نمونه‌هایی از اخلاق اهل تکفیر

  1. نزد یکی از پیشوایان خطیب در عمان مهمان بودم همراه او به جمعه رفتم در سخنانش بدون دلیل و برهان شرعی حاکمان مسلمان را تکفیر نمود هنگام مراجعه به منزل، پدرزنش به من گفت، جناب شیخ با استکان چای خوری به چشم زنش زده و چشم دخترم در نتیجه آن دچار نارحتی شده است. به جناب شیخ گفتم: شما حاکمان را به زعم خویش به خاطر حکم نکردن به آنچه خداوند نازل کرده تکفیر می­کنید در حالی که خودتان در منزل از تطبیق دادنش در مورد اهلت ناتوانید چون رسول الله صلی الله علیه و سلم می­فرماید: «إِذَا ضَرَبَ أَحَدُکُمْ خَادِمَهُ فَلْیَتَجَنَّبْ الْوَجْهَ»[۱]: «هرگاه یکی از شما خدمتکارش را زد از زدن به صورتش بپرهیزد.» سکوت کرد و جوابی نداشت. وقتی زدن به صورت خادم جایز نباشد چگونه زدن به صورت همسر درست است؛ چون گوش و چشم و بینی در صورت قرار دارند و آن­ها از جمله حواسی هستند که به وسیله­ی زدن متأثر می­شوند.
  2. همین مرد به مسجد آمد و مناقشه و درگیری با حاضران را آغاز کرد و آن­ها را متهم به تکفیر سید قطب نمود و صدایش را بلند کرد و حاکمان را تکفیر نمود و در مورد بزرگان معروف به صلاح و تقوی چون عبدالعزیز بن باز و ناصر الدین البانی و ابن عثیمین- رحمهم الله تعالی- شروع به طعنه زدن و ایراد گرفتن کرد. ولی زمانی که در مورد شخص تکفیر کننده­ی سید قطب پرسیدم، کسی را مشخص نکرد لذا کذب و دروغ او معلوم گردید. آن­گاه به او گفتم: شما حکم خدا را در رعایت احترام مسجد انجام ندادید چون لقمان حکیم به فرزندش می‌گوید: ﴿وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِکَۚ إِنَّ أَنکَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِیرِ١٩﴾ [لقمان: ۱۹]«صدایت را پایین نگهدار که به درستی ناپسندترین صداها صدای الاغ است». و حال آن­که شما صدایت را بلند کردید و حاضران و همسایه­ها و خفته­ها را با صدای ناهنجارتان نارحت کردید و نه تنها از آن دست نکشیدید بلکه در بلند کردن صدای­تان کوشیدید.
  3. به یکی از کشورهای عربی مسلمان سفر کردم خواستم در مسجد نماز بخوانم؛ برای وضو گرفتن و آماده شدن برای نماز مغرب به محل دست­شویی و وضوخانه رفتم؛ دیدم که آن­جا بسته است مدت زیادی منتظر ماندم آن­گاه به یکی از همسایه­ها جهت گرفتن وضو مراجعه کردم؛ وقتی سبب بسته شدن محل شست و شو و وضوخانه را پرسیدم، در جواب گفتند: که مسئول آن­جا حاکمان را کافر می‌داند به همین خاطر به مسجد نمی­آید ولی حقوق ماهیانه­ی خویش را می­گیرد؛ چون اطاعت کردن حاکمان را جایز نمی­داند. می­گویم: این تکفیری حقوق ماهیانه را می­گیرد ولی چون به وظیفه­اش عمل نمی­کند برایش حرام است؛ او می­تواند این کار را رها کند تا یک نفر دیگر متصدی آن وظیفه گردد و در خدمت مسجد باشد.
  4. در منزلی بودم و برای حاضران صحبت می­کردم؛ یکی از حاضران سؤال کرد: آیا دزدیدن اموال حکومتی و اعراض نمودن از پرداخت مالیات صحیح می­باشد؟ جواب دادم: صحیح نیست چون اموال حکومت، اموال همه­ی مردم است.
  5. یکی دیگر از حاضران گفت: این سؤال کننده در ایستگاه اتوبوس کار می­کند و کرایه حمل و نقل را نمی­پردازد؛ چون معتقد است حکومت کافر می­باشد. می­گویم: این مسکین، حاکمان را تکفیر می‌کند تا کرایه­ی ماشین را نپردازد در حالی که می­داند شرکت حمل و نقلی که او در آن کار می­کند، خصوصی است و حکومتی نمی­باشد.

از خداوند می­خواهم که همه­ی مسلمانان را برای آنچه صلاح و سعادت دنیا و آخرت­شان در آن است، راهنمایی گرداند و دل­هایشان را به هم نزدیک کند و از پروردگار متعال خواهانم که فتنه­ی کفر و تکفیر را از آن­ها دور دارد و آن­ها را به دین­شان برگرداند تا آن کمک و یاری­ای را که به آن­ها وعده فرموده، تحقق بخشد ﴿وَکَانَ حَقًّا عَلَیۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ۴٧﴾ [الروم: ۴۷] «کمک مؤمنان بر ما واجب است».

وصلی الله علی محمد و آله و سلم

[۱]– متفق علیه

مقاله پیشنهادی

اسباب تقویت صبر انسان بر مصیبت‌‌ها

رعایت امور ذیل در صبر بر مصیبتِ‌ از دست دادن فرزندان، خانواده، خویشاوندان و دیگر …