گروهی از کمونیستها (یا همان دهریه) نزد امام ابوحنیفه: آمدند. امام به آنان گفت: سوالی دارم؟ گفتند: بفرما؟ امام گفت: اگر شخصی به شما بگوید: یک کشتی دیدم پر از اسباب و وسایلِ سنگین که در وسط دریای مواج و متلاطم، بادهای سهمگین آن را در بر گرفته اند و آن کشتی بدون ناخدا و ملوان به آرامی و بدون هیچ مشکلی حرکت می کند، آیا عقلاً قابل پذیرش است؟ گفتند: هرگز عقل چنین چیزی را نمی پذیرد. امام گفت: سبحان الله، چطور ممکن است عقل حرکت کشتی ای بدون ملوان و سکاندار را نپذیرد و این دنیا با وجود تمام حالات و اعمال مختلف و وسعت و پهنای زیادش بدون آفریدگار و نگهبان باشد؟ گفتند: راست میگویی. از امام شافعی : پرسیده شد: چه دلیلی بر وجود آفریدگار وجود دارد؟ گفت: آیا برگ درختِ توت از نظر طعم، رنگ، بُو و طبیعتش نزد شماها یکسان نیست؟ گفتند: آری. امام گفت: کرم ابریشم آن را می خورد و ابریشم از او خارج میگردد؛ زنبور میخورد و از او عسل گرفته میشود؛ گوسفند آن را میخورد، از او سرگین یا مدفوع خارج میشود؛ آهو آن را می خورد و در نافَش جمع گشته و تبدیل به مُشک و عنبر می گردد؛ کیست که این برگِ دارای یک خاصیت را به اشیاء مختلف تبدیل می کند؟ در نتیجه مخالفین به دست او وارد اسلام شدند.
امام احمد : از دژ نفوذ ناپذیر صاف و همواری سخن می گوید که هیچ شکافی در آن نیست. بُرونش همچون نقره ی گداخته شده است و درونش بسان طلای ناب؛ سپس دیوار شکافته شده و از آن حیوانی بینا برون می آید؛ حتما باید کسی این کار را انجام داده باشد. منظور وی از قلعه، تخم، و از حیوان، جوجهای است که از تخم خارج میگردد. هارون الرشید از امام مالک : در مورد استدلال عقلی سؤال نمود؛ ایشان به تفاوت صداها و گوناگونی نغمه ها و تفاوت لغات استدلال جست. علما به سخنِ عرب بادیه نشین دلیل جستند و آن را نیک شمردند؛ آنگاه که از آن عرب دلیل خواسته شد، گفت: پِشکِل(سرگین) دلالت بر شتر دارد و پس افکنده ی الاغ دلالت بر الاغ؛ رد پاها دلیل بر وجود روندهای است و آسمان دارای برجها؛ زمین شکافها دارد و دریا موجها؛ آیا همه ی اینها دلیل بر وجود آفریدگاری شکیبا، بردبار، دانا و توانمند نیست؟
حسن بصری : گوید: صحابه می گفتند: سپاس سزاوار آن معبودی است که اگر این مخلوقات را ثابت و لایتغیر قرار میداد، شکاکان در ذات الله متعال می گفتند: اگر این مخلوق آفریدگاری می داشت آن را نوسازی میکرد و دوباره تازه می نمود. حال آنکه الله متعال با نشانه هایی که میبینید مخلوق را پدیدار می کند: در میان آسمان و زمین نور فروزانی را پدید آورد و آن را وسیله ی معاش و چراغی تابان قرار داد، و چون بخواهد آن را از بین برده و تاریکی می آورد که میان آسمان و زمین را در بر می گیرد و در آن آرامش، ستارگان و ماه و روشنایی قرار داد. و هر گاه بخواهد بنایی را بر پا می کند و در آن باران و رعد و برق می نهد و هر گاه بخواهد آن را برطرف می کند. نیز هر زمان بخواهد سرمایی آورده و با آن انسانها را حیران و سرگردان میکند و چون تصمیم بگیرد آن را ببرد، به جایش گرمایی طاقت فرسا می آورد و نَفَس انسان را می گیرد تا که مردم بدانند برای این مخلوق آفریدگاری است که این نشانه ها را می آفریند. همچنین وقتی تصمیم بگیرد دنیا را بردارد، برداشته و آخرت را می آورد.
میان یک راهب و خالد بن یزید بن معاویه در مورد وضعیت بهشتیان جدال و مناقشهای رخ داد؛ راهب از وی پرسید: آیا شما نمی گویید که در بهشت میخورید و میآشامید و از شما پلیدی خارج نمیشود؟ آیا برای این مورد در دنیا نمونه و مثالی دارید؟ خالد گفت: آری. نوزاد در شکم مادر می خورد و میآشامد و ادار و مدفوع نمی کند. راهب گفت: مگر نمی گویید در بهشت از میوه ها می خورید و از آنها کاسته نمی شود؟ آیا در دنیا چنین نمونهای دارید؟ خالد گفت: بله. مانند کتاب که از روی آن نکته برداری و کپی میشود ولی چیزی از آن نمی کاهد.
شاطبی در کتاب الاعتصام برخی اسناد را ارائه می دهد که صحابه مسایل توحید را با استدلال عقلی آموخته اند. از جمله:[۱]
-
آنان در توصیفِ پُل صراط در روز قیامت چنین برداشت کردند که صراط به تیزی شمشیر است. چرا که گاهاً کارها به صورت عادی و ملموس صورت نمی گیرد و اتفاق خارق العاده ای رخ می دهد. تا این که بتوان بر این صراط یا پُل قرار گرفت و راه رفت.
-
برای حساب و کتاب روز قیامت، ترازو را آن طور که شایسته آخرت است، ثابت دانستند. چرا که اعمال، همانند اجسامِ دنیا وزن نمی شوند.
-
عقلاً عذابِ قبر و بازگشت روح به جسم را قبول کرده و ثابت دانستند. چنانکه شخص در حال سکرات مرگ، سختی های موت را تجربه می کند و به نوعی آن دردها را بیان می دارد ولی آثارش بر جسم نمودار نیست. و نیز آنان که به بیماری های دردناک مبتلایند، ولی آثار درد بر او دیده نمی شود هم از این قبیل مثالها هستند.
-
سؤال فرشتگان قبر و نشاندن میت در قبر را هم قبول کرده و ثابت دانسته اند. واین موارد را از موارد خارق العاده ای میدانند که از حکم عادی ما در زندگی دنیا خارج است و خاص قبر و عالم برزخ است. همچنین صحبت کردن اعضاء در روز قیامت، تا علیه صاحب خویش گواهی دهند. و نیز جریان انسانِ بیسوادی که نامهی اعمال خویش را در روز قیامت خواهد خواند و … .
-
مشاهده و دیدن الله متعال در روز قیامت. چرا که تنها دلیل عقلی که دلالت بر دیدار باشد، همان کیفیت شناخته شدهای است که امروز در دنیا با آن میبینیم.
-
سخن گفتنِ الله . عقل سخن گفتن الله را انکار نمی کند. البته نه بسان انسان. بلکه به گونهای که شایسته و لایق الله است.
از ابن عباس احادیثی روایت شده است که دیدن الله توسط مؤمنین را اثبات می کند. شخصی با او مخالفت کرده و می گوید: *لا تُدرِکُهُ الأبصارُ*: (چشمها او را در نمی یابند). ابن عباس گفت: آیا آسمان را میبینی؟ گفت: آری؟ گفت: تمام آسمان را؟ جواب داد: نه. برخی از مردم در مورد (معیّه) همراه بودنِ الله متعال با بندگان و احاطه ی او بر آنان و قرار داشتنش بر عرش اظهار نظر و اختلاف کردند. با وجود اینکه مثال و صفتِ برتر از آنِ الله متعال است، امام احمد : در این مورد دو مثال عقلی ذکر کرد: اوّل: او گفت: اگر در دست شخصی ظروف شیشهای با آب صاف موجود باشد، چشم آن شخص بر آب ظرفها احاطه ی کامل دارد، با وجودی که از آنها جدا است. صفت برتر از آنِ الله است؛ و او با چشم خود بر بندگان احاطه ی کامل دارد؛ حال آنکه بر عرش قرار دارد و از انسانها جدا است. دوّم: اگر شخصی خانهای بسازد با وجود اینکه از منزل خارج می شود اما از درون آن خانه آگاه است و اطلاع کامل دارد. لذا الله که جهان را آفریده است با وجودی که بر بالای آسمانها است بر آن آگاهی کامل دارد. چنانکه میفرماید: *أَلا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ*: (آیا کسى که آفریده است نمىداند؟ با اینکه او خود ریزبین و آگاه است)[۲].
[۱] . رجوع شود به، منهج علماء الحدیث و السنه فی اصول الدین، ص ۴۳ – ۴۴٫
[۲] . ملک / ۱۴٫