نکته‌ای چند در مورد قرآن(۷)

  • برادران اهل سنت مانند شیعیان، شخصیت عظیمی برای پیامبر صلی الله علیه وسلم قائل بوده و مانند ما ایشان را خاتم انبیاء و بهترین پیامبر و… می‌دانند ولی اگر سری به کتب تاریخی و روایی آنها بیندازی مشاهده می‌کنی که برخی داستان‌ها و روایات دروغین و تا حدی ناپسند علیه پیامبر اکرم نیز در کتب آنها وجود دارد که به احتمال فراوان، بدون غرض و فقط به خاطر جمع آوری یا سهل‌انگاری، ثبت شده است. خوب، وقتی در مورد پیامبر اکرم چنین اتفاق افتاده چرا ما فکر می‌کنیم هر چه در کتب اهل سنت بر علیه عمر و ابوبکر آمده راست است؟ با توجه به این نکته که بر خلاف پیامبراکرم، حضرت عمر و حضرت ابوبکر، هیچگونه قداستی (از نقطه نظر عصمت و یا خلافت منصوص الهی) نزد ایشان ندارد. نتیجه اینکه: آنها پیامبر صلی الله علیه وسلم و حضرت عمر و حضرت ابوبکر را قبول دارند و روایات و داستانهای دروغین بر علیه این اشخاص (و حتی علیه حضرت علی) در کتب آنها وجود دارد ولی شیعه معتقد است روایاتی از این دست، که مربوط به پیامبر صلی الله علیه وسلم و حضرت علی است دروغ و روایاتی که علیه حضرت عمر و حضرت ابوبکر است راست است! که بچه‌گانه و مضحک بودن چنین استدلالی از ظاهر آن به خوبی روشن است.
  • ما می‌دانیم که مجلسی در بحارالانوار همه احادیث و روایات ضد و نقیض را صرف نظر از صحت و سقم آنها فقط جمع آوری کرده و در برخی موارد، نظر شخصی خود را نیز پیرامون آن حدیث آورده است. نویسندگان سنی نیز (به جز در مورد کتبی که به نام صحاح معروفند) در کتبشان، شان نزولهای مختلف پیرامون یک آیه و روایات مختلف و بعضا ضد و نقیضی را آورده و بعضاً نظر خود را درباره صحت و سقم و چگونگی آن حدیث بیان کرده‌اند ولی تنها هنر نویسنده یا محقق شیعه آن است که در این میان، فقط روایات و شان نزولهایی که به نفع خودش است را از بین کتب اهل سنت جمع آوری کرده و نه به روایات ضد آن اشاره می‌کنند و نه نظر نویسنده سنی را درباره صحت و سقم آن حدیث می‌آورند و صرفاً مانند بچه‌ها با هیاهو مدعی می‌شوند که در کتب خود آنها هم نوشته شده!.
  • نویسندگان سنی از باب جمع آوری و جلوگیری از نابودی، احادیث موجود را نوشته‌اند. مانند کاری که مجلسی با نوشتن بحارالانوار انجام داد. اگر کسی پیرامون بحارالانوار تحقیق جامعی انجام دهد می‌تواند مطالب وحشتناک زیادی را بر علیه شیعه جمع‌آوری نماید. ولی آیا این روش علمی است؟ مطالب فراوانی (حتی در حد تواتر) مبنی بر تحریف قرآن (‌در حالیکه می‌دانیم معتقد به این موضوع، کافر است) یا همکاری و اظهار تواضع امامان با خلفای بنی‌عباس و بنی امیه. یا اینکه عدد امامان که ۱۳ می‌باشد و از این دست، مطالبی که حتی اظهار آن از سوی یک شیعه، حکم تکفیر او را در پی دارد. به همین دلیل، احادیث را چه در کتب شیعه باشد چه در کتب سنی باید با معیار: قرآن، فرهنگ همان زمان و همان مردم، سنت نبوی و عقل محض مورد سنجش و بررسی علمی همه جانبه قرار داد.
  • به احتمال فراوان، نویسندگان سنی ۳۰۰ سال پس از هجرت، تحصیلات آکادمیک برای تعیین و تشخیص علمی و کارشناسانه احادیث و روایات و تعیین صحت و سقم آنها نداشته‌اند بلکه صرفاً و فقط برای جلوگیری از نابودی احادیثی که بر سر زبان مردم کوچه و بازار بوده است آنها را جمع‌آوری می‌کرده‌اند. به همین دلیل بهترین روش برای تشخیص صحت و سقم یک حدیث یا قصه، بررسی و سنجش آن در کنار روایات و سخنان و اتفاقات قطعی دیگر است. مثلا روایات توهین آمیز و بسیار زشتی که به حضرت عمر نسبت می‌دهند مبنی بر درهم آمیختن آب با شراب و نوشیدن آن توسط او در زمان خلافتش! ولی مگر ممکن است علی دخترش را به یک شرابخوار بدهد؟ آن هم دختر فاطمه را؟ یعنی نوه پیامبر را؟ مگر می‌شود عربی که به حضرت عمر، گیر می‌دهد که چرا پارچه عبای تو یک وجب بلند‌تر است آنگاه بنشیند تا حضرت عمر شراب بخورد؟ تا او برود در جنگ با ایران یا روم کشته شود؟ مگر می‌شود حاکمی عملی را انجام دهد و بعد جلوی مردم را از انجام همان عمل بگیرد و تازه با کمک همین مردم فاسد و بی‌حال، سه امپراطوری را به زمین بزند؟ پس اگر کمی سلولهای خاکستری مغز خودمان (که ابوجهل‌ها فاقد آنند) را بکار بیندازیم متوجه می‌شویم این احادیث و روایات (یا همان اسرائلیات) در زمانهای بعدی توسط یهودیان مکار برای گسترش فساد در امت اسلامی و موجه جلوه دادن آن، ساخته و از طریق آنها وارد کتب اهل سنت شده است.(البته تهمتهای دیگری نیز علیه حضرت عمر وجود دارد که من به خاطر رعایت ادب و به تمسک از پیشوایم علی از نوشتن آنها خودداری می‌کنم) براستی آیا می‌شود حضرت عمر اینگونه آدمی بوده و آنگاه علی پس از مرگ او آن سخنان را در تعریف و ستایش از او بیان کرده باشد[۱].
  • آیا می‌توان باور کرد یهودیان و مسیحیانی که ضربه شست اسلام را از همان لحظه نخست درک کرده بودند بیکار نشسته و دست به جعل روایات و احادیث نزده باشند؟ به شهادت تاریخ، موارد زیادی که به اسرایلیات معروف است ناخواسته وارد متون نویسندگان مسلمان شده است. و مسلماً آنها داستان‌هایی می‌ساخته‌اند که ایجاد تفرقه و نفاق کند و جالب است که اسلافشان هنوز که هنوز است دارند از ثمره آن استفاده می‌کنند.
  • بیشتر این احادیث، احادیث مکمل یا ضد نیز دارند که حتی ممکن است در کتب شیعه نیز وجود داشته باشد، ولی برادران محقق من، فقط احادیثی که به نفع خودشان است را جمع‌آوری می‌کنند. و احادیث موجود در کتب شیعه را با بهاینه‌هایی مانند تقیه و مصلحت نادیده می‌گیرند.
  • محققین شیعه در بررسی این احادیث، سلسله روات و راستگو و دروغگو بودن و صحت و سقم حدیث و انطباق یا عدم انطباق آن با آیات قرآن را در نظر نمی‌گیرند، معیار عقل سلیم و به دور از تعصب را فراموش می‌کنند و فقط همینکه یک نفر سنی آن را در کتابش نوشته و به ضرر خود آنهاست، کافی است.
  • اگر کسی اندکی باهوش باشد متوجه می‌شود که برخی از احادیث منتسب به پیامبر صلی الله علیه وسلم از روی اتفاقات بعدی، جعل شده است. مانند نوشته‌های کتابی که در قرن چهارم هجری پیدا می‌شود(کتاب سلیم ابن قیس) و در آن از قول پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌خوانیم که عدد ائمه ۱۲ (و در جایی ۱۳) است. یا دلخوری و آزار حضرت فاطمه از حضرت عمر و حضرت ابوبکر و پس از آن این حدیث که: هر کس فاطمه را بیازارد مرا آزرده است و هرکه مرا بیازارد خدا را آزرده[۲] و… (در حالیکه در جایی دیگر پیامبر اکرم به دخترشان می‌فرماید: فکر نکنی دختر من بودن برای تو سودی دارد فقط عمل توست که در نزد خدا ملاک است ـ به عبارتی دیگر در دستگاه خداوند، پارتی بازی و تفاوت میان انسانها وجود ندارد ـ‌ آیات قرآن و روش پیامبر صلی الله علیه وسلم و حضرت علی به طور قاطع این نکته را تایید می‌کند و چرا پیامبری که اینهمه سفارش به عدل و مساوات کرده‌اند باید میان فرزندان خود تفاوت قائل شوند و فقط درباره حضرت فاطمه چنین سخنی گفته باشند و هزاران چرای دیگر که عقل سلیم پاسخی برای آن ندارد، گرچه عقل مریض می‌تواند پاسخهای فراوانی تحت عنوان: توریه و تقیه و غیب بینی و آینده بینی و مماشات و مصلحت و… برای آن فراهم کند).
  • برای انسان، جای تعجب است که اگر مطالبی که در کتب علمای اهل سنت وجود دارد مدرک و دلیلی برای تایید نظریات شیعه است پس چرا آنها خودشان به این مطالب بی‌عقیده‌اند؟! آیا می‌توان گفت: تاثیر علم و ایمان در روحیه آنها ایجاد حالت تعصب و کج فکری کرده؟ پس بهتر نیست کسی دنبال علم نرود؟ یا اینکه می‌گویید آنها نیز منافق بودند و برای کسب مقام خلافت مسلمان شدند!! و یا همه آنها متعصب و کج فکر بوده اند! یا اینکه آنها نیز مانند تمام اصحاب پس از پیامبر (البته به قول سلیم ابن قیس) مرتد شدند‌؟ با اینهمه پس چرا چنین مطالب فراوانی را در تایید مقام والای حضرت علی علیه السلام در کتب خود آورده اند؟ زیرا اصولا متعصبین و حسودان واقعی و حقیقی، سعی می‌کنند فضایل دیگران را کتمان و خدشه دار کنند یعنی دقیقاً همان کاری که نویسنده شیعه با شخصیت ابوبکر و عمر انجام می‌دهد[۳]!!! براستی آیا فکر می‌کنید عطار و مولوی و سعدی و خیام هم، نادان بودند یا مغرض و حسود؟ شاید هم طبق همان کلک قدیمی می‌گویید: تقیه می‌کردند؟
  • برخی از احادیث و روایاتی که شیعه به آنها استناد می‌کند صحیح است ولی ربطی به کسانی که اکنون خود را شیعه می‌نامند ندارد. مانند این حدیث پیامبر که: علی و شیعیانش رستگارند. مسلم است که منظور پیامبر از شیعه، یاران حضرت علی در همان دوره بوده و ما می‌دانیم حضرت علی در خصوص نبرد با خوارج از سوی پیامبر اجازه داشته و پیامبر از طریق وحی برخی از دشمنی‌های بعدی با حضرت علی را می‌دانسته‌اند و در همین خصوص فرموده اند: یاران علی رستگارند. و این موضوع هیچ ربطی به بهره برداریهای سیاسی شیعه در زمانه فعلی ندارد.
  • اگر صرف وجود حدیث یا روایتی در کتب اهل سنت دال بر صحت آن باشد پس دیگر علم رجال و درایه و روایه و تطبیق احادیث با عقل و قرآن و… چه فایده‌ای دارد؟ و چرا به خودمان دردسر مطالعه این علوم سخت را بدهیم کافی است طبق این اصل عمل کنیم: هر حدیثی که در کتب اهل سنت بود و به نفع ما هم بود آن حدیث صحیح است و هرحدیثی که در کتب اهل سنت است و به نفع ما نیست، ساخته امویان و جاعلان حدیث و طرفدران خلفای راشدین است!.
  • ما می‌دانیم که افرادی با گرایشها و عقاید متفاوت در سپاه حضرت علی وجود داشته‌اند. عده‌ای از آنها انسانهایی خوب و مسلمانانی راستین بوده‌اند و احادیثی که از زبان پیامبر صلی الله علیه وسلم در فضیلت حضرت علی را به خاطر داشته‌اند مرتب برای احتجاج و کوبیدن حریف به کار می‌برده‌اند در حالیکه در زمان خلافت حضرت عمر و حضرت ابوبکر و حتی تا قرنها پس از آن کسی نیازی به بازگو کردن احادیثی که پیامبر صلی الله علیه وسلم به نفع ابوبکر و عمرگفته بود نداشته زیرا این دو نفر دشمنی نداشتند. عده‌ای نیز در سپاه علی بوده‌اند که تندرو و افراطی بوده و حتی حضرت علی نیز آنها را قبول نداشته‌اند این افراد عمدتا جزو قاتلین و شورشیان علیه حضرت عثمان بوده‌اند و اگر حضرت علی، شکست می‌خورد مطمئن بودند که به دست بنی امیه و سایر اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم به قتل می‌رسند مسلم است که این افراد که کشتن عثمان و سرپیچی از دستور حضرت علی برایشان کار آسانی بوده دروغ بستن بر پیامبر برایشان کاری داشته است این افراد احادیث زیادی را به دروغ از جانب پیامبر در فضیلت حضرت علی ساخته و نشر می‌داده‌اند. ما در کتب تاریخی قدیمی و معتبر در جریان جنگهای جمل و صفین و نهروان نشانی از این احادیث نمی‌بینیم. در صورتی که جا داشت حضرت علی و اصحاب ایشان از این احادیث استفاده می‌کردند. (حتی در نامه‌نگاریهایی که بین حضرت علی با مخالفین وجود داشته) پس مسلم است که این احادیث از زمان خلافت امام حسن و برقراری صلح و قیام مختار و… ساخته شده است (احادیثی مانند الحق مع علی و علی مع الحق یا علی خیر البشر یا…).

 

[۱]– در قسمت علی بهترین میزان خطبه آن حضرت را در ستایش از عمر مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهیم.

[۲]– بعید نیست سازنده این احادیث یهویانی بوده باشند که به وجود اختلاف میان شیعه و سنی پی برده بودند.

[۳]– البته به غیر از افرادی مانند علامه امینی که در کتاب الغدیر نوشته: نشناختن حق حضرت ابوبکرt، جنایت فاحشی به شمار می‌آید.

مقاله پیشنهادی

فضیلت قرائت قرآن

الله متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰهَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَهٗ …