- تمسک به استدلالات قدیمی و از کار افتاده نویسندگان ده قرن قبل
برخی از نویسندگانی که بر طریق جدل، کتاب مینویسند تا جایی که امکان دارد از این اصطلاحات استفاده نکرده و به قول معروف این کلمات را به عنوان آخرین تیر ترکش نگه میدارند: تقیه، مصلحت، توریه، مماشات، تقدیر، شرایط زمان. و هر گاه که به بن بست برخورد کرده و هیچ راهی نداشته باشند دست به دامان این کلمات میشوند. البته باید دانست که مواردی از این دست متعلق به نویسندگان هزار سال پیش است و در زمانه فعلی کاربردی ندارد و فقط میتواند تعداد اندکی از طلاب حوزهها و پیرمردها و پیرزنها را قانع کند. و دیگر زمان آن گذشته که با اصطلاحاتی مبهم و گنگ و پا در هوا مانند مصلحت، معجزه، مماشات، توریه، تسامح، تقیه و از همین قبیل مصالح شیطانی، حقایق تاریخی را ابتدا تجزیه و تحلیل و سپس تاویل و در نهایت، تحریف کرد.
تنهاترین و شاید قویترین مستمسک تمامی نویسندگان شیعه، وجود احادیثی است که در کتب اهل سنت نیز وجود دارد [۱] و در ظاهر به نفع عقاید شیعه و به ضرر اهل سنت میباشد. در جای جای کتابهای شیعیان و حتی وبلاگهای فراوانی که در این اخیر نوشته شده از این مورد به عنوان قویترین دلیل شیعه یاد میشود که اکنون من در رد این ادعای پوچ، موارد زیر را برای روشن شدن ذهن خواننده عزیز بیان میکنم البته امیدوارم طولانی بودن این قسمت را بر من ببخشید زیرا مهمترین و بیشترین دلیلی که نویسندگان شیعه همیشه به آن اشاره میکنند همین مورد است و اگر این تنها برگ برنده از دست آنها گرفته شود دیگر هیچ دلیلی برای ادعاهای پوچ خود در دست ندارند[۲].
احادیث موجود در کتب اهل سنت که شیعه به نفع خود به آنها استناد میکند.
شاید این دلیل جدلی مهمترین برگه برنده شیعه در تمامی مناظرات و نوشتهها باشد که برای روشن شدن ذهن شما توصیه میکنم مطالب زیر را به دقت مورد مطالعه قرار دهید:
- اولین نوشتهها به ۲ قرن پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وسلم باز میگردد. یعنی حدود ۵ نسل بعد. آیا مکتوب کردن نقل قولهای شفاهی احادیث و روایاتی که در کوچه و بازار بر سر زبان غالیان و صدیقان و کذابان و یهودیان و مومنان و… بوده آنهم پس از ۲۵۰ سال، صد در صد صحیح است و هیچ جای ایراد و خطایی در آن نیست؟ اگر چه نویسنده اش، سنی هم باشد طبق اصول علمی و پژوهشی نمیتوان برای هر حدیث یا روایت (به خصوص واحد یا بدون قرینه) بدون در نظر گرفتن سایر موارد و شرایط، اعتبار کامل و صد در صد قائل شد[۳].
- ما در کتب شیعه نیز به موارد ضد و نقیض بسیار زیادی بر خورد میکنیم (مثلا در جامع الاحادیث بروجردی ۵ حدیث مختلف و متضاد از زراره داریم – یا بحارالانوار که سرشار از احادیث متضاد و متناقض است) این نشان دهنده این موضوع است که نویسندگان کتب تاریخی و یا حدیثی و حتی مسندها و سایر کتب در نوشتن مطالب اهمیتی به تضاد و تناقضهای موجود نمیداده و فقط از باب جمعآوری دست به این کار میزدهاند.
- محققین و اسلام شناسان غربی از بین انبوه کتب و منابع مسلمانان (که اکثراً متعلق به برادران اهل سنت است) مطالبی را بر علیه اسلام و حتی شخص نبیاکرم پیدا کرده و عنوان میکنند که آقا اینها را شما در کتب خودتان نوشتهاید. جالب است که تنها نقطه اتکاء شیعه در مناظرات و استدلال علیه سنیها همین نکته است: آقا این مطالب در کتب اهل سنت هم نوشته شده است! گرچه اشتراک این آبشخور، برای خودش جای تحقیق و سئوال فراوان دارد!.
- محققان ما فکر میکنند نویسندگان سنی مانند نویسندگان شیعه باید واقعیات ناخوشانید را کتمان میکردند و فکر میکنند مچ آنها را گرفتهاند در صورتیکه برادران سنی من مانند محققان شیعه، آرمانگرا نبوده بلکه واقعگرا و رئالیست هستند و واقعیت را مینویسند البته شیعه فقط آن واقعیاتی را از کتب سنت، قبول دارد که به نفع او و خوشایند او باشد و موضوعات دیگر را با دیده تمسخر و دروغ نگاه میکند.
- شاید ۹۰ % احادیثی که از طریق شیعه نقل قول شده یا مورد استناد قرار میگیرد مربوط به اهل سنت است پس بیان یک مطلب به نفع شیعه از لابه لای این متون، جایی برای فخر فروشی ندارد زیرا راهی جز این وجود ندارد و بیشتر مطالب از طریق برادران اهل سنت، نقل قول شده، دست شیعه در این زمینه (یعنی اولین منابع روایی یا مکتوب) تا حدود زیادی خالی است.
[۱]– مانند: صحیح بخاری و صحیح مسلم و…
[۲]– استاد مطهّری میگوید: «چند سال پیش در مؤسّسه حسینیه ارشاد دو سخنرانی ایراد کردم که عنوانش «کتابسوزی اسکندریه» بود و بی پایگی آنرا روشن کردم. یادم هست که بعد از پایان این سخنرانیها، از مؤمن مقدّسی نامهای دریافتم به این مضمون که تو چه داعی داری که دروغ بودن این قصّه را اثبات کنی؟! بگذار اگر دروغ هم هست، مردم بگویند. زیرا دروغی است به مصلحت، و تبلیغی است بر علیه عمر بن الخطّاب و عمرو بن العاص!!».
[۳]– طرفه آنکه برخی علما و عوام شیعه سیره ابن هشام را رد میکنند در حالیکه قدیمیترین و معتبرترین سیرهای است که ابن هشام آنرا از روی مطالب ابن اسحاق شیعه، جمعآوری کرده ابن اسحاقی که نسل دوم اسلام را درک کرده است. تمامی محققین غربی و سنی صحت سیره ابن هشام را پذیرفتهاند ولی چون در آن، خلفاء لعن نشدهاند مورد تایید علماء واقع نمیشود بر عکس کتاب جعلی سلیم ابن قیس. آری به زودی مشخص میشود جایگاه کدامیک از این دو کتاب در آتش است…