۱- لفظهای «فهم» ، «فقه» و «علم» از لحاظ معنی به هم نزدیک هستند اگر چه مترادف نباشند، و فهم کامل نتیجهٔ تفکر و تأملی است که بعد از فهم تفسیر صورت میپذیرد و تفسیری که از سلف نقل شده است بیانگر قسمتی از فهم آنها از آیات قرآن است.
۲- فهم دو نوع است: یکی : ذهنی ـ شناختی، که تفسیر غریب و استنباط احکام است و وسیلهٔ آن دانستن زبان عربی و استفاده از فرهنگلغت است. دیگری: قلبی ـ ایمانی: هنگامی برای شخص تفکر کننده آشکار میشود که با دقت در نصوص شرعی نظر کند و وسیلهٔ آن تزکیهٔ نفس و ایمان قوی میباشد.
۳- اصطلاح سلف دو کاربرد دارد: اول: کاربرد آن بر مدت زمانی تاریخی است که صدر این امت یعنی صحابه تابعین و اتباع تابعین در آن میزیستهاند،کسانی که پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به خوب بودن آنها گواهی داده است و منظور از سلف در این کتاب همین است.
دوم: اصطلاح منهجی: شامل هر کسی میشود که در امور دین یعنی در عقیده و عبادت و معاملات و اخلاق، پیرو پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و یارانش باشد ، هرچند از لحاظ زمانی متأخر باشند و این اصطلاح با اصطلاح اهل سنت و جماعت ، مترادف است. جایز است که متأخرین به شرط پایبندی به روش سلف در دریافت و استدلال، به آن نسبت داده شوند و به شرط اینکه سخن آنها را گفته و فهمشان در مسائل عقیدتی که آنها را از اهل هوی و هوس و بدعت متمایز میسازد، را پذیرفته باشد.
۴- مراد از فهم سلف: هر آن چیزی است که صحابه و تابعین و پیروان آنها از مجموع نصوص شرعی یا قسمتی از آنها بر اساس مراد الله و رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ دانسته و فهمیده و استنباط کردهاند، آنچه که به مسائل علمی و عملی دین مربوط شده و به صورت قولی یا فعلی یا اقرار از آنها نقل شده است به شرط اینکه با نص یا سخنی مانند آن در تضاد نباشد.
۵- ضرورت تفاوت گذاشتن میان فهم برخی از سلف و فهم سلف، زیرا دومی بیانگر اجماع همهٔ آنها یا اکثریتشان بدون وجود مخالفتی از میان خودشان است، در حالی اولی (فهم برخی از سلف) شامل اجتهاد فردی در بیان برخی از احکام جزئی ، یا تفسیر بعضی از آیات قرآنی که در آن اختلاف نظر داشته و چندین قول در آن وجود دارد، میشود یا اقوالی را در بر میگیرد که از آنها مشهور نبوده یا برخی از آنها در آن اشتباه کردهاند.
۶-بعد از پایبندی به نصوص قرآن و سنت، پایبندی به فهم سلف از نصوص شرعی بر جویندهٔ علمی که در پی حق است ، لازم است.
۷- یکی از بزرگترین علتهای بدعتگزاری در دین و انحراف از روش حق (میانه) و واقع شدن در افراط و زیادهروی یا تفریط و کوتاهی، از گذشته تا کنون، انحراف در فهم نصوص شرعی و گریز از فهم سلف بوده است.
۸- شبهههایی که مردم را از حق منحرف میکند به سبب اشتباه در فهم دلیل شرعی است زیرا شخص آن را به گونهای میفهمد که مورد نظر الله ـ متعال ـ و پیامبرش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نبوده است.
۹- معیار در فهم درست نصوص شرعی، پیروی از فهم سلف صالح نسبت به آن است.
۱۰- هر عقیده و عمل تعبدی بر پایهٔ فهمی است که شخص عبادت کننده از نصوص شرعی میفهمد و آن را مراد الله و رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میداند و ممکن است فهم او درست یا نادرست باشد واعتقاد و عبادت سلف نیز مبنی بر فهم آنها از مراد الله و رسولش بوده است و اعتقاد و عبادتی که مخالف با عمل آنها باشد مخالف با فهم آنها از مراد الله و رسولش میباشد و چیزهایی که آنها با وجود مهیا بودن شرایط آن را ترک کردهاند و دلیلهای شرعی بر اساس فهم آنها انجام آن را توصیه نکرده است و آن را مراد الله و مراد رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ ندانستهاند ، پس آن چیز نزد آنها از دین نبوده و از الله و پیامبرش به آن فرمان ندادهاند پس آن چیز رد است، بنابراین هر فهمی در زمینهٔ عقیده که سلف آن را نداشته است بدعت و باطل است.
۱۱- پیروی از فهم سلف نماد اهل سنت و جماعت و اصلی از اصول آنها شده است چنانکه شعار اهل بدعت ترک پیروی از سلف گشته است.
۱۲- تکیه بر اجماع سلف در مورد فهم نصوص قرآن و سنت به معنای بستن دروازهٔ تدبر در کلام الله ـ متعال ـ نیست، چرا که شگفتیهای کلام الله پایان ناپذیر است و عرصههای گستردهای برای تدبر و تفکر از جهت دلالت نصوص بر معانی ثانوی دیگری وجود دارد، همچنین از جهت استنباط احکام جدید در مورد رخدادهای نو، و از جهت توجه قاری به مقایسهٔ حالت خود با معانی این آیات و اینکه چگونه آنها را اجرا کرده و خود را با آن انطباق دهد و این بخشی مهم در تفکر است که بسیاری از جویندگان علم از آن غافل ماندهاند چه رسد به دیگران.
۱۳- حجت بودن قول آحاد سلف ، بر اساس اینکه از صحابه باشد یا از طبقهٔ پایینتر، بر آن اجماع شده باشد یا نه ، کسی از میان خودشان با آن مخالفت کرده است یا نه، حالتهای مختلفی دارد. هر چه زمان زندگی شخص به حیات رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نزدیکتر باشد درستی غالب است و این حکم به صورت مجموعه است نه فردی ، یعنی فهم صحابه از فهم تابعین اولیتر است و فهم تابعین از فهم اتباع تابعین اولیتر است.
۱۴- فهم سلف شامل فهم کلی دین یعنی اصول و فروع آن میشود و از سویی دیگر شامل فهم آنها از یک نص معین شرعی و شامل اجتهاد آنها در مسألهای از مسائلی میشود که دربارهٔ آن نصی وارد نشده است.
۱۵- اقتدا به فهم سلف دربرگیرندهٔ موضوعاتی است که سلف از طریق گفتار یا کردار یا اقرار آن را بیان داشتهاند و همچین شامل راههای رسیدن به علم و عمل و روشهای استدلال و مرتب کردن دلیلها و طریقهٔ تفکر در مسائل اختلافی و ترجیح آن میشود.
۱۶- سلف صالح بعد از فتوحات، با رخدادها و عرف و امور جدیدی که پایان نداشت مواجه شدند، جوامع مختلف و زبانها و فرهنگهای متعدد را پیش روی خود دیدند در نتیجه برای استنباط احکام و راههای اجرای آن، با توجه به قرآن و سنت اجتهاد کردند تا حقیقت آشکار گشته و شبهه از بین برود، زیرا آنها باور داشتند که قرآن و سنت برای هر زمان و مکانی مناسب است و از امور دیگر بینیاز میباشد در نتیجه به سراغ نظریات فلسفی و منطقی نرفتند.
۱۷- بسیاری از مخالفان سلف، از جمله بزرگان اهل کلام و دیگران پس از اینکه تلخی دوری از وحی و فهم سلف را چشیده و گم شدن نفس خویش را فهمیدند به سوی آن بازگشته و به اشتباه خویش اقرار کردهاند.
۱۸- علم سلف صالح، کاملتر و استوارتر و علمیتر و سالمتر از علم کسانی است که پس از آنها آمدند زیرا شناخت آنها از حقیقت و دلیلهای آن، و باطل بودن اموری که با آن در تعارض است، بیش از دیگران بوده است پس به همین دلیل ـ و دلیل های بسیار دیگر ـ فهم آنها از نصوص شرعی بر فهم کسانی که بعدها آمدند مقدم است.
۱۹- سلف صالح دارای ویژگیها و خصوصیتهایی بودهاند که در دیگران وجود ندارد در نتیجه باید فهم آنها را بر فهم متأخرین مقدم داشت و از جمله ویژگیهای آنان: سالم بودن منبع دریافتی و اشتیاق آنها به دانش و فهم آن و عمل به آموختههای خویش و مشاهدهٔ وحی و تنزیل که ویژگیهای اضافهای به آنها داده است که دیگران در آن مشارکتی ندارند همچنین آنها از نظر عقل و فهم و احساس و درک از دیگر انسانها بالاتر بودهاند و اینها همه به خاطر قدرت ایمان و تقوای آنها بوده است.
۲۰- سلف آگاهترین اشخاص نسبت به زبان قرآن و زبان پیامبرشان ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بودهاند، زبان و لغت آنها همان لغتی است که در فهم نصوص شرعی معتبر است ، بر خلاف زبان جدیدی که در عصرهای بعدی آمده و مفهوم الفاظ آن متفاوت است در نتیجه شایسته نیست آن را برای فهم قرآن کریم به کار برد.
۲۱- علما میراث سلف را سنت نامیدهاند در نتیجه بسیاری از علما در حفظ و گردآوری آن توجه شایستهای نشان دادهاند.
۲۲- دلیلهای بسیاری از قرآن کریم و سنت نبوی و میراث سلف در زمینهٔ امر به پیروی از سلف صالح وجود داد و از سویی دیگر اجماع و عقل و اندیشه صحیح بیانگر این امر میباشند.
۲۳- اصل و اساس گمراهی، رویگردانی از فهم کتاب الله تعالی آنگونه که صحابه و تابعین و اتباع تابعین فهمیدهاند، و گریز از فهم سلف میباشد در نتیجه گروههای فکری جدید به وجود آمدند
۲۴- تأویل نکوهیده ـ توسط متأخرین ـ نتیجهٔ فهم بیمارگونهٔ نصوص شرعی است که با فهم سلف صالح مخالف میباشد.
۲۵- فهم سلف تنها راه شناخت مراد الله و مراد رسولش ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ است و از بین برندهٔ مادهٔ بدعتگزاری ، بستن دروازهٔ آن و معیار برای شناخت سنت از بدعت و نگهدارنده از تفرقه و اختلاف و به ارمغان آورندهٔ آرامش روانی و غلبه بر عوامل شک و تردید است.