- نزد یکی از پیشوایان خطیب در عمان مهمان بودم همراه او به جمعه رفتم در سخنانش بدون دلیل و برهان شرعی حاکمان مسلمان را تکفیر نمود هنگام مراجعه به منزل، پدرزنش به من گفت، جناب شیخ با استکان چای خوری به چشم زنش زده و چشم دخترم در نتیجه آن دچار نارحتی شده است. به جناب شیخ گفتم: شما حاکمان را به زعم خویش به خاطر حکم نکردن به آنچه خداوند نازل کرده تکفیر میکنید در حالی که خودتان در منزل از تطبیق دادنش در مورد اهلت ناتوانید چون رسول الله صلی الله علیه و سلم میفرماید: «إِذَا ضَرَبَ أَحَدُکُمْ خَادِمَهُ فَلْیَتَجَنَّبْ الْوَجْهَ»[۱]: «هرگاه یکی از شما خدمتکارش را زد از زدن به صورتش بپرهیزد.» سکوت کرد و جوابی نداشت. وقتی زدن به صورت خادم جایز نباشد چگونه زدن به صورت همسر درست است؛ چون گوش و چشم و بینی در صورت قرار دارند و آنها از جمله حواسی هستند که به وسیلهی زدن متأثر میشوند.
- همین مرد به مسجد آمد و مناقشه و درگیری با حاضران را آغاز کرد و آنها را متهم به تکفیر سید قطب نمود و صدایش را بلند کرد و حاکمان را تکفیر نمود و در مورد بزرگان معروف به صلاح و تقوی چون عبدالعزیز بن باز و ناصر الدین البانی و ابن عثیمین- رحمهم الله تعالی- شروع به طعنه زدن و ایراد گرفتن کرد. ولی زمانی که در مورد شخص تکفیر کنندهی سید قطب پرسیدم، کسی را مشخص نکرد لذا کذب و دروغ او معلوم گردید. آنگاه به او گفتم: شما حکم خدا را در رعایت احترام مسجد انجام ندادید چون لقمان حکیم به فرزندش میگوید: ﴿وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِکَۚ إِنَّ أَنکَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِیرِ١٩﴾ [لقمان: ۱۹]«صدایت را پایین نگهدار که به درستی ناپسندترین صداها صدای الاغ است». و حال آنکه شما صدایت را بلند کردید و حاضران و همسایهها و خفتهها را با صدای ناهنجارتان نارحت کردید و نه تنها از آن دست نکشیدید بلکه در بلند کردن صدایتان کوشیدید.
- به یکی از کشورهای عربی مسلمان سفر کردم خواستم در مسجد نماز بخوانم؛ برای وضو گرفتن و آماده شدن برای نماز مغرب به محل دستشویی و وضوخانه رفتم؛ دیدم که آنجا بسته است مدت زیادی منتظر ماندم آنگاه به یکی از همسایهها جهت گرفتن وضو مراجعه کردم؛ وقتی سبب بسته شدن محل شست و شو و وضوخانه را پرسیدم، در جواب گفتند: که مسئول آنجا حاکمان را کافر میداند به همین خاطر به مسجد نمیآید ولی حقوق ماهیانهی خویش را میگیرد؛ چون اطاعت کردن حاکمان را جایز نمیداند. میگویم: این تکفیری حقوق ماهیانه را میگیرد ولی چون به وظیفهاش عمل نمیکند برایش حرام است؛ او میتواند این کار را رها کند تا یک نفر دیگر متصدی آن وظیفه گردد و در خدمت مسجد باشد.
- در منزلی بودم و برای حاضران صحبت میکردم؛ یکی از حاضران سؤال کرد: آیا دزدیدن اموال حکومتی و اعراض نمودن از پرداخت مالیات صحیح میباشد؟ جواب دادم: صحیح نیست چون اموال حکومت، اموال همهی مردم است.
- یکی دیگر از حاضران گفت: این سؤال کننده در ایستگاه اتوبوس کار میکند و کرایه حمل و نقل را نمیپردازد؛ چون معتقد است حکومت کافر میباشد. میگویم: این مسکین، حاکمان را تکفیر میکند تا کرایهی ماشین را نپردازد در حالی که میداند شرکت حمل و نقلی که او در آن کار میکند، خصوصی است و حکومتی نمیباشد.
از خداوند میخواهم که همهی مسلمانان را برای آنچه صلاح و سعادت دنیا و آخرتشان در آن است، راهنمایی گرداند و دلهایشان را به هم نزدیک کند و از پروردگار متعال خواهانم که فتنهی کفر و تکفیر را از آنها دور دارد و آنها را به دینشان برگرداند تا آن کمک و یاریای را که به آنها وعده فرموده، تحقق بخشد ﴿وَکَانَ حَقًّا عَلَیۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ۴٧﴾ [الروم: ۴۷] «کمک مؤمنان بر ما واجب است».
وصلی الله علی محمد و آله و سلم
[۱]– متفق علیه