نظریات فقهی و احکام دینی و اجتهادات صحابه در نزد سلف صالح و پیروان ایشان، دارای جایگاه و منزلت خاصی است و دارای مراتب خاص:
تمام احکام فقهی که صحابه ش برآن اجماع نموده اند، دلیل و حجتی قطعی است. چرا که اجماع، خود حجت است. و بالاترین اجماع، اجماع صحابه است. لذا بر حجت بودن این امر هم، اجماع است. و هرگز فقها بر اجماعی غیر از اجماع صحابه اتفاق نظر نکرده اند. زیرا اجماع آنها در احکام شرعی به حد تواتر رسیده است. از این رو کسی با اجاع ایشان مخالفت ننموده است؛ حتی آنان که وجود اجماع را بعید دانسته اند، به اجماع صحابه اذعان دارند[۱].
اما در احکام فقهی و آراء متعددی که از ایشان نقل شده و اختلاف نظر دارند، سلف، اقوال آنان را بررسی کرده و سخنی از ایشان را گرفته و به آن عمل میکنند. حتی برخی معتقدند، نباید از مجموع اقوال صحابه خارج شد. اگر از بعضی صحابه رأیی صادر شده و از برخی دیگر رأیی مخالف آن، عمل نکردن به مجموعِ نظریاتِ آنان، برابر با خارج شدن از جمع صحابه است[۲].
با توجه به آنچه گذشت، اقوالی که از ائمه ی چهارگانه ثابت است، بیانگر این است که گفتار صحابه را تبعیت می کردند و از آن خارج نمی شدند. ابوحنیفه: می گوید: اگر مطلبی را در قرآن نیافتم، به اقوال صحابه رجوع می کنم. سخن هر کدام را که خواستم می گیرم و سخن هر کدام را خواستم رها میکنم. اما قول غیرِ صحابه را بر صحابه ترجیح نمی دهم.به روایت ربیع، امام شافعی : هم در کتاب الرساله همین را گفته است[۳]: دیده ایم که علما سخن یکی از صحابه را گاهی گرفته اند و گاهی رها کرده اند. شخصی که با او مناظره می کرد گفت: تو در این مورد چه می کنی؟ گفتم: اگر نیافتم که قرآن و حدیث و اجماع، حکمی را بیان دارند، سخن یکی از ایشان –صحابه- را بر می گزینم.
امام شافعی: در کتاب (الأم) به روایت از ربیع که از فتاوای جدید[۴] اوست می گوید: اگر جواب مسئله در قرآن و سنت نبود به اقوال صحابه یا یکی از ایشان رجوع میکنیم. سپس اگر قول ابوبکر و عمر[۵] یا فتوای عثمان را بپذیریم نزدمان محبوبتر است. البته در که هنگام اختلافِ اقوال، دلیلی از کتاب و سنت نیابیم که قویترین قول را برگزینیم، سخن آن که دلیل دارد را پیروی خواهم نمود.
این سخنان دال بر پیروی از کتاب الله و سنت، سپس پیروی از آنچه صحابه بر آن اجماع دارند. ولی در مواردی که صحابه با هم اختلاف نظر دارند، قویترین سخنی که با قرآن و سنت همسو باشد را برمی گزیند. و اگر نتوانست قویترین را برگزیند، آنچه ائمه ی راشدین رضوان الله علیهم عمل کرده اند را تبعیت می کند. چرا که قول ائمه مشهور و عموماً بررسی شده است. و نیز همانند امام مالک : که بسیاری از احکام وارده در مؤطای ایشان، بر اساس فتوای صحابه می باشد. امام احمد هم مانند امام مالک رحمهما الله عمل کرده است[۶].
ابن قیم جوزی: در این که آراء و نظریات صحابه از دیگر افراد به قرآن و سنت نزدیکتر است، میگوید[۷]: هر گاه صحابی سخنی گفت یا حکمی صادر نمود یا فتوایی داد، برخی مدارک مختص اوست و در برخی از دلایل و مدارک ما هم با آنها مشترکیم. ادله ی که خاص اوست، این است که شاید دلیلش را مستقیماً از رسول الله یا از صحابهای دیگر و او از رسول الله شنیده باشد. مواردی که آنان برایش دلیل خاص داشتند و ما در آن شریکشان نیستیم، چنان فراوان است که قابل شمارش نیست. و آنها هر آنچه را که شنیده اند روایت نکرده اند. نسبتِ سخنانی که ابوبکر صدیق و عمر فاروق و دیگر بزرگان صحابه از رسول الله شنیده اند با روایاتی که بیان کرده اند، چند چند است؟!! از ابوبکر صدیق یکصد حدیث روایت نشده است؛ در حالی وی در کمتر صحنهای از پیامبر غایب بوده است. وی از هنگام بعثت، بلکه قبل از بعثت تا پایان عمر همراه پیامبر اکرمص بوده است. ایشان آگاهترین صحابه به سخن و عمل رسول و روش و سیرت ایشان بوده است. همچنین عموم بزرگان صحابه نسبت روایاتشان به آنچه از رسول الله شنیده اند و نسبت به صحنهایی که با ایشان حضور داشتند، بسیار اندک است. اگر تمام شنیده ها و صحنه ها را روایت می کردند، چندین برابر روایات ابوهریره می شد؛ در حالی که ابوهریره تقریبا چهار سال همراه پیامبر بوده است و روایات زیادی از وی نقل شده است. لذا سخن کسانی که می گویند: اگر صحابی در این مورد اطلاعی می داشت بیانش می کرد، این حرفِ کسی است که سیرت و وضعیت زندگی صحابه را نشناخته است. صحابه حدیث را بزرگ می داشتند و در نقل آن ترس داشتند؛ و به دلیل ترس از زیاد و کم کردن حدیث، کم روایت می کردند. روایتی را نقل می کردند که آن را بارها از رسول شنیده بودند. صراحتاً نمی گفتند: شنیدهایم و نیز نمی گفتند: قال رسول الله. فتاوایی که از یک صحابه بیان می داشت از این شش حالت بیرون نبود:
-
از پیامبر شنیده است.
-
از کسی شنیده که آن شخص از رسول الله ص شنیده است.
-
فتوایش برداشت و فهمی بوده است که از قرآن استنباط نموده، ولی بر ما پوشیده مانده است.
-
تمام صحابه بر این فتوا اتفاق نظر داشته اند؛ ولی فقط فتوای مُفتی آنان به ما نقل شده است.
-
نظرش به دلیلِ تسلط علمیِ کامل و منحصر به فردِ وی بر لغت بوده است که ما چنین توانی را نداریم. یا به دلایل محتوا و فحوای کلام بوده است، یا بنا بر برداشتی بوده که در گذر زمان با دیدن رسول الله، کارها و حالات ایشان، چنین فتوایی داده است. همچنین بر اساس سیرت، شنیدن کلام، دانستن مقصد و هدف کلام، حاضر بودن در حینِ نزول قرآن و تفسیر عملی آن، چیزی فهمیده است که ما قدرت درک آن را نداریم. بر مبنای این موارد پنجگانه است که میگوییم فتوای صحابی بر ما حجت است.
-
یا ممکن است فتوایش بر اساس برداشتی باشد که از پیامبر روایت نکرده باشد و در فهم مسئله به خطا رفته باشد. در چنین حالتی فتوای وی بر ما حجت نیست. البته واضح و روشن است که احتمال وقوع پنج موردِ قبل بر احتمال معیّنِ شماره ی ششم غالب و چیره است و هیچ خردمندی در آن شک نمی کند. لذا گمان غالب و احتمال قوی و درست، در مورد سخن رسول الله کافی است و باید به آن عمل نمود. این سخن برای انسانِ آگاه کفایت می کند[۸].
[۱] . اصول الفقه، محمد ابو زهره. دارالفکر العربی القاهره ص ۱۶۷ – ۱۶۸٫
[۲] . أصول الفقه، ابو زهره ، ص ۱۶۹٫
[۳] . این کتاب حاوی فتواهای اخیر امام شافعی میباشد. به کتاب الأم نوشته ی امام شافعی ج۷ / ص ۲۴۷ نگاه کن.
[۴] . قبلی.
[۵] . چرا که در حدیث آمده است: اقتدوا بالذین من بعدی: أبی بکر و عمر، به دو نفر بعد از من، ابوبکر و عمر -ب- اقتدا کنید.
[۶] . أصول الفقه، ابوزهره، ص ۱۷۰ – ۱۷۱٫
[۷] . إعلام الموقعین، ابن قیم جوزی، ص ۲۸۴/ ج۱٫ چاپ الشیخ منیر الدمشقی.
[۸] . أصول الفقه، أبی زهره، ص ۱۶۹ – ۱۷۰٫