بسیار جای بحث و گفتگوست و بهترین پاسخ همان است که غزالی میدهد: من در شرعیات، مذهب قرآن و در عقلیات مذهب برهان دارم. روحش شاد).
- ما میدانیم در مقام استدلال یا ارائه یک روش و شیوه در هر نوع تحقیقی همان روش استدلالی میتواند علیه خود ما نیز بکار گرفته شود اگر این استدلال شیعه درست باشد یعنی هر چه در کتب اهل سنت وجود دارد و به نفع ما و به ضرر آنهاست را باید قبول کرد آنها نیز خواهند گفت در کتب بحارالانوار و حتی اصول کافی و کتب شریعتی (که بنا به اعتراف خودش در ستایش و عشق به علی و حتی اطرافیان او مانند سلمان و ابوذر، بسیار تندرو بوده) یا من لا یحضر الفقیه شیخ صدوق[۲] و کتب: علامه برقعی و آیت الله مصطفی طباطبایی و آیتالله غروی (اصفهانی) و آیت الله زنگنه و آیت الله سنگلجی و… که همگی جزو علمای متخصص و طراز اول شیعه هستند نیز مطالب بسیار زیادی حتی در نقض مهمترین اصل مذهب شیعه یعنی امامت وجود دارد پس طبق استدلال شما این موارد میتواند علیه شما مدرک و دلیل واقع شود!.
- این اصل که هر فرهنگ و عقیدهای در سایر فرهنگها و عقاید تاثیر گذاشته و متقابلاً از آنها تاثیر میگیرد اصلی است که به تجربه و تحقیق ثابت شده است. ما میدانیم که حد اقل تا ۴ قرن پیش (یعنی قبل از حکومت صفویه) بسیاری از جوامع سنی و شیعه در شهرهای مختلف ایران براحتی و آزادی کامل در کنار یکدیگر زندگی میکردهاند (حتی هم اینک نیز در عراق یا نواحی مرزی مانند مهاباد و نقده و… شیعه و سنی در کنار هم زندگی میکنند) و مسلم است که کتب اهل سنت نمیتوانسته خود را از تاثیر عقاید شیعه مصون نگاه دارد برای همین بسیار محتمل است که برخی از آراء و عقاید شیعه به صورت مستقیم یا تغییر شکل یافته وارد کتب اهل سنت شده باشد. قرینه محکم برای تایید این فرضیه آن است که علمای شیعه و سنی متفق القولند که دروغهایی از جانب یهودیان به نام اسرایلیات وارد کتب روایی و تاریخی مسلمانان شده است دروغهایی حتی در حد تواتر (مانند شاخ و برگهایی که به واقعه معراج داده شده یا افسانه غرانیق و حتی تحریف و حذف و زیاد شدن قرآن و…) پس وقتی آراء غیر مسلمانها به این راحتی وارد کتب مسلمین میشود بسیار محتملتر است که آراء دو گروه عمده از مسلمانان (یعنی شیعه و سنی) وارد کتب یکدیگر شده باشد. این فرضیه هنگامی محکمتر میشود که ما بدانیم اختلاف عقیدتی و سیاسی ما بین شیعه و سنی به مرور و طی سدههای بعد و به خصوص از دوران صفویه به این سو شدت گرفته و نویسندگان اولیه اهل سنت (به خاطر کمرنگ بودن شدت اختلافات بین شیعه و سنی و همچنین بدون در موضع اقتدار) دقتی در ثبت این احادیث نداشتهاند.
- ما میدانیم که در لابه لای کتب قدیمی اهل سنت به خصوص کتب تاریخی و حدیثی و حتی دو صحیح مسلم و بخاری مطالب اشتباه و خطایی علیه پیامبر گرامی اسلام وجود دارد اکنون آیا درست است که طبق این استدلال برادران محقق شیعه یک نفر مسیحی غربی بیاید و بگوید: آقای مسلمان در کتب خود شما این مطالب زشت، علیه پیامبر شما وجود دارد؟ (مانند افسانه غرانیق) کما اینکه مستشرقین و اسلام شناسان مغرض غربی در نوشتههای خودشان، کم از این حیله کثیف و غیر علمی استفاده نکردهاند که ما بعضاً در کتب شیعه مشاهده میکنیم که نویسندگان شیعه به آنها تاختهاند پس چرا نوبت به مجادله بین شیعه و سنی که میشود میتوان از این حربه کثیف غیر علمی سود جست؟
[۱]– دکتر شهیدی در کتاب علی از زبان علی با ترس و لرز عنوان میکند که: این ماجرا دروغ است ولی چه کسی جرات عنوان آنرا دارد؟
[۲]– به عنوان مثال شیخ صدوق در این کتاب، غالیانی که أشهد أن علیًا ولی الله را در اذان اضافه کردهاند لعنت کرده است!.