برخی از افراد معتقدند که فهم آیات قرآن فقط از طریق افرادی خاص امکان پذیر است. در صورتی که این مربوط به آیات احکام و موضوعات فقهی است و همچنین آیات متشابهات. ولی درباره بقیه موارد هر کسی میتواند از قرآن درس بگیرد، مویداین مطلب آنکه: بیشتر خطابها در قرآن یا ایها الناس، یا قوم و… است ونه یا ایها الامام و یا ایها الروحانی و در بسیاری از موارد به جملاتی از این قبیل بر میخوریم: ﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ ٢۴﴾ [محمد: ۲۴]. چرا در قرآن اندیشه نمیکنید (تازه خطاب با کافران جاهلی بیسواد است. مومن و مسلمان درس خوانده قرن بیستمی که جای خود دارد) در احادیث بیشمار نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و امامان نیز به مردم سفارش به تدبر در آیات قرآن و عمل به آن، کردهاند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم میفرمایند: «هر گاه حدیثی از من به شما برسد پس آنرا بر کتاب خدا عرضه کنید پس آنچه با آن موافق بود بپذیرید و آنچه مخالف بود بر دیوارش بزنید»[۱]. نکات جالبی در این حدیث نهفته است. اول اینکه خطاب پیامبر صلی الله علیه وسلم با عموم مردم است پس تطبیق حدیث با آیات قرآن و فهم و عمل به آن در انحصار افراد خاصی نیست [۲] دوم اینکه آیات قرآن، ملاک تایید یک حدیث است. بر خلاف محققین دانشمند شیعه که احادیث را ملاک توجیه و تحریف آیات قرآن قرار میدهند. به طور کلی بهترین روش، تفسیر آیات قرآن با آیات دیگر و تبیین احادیث با سایر احادیث و روایات معتبر موجود است.
- بزرگترین اشتباه محققان و نویسندگان و سخنرانان شیعه این است که:مسائل تاریخی را مطابق فرهنگ زمان حال، تجزیه و تحلیل میکنند. به عنوان مثال در زمانه ما مرگ نزدیکان از مهمترین مسائلی است که برای آن سوم و هفته و چهلم و سال و مسجد و مداح و تاج گل و شام و… تهیه میکنند. ولی در تاریخ میخوانیم که حضرت علی علیه السلام به کسانی که برای مرگ یک نفر گریه میکردند میگوید آیا او تا کنون به سفر نرفته بود اکنون هم به سفر رفته منتها دیگر بر نمیگردد بلکه شما باید به سوی او بروید. برای همین محقق شیعه عصبانی میشود که چرا مردم مدینه، پیامبر را دفن نکرده مشغول انتخاب خلیفه شدند و نمیتوانند بفهمند که افرادی مانند ابوسفیان چه نقشههایی در سر داشتهاند. نمیدانند که خطر حمله قبایل راهزن به مدینه لحظه به لحظه تشدید میشد. نمیتوانند یا نمیخواهند بفهمند که ابتدا دو قبیله اوس و خزرج در سقیفه بر سر انتخاب خلیفه درگیری ایجاد کرده بودند و نمیتوانند اینگونه تحلیل کنند که با انتخاب یک نفر از این دو قبیله (و با عنایت به سوابق دشمنی بین آنها) و عدم تبعیت قریش از افراد قبیلهای دیگر[۳]، ممکن بود اسلام در جا ریشه کن شود[۴] و زنده نگاهداشتن نوزاد اسلام، مهمتر از به خاک سپردن بدن مطهر پیامبر بوده است که افرادی نیز برای اینکار (بنا به وصیت پیامبر) وجود داشتهاند. و وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم حضرت علی علیه السلام را وصی اینکار کرده آیا دیگران حتی اجازه دخالت کردن دارند؟ و اصولا در حجره کوچک عایشه جا برای چند نفر وجود داشته است؟ و نمیتوانند بفهمند که مسائلی از این دست برای ما که در قرن بیستم و در نظامات خاص شهری و دولتی زندگی میکنیم عجیب است و اعراب ۱۴۰۰ سال پیش به مسائل فرهنگی و اجتماعی، به گونهای دیگر نگاه میکردند. و درک نمیکنند که در جمع سقیفه کار به زد و خورد کشیده و حتی بعضی دست به قبضه شمشیر بردهاند چنانچه عمر بعدها میگوید من تا وضعیت را اینگونه دیدم دستم را به سرعت به طرف حضرت ابوبکرt دراز کرده و با او بیعت کردم. به هر حال اگر حضرت ابوبکرt در آن لحظه خلیفه نمیشد صد در صد یک نفر دیگر از همان حاضرین خلیفه شده بود و صد در صد حضرت علی علیه السلام خلیفه نمیشد و صد در صد اسلام در نطفه نابود میشد.
مثال دیگر: آقای فضل الله کمپانی در کتاب علی کیست مینویسند که: «این سخن پوچی است که چون حضرت علی علیه السلام از هر قبیله چند نفر را کشته بود پس کسی از ایشان فرمانبرداری نمیکرد زیرا حضرت علی علیه السلام آنها را به فرمان خدا و پیامبر، کشته بود». جالب است ولی اگر آقای کمپانی در آن زمان زنده بودند و برادر یا عموی ایشان به دست حضرت علی کشته میشد آیا باز هم ایشان همین نظر را داشتند؟ آری این نکته ساده را عرب بدوی که پدر و برادر و شجاعان قبیلهاش به دست حضرت علی کشته شده را نمیتوانسته بفهمد بر عکس آقای کمپانی که بعد از ۱۴۰۰ سال و در میان جامعه شیعه و با مطالعه دهها جلد کتاب متوجه این موضوع شدهاند ضمن اینکه اگر کسی با خلافت حضرت علی مخالف نبوده چرا ایشان میگویند اگر در جریان سقیفه ۴۰ نفر یار داشتم حقم را میگرفتم؟ باید دقت کنیم که ۵۰ سال بعد یزید پس از کشتن امام حسین (که در هنگام جنگ بدر حتی متولد هم نشده بودند) میگوید امروز انتقام کشته گان بدر را گرفتیم در صورتی که امام حسین در جنگ بدر حتی متولد هم نشده بودند، آنگاه حضرت علی علیه السلام که بنا به قولی در بدر ۳۰ نفر (یا ۱۵ نفر) را کشته آیا هیچ مخالف و دشمنی نداشته است؟
- شیعه به تمام مسائل، نگاهی ایده آلیستی و آرمانگرا دارد برای همین میگوید بهترین گزینه برای پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم حضرت علی بوده ولی نمیتواند درک کند که طبق شرایط رئالیستی بوجود آمده در جو سقیفه، اگر یک نفر دیگر خلیفه میشد ممکن بود فاتحه اسلام در همانجا خوانده شود. و اگر یک نفر از قبایل اوس و یا خزرج و یا بنیهاشم و بنی امیه خلیفه میشد با توجه منازعات قبیلهای میان این چهار قبیله که از دیر باز وجود داشته و همچنین شورش اهل رده و نقشههایی که ابوسفیان در سر داشت و خطر حمله قبایل راهزن و… چه اتفاقی ممکن بود بیفتد؟ و با توجه به این جریانات، اینکه به عمر و ابوبکر خبر میرسد عدهای در سقیفه جمع شدهاند آیا بیشتر شبیه یک معجزه نیست؟ زیرا فقط قبیله این دو نفر در منازعات سیاسی در تاریخ عرب هیچ نقش (و به تبع آن، هیچ رقیب و دشمنی) نداشتهاند.
[۱]– تفسیر نوین محمد تقی شریعتی ص ۱۹ و مقدمه تفسیر آیت اله طالقانی ص ۱۷
[۲]– البته پارهای معلومات در زمینه ادبیات عربی و مفاهیم و معانی کلمات و…. نیاز است که با مطالعه و علاقه برای هر شخصی امکان پذیر است. در زمان پیامبر – تا چند قرن بعد- نیز قشر خاصی که مردم دین خود را از کانال آنها فراگرفته و خدای خود و پیامبر و سایر اصول دین را از طریق آنها بیاموزند وجود نداشته است. بیشتر این بازیها مربوط به بعد از زمان صفویه است.
[۳]– به خصوص اگر نام آن قبیله: بنیهاشم باشد.
[۴]– با درگیری میان سه قبیله قریش و اوس و خزرج