حقیقتی که برای هر خوانندهای آشکار است این است که همهی این آیات چه آیات پیشین و چه آیاتی که میآید هیچ وابستگی دور و نزدیکی به وجود شخصی به اسم (محمد بن حسن عسکری) ندارند که او حجتی است و در سرداب سامرا غایب شده است، کسی که به او ایمان داشته باشد نجات یافته و کسی که او را انکار نماید نجلت نخولهد یافت.
لازم به ذکر است در هنگامی این سطرها را مینویسم که احساس میکنم تحلیل و بررسی این آیات جهت رد بر استدلال آن برای عقیدهی مذکور نوعی بیهودهکاری است که باید انسان، آن مخلوق برجستهای که با عقل و اندیشه آراسته شده، خود را از آن دور نگه دارد، زیرا گوش فرا دادن به این نوع استدلال در واقع اهانت به ساحت عقل است، با توجه به اینکه چنین استدلالی بیانگر عدم اطلاع صاحب آن، به دلایل معتبر از آیات قرآنی برای عقیدهی خود میباشد، و این نوعی افترا بر خداوند متعال و گستاخی به مقام الهی میباشد که هرگز مؤمنان واقعی چنین جرأتی به خود نمیدهند، آنان که آیهی زیر را به درستی فهم کردهاند.
«سوگند به آسمان برگرداننده (امواج رادیوئی و بخارهای آب به صورت برف و باران)! و سوگند به زمین شکاف بردار (در برابر قدرت حرکت گیاهها و ریشهدوانی آنها، و یا بر اثر عوامل دیگر)! مسلّماً قرآن سخن فیصله بخشی است (که خیر و شر، و خوب و بد، و حق و باطل را از هم جدا میسازد، و یگانه وسیله راه تشخیص حقائق از اوهام، و دیانتهای آسمانی از خرافههای زمینی است). و سخن گزافه نبوده و شوخی نمیباشد. (بلکه جدّی و قطعی است و از آستانه باعظمت و محکمه دادگرانه الهی صادر شده است)».
ولی من بحث را کمی طولانی میکنم و منهج قرآنی –که خود را بدان ملزم نمودهام- بر آن آیات تطبیق میدهم و از ارتباط آنها با این عقیده پرده برمیدارم. پس میگویم:
۱ـ عدم وجود نص صریح در مورد آن
آیات فوق به طور صریح و روشن بر هدف مورد نظر دلالت نمیکنند، گفتنی است که در همهی قرآن کریم یک آیهی صریح و آشکار که نصی قاطع در این موضوع باشد، وجود ندارد. امامیهی اثنی عشریه پس از آنکه این عقیده را به وجود آوردند، آن را در این آیات جای دادند که هیچگونه ارتباطی با هم ندارند. در حالی که باید آیات قرآنی عقیدهای را بیان دارد و سپس انسان بدان ایمان بیاورد که این، به طور قطع به وجود نیامده است، زیرا واقعیت این است که اگر همین آیات را در دسترس کسی قرار دهیم که قبلا از موضوع مهدی غایب چیزی نشنیده باشد، هرگز چنین معنایی را از آن استنتاج نمینماید، اگر چه برای مدت مدیدی در آن بیاندیشد و تمام عمر خود را صرف آن نماید، این در حالی است که آیات مربوط به عقیده بدون هیچ گونه نیازی به فکر و اندیشه، خواننده را به اصل مطلب میرسانند و بر هدف مورد نظر دلالت مینمایند؛ و بدون شک این خود برای باطل کردن عقیدهی (مهدی منتظر) کافی است.