۱- تفتیش عیب ها و جستجوی لغزش ها و اشتباهات؛ چنانکه وی را با اشتباهی که از او سرزده، فاقد صلاحیت کافی می داند و از شخص عالم به خاطر لغزشی که از وی سرزده، پیروی نمی کند و اشتباه و لغزش وی را نمی بخشد. و این منهج و راه و روشی مردود است.
براستی کیست که هرگز اشتباه نکرده باشد و کیست که فقط نیکی در پرونده ی او باشد. از جابر روایت است که می گوید: «رسول خدا مردان را از رفتن با شتاب و ناگهانیِ شبانه نزد خانواده های شان، برای اینکه ببینند در حق آنان خیانت کرده اند یا شاهد لغزش های آنان باشند، نهی نمودند».[۱]
۲- عیبجویی و سرزنش به خاطر نقصی که در شخص می باشد و سکوت از مزیت ها و ویژگی های وی.
۳- سخن گفتن بر مبنای هوی و هوس و تعصب؛ ذهبی رحمه الله می گوید: «به سخن همنوعان در حق یکدیگر توجهی نمی شود به ویژه زمانی که مشخص شود این سخنان برخاسته از دشمنی یا طرفداری از مذهبی یا از روی حسادت بوده است».[۲]
۴- افترا و بهتان از روی حسادت؛ امام احمد بن حنبل رحمه الله به پیروانش فرمود: «خداوند شما را مورد رحمت خویش قرار دهد، بدانید که چون خداوند متعال به شخصی از اهل علم، علمی ببخشد و هم نوعان وی را از آن محروم گرداند، به خاطر علمی که به او داده شده، نسبت به وی حسادت می ورزند و این بد ترین خصلت در میان اهل علم است».[۳]
۵- دشمنی با هم نوع و کسی که از وی تعریف می کند. غزالی رحمه الله در مورد چنین کسانی می گوید: «گمان می کند هدف وی اصلاح مردم است درحالی که اگر متوجه شود مردم به هم نوع وی روی آورده اند و به وسیله ی او اصلاح شدند، از غم و اندوه و حسادت می میرد و اگر از کسانی که نزد وی در رفت و آمد هستند، کسی از هم نوعان وی تعریف کند، از آن پس بد ترین مردم نزد وی همو خواهد بود».[۴]
و ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «اگر عالم – یا شیخی – تنها کسانی را دوست داشته باشد که او را بزرگ می پندارند و کسانی را که عالم یا شیخی مانند او را دوست دارند، دوست نداشته باشد، از این قبیل است. حتی اگر هر دوی آنها یک کتاب مانند قرآن را بخوانند یا عبادتی مانند یکدیگر داشته باشند مانند نماز های پنجگانه؛ و اینگونه کسی را که با پذیرفتن سخنانش و اقتدا به وی، او را بزرگ می پندارد، بیش از دیگران دوست دارد. و چه بسا که با هم نوع خود و پیروان او از روی حسادت و عداوت، دشمنی ورزد. چنانکه به هنگام بعثت رسول خدا یهودیان چنین رفتاری داشتند با اینکه رسول خدا به همان چیزی دعوت می داد که موسی علیه السلام به سوی آن فرا می خواند».[۵]
۶- کم ارزش جلوه دادن علم هم نوع:
یحیی بن یحیی رحمه الله می گوید: «نزد ابن قاسم رفتم، پس به من گفت: از کجا می آیی؟ گفتم: از نزد ابن وهب؛ پس گفت: تقوای الهی را پیشه کن؛ براستی عملی در ورای بسیاری از این احادیث نیست. یحیی می گوید: پس نزد ابن وهب رفتم که گفت: از کجا می آیی؟ گفتم: از نزد ابن القاسم؛ پس گفت: تقوای الهی را پیشه کن؛ براستی بیشتر این مسائل برخاسته از رای است…».[۶]
[۱] – متفق علیه
[۲] – میزان الاعتدال: ۱/۱۱۱
[۳] – نزهه الفضلاء: ۷۳۹؛ در حاشیه
[۴] – احیاء علوم الدین: ۳/۳۶۹
[۵] – مجموع الفتاوی: ۱۴/۳۲۵
[۶] – جامع بیان العلم و فضله: ۲/۱۱۱۱