نقد و بررسی روایت غدیر (۲)

در اینجا کلمه‌ی «موالی» جمع مولی است و به معنای «ائمه» نیست.

﴿فَالْیَوْمَ لَا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَهٌ وَلَا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَاکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ١۵﴾ [الحدید: ۱۵].

«پس امروز، هم از شما، و هم از کافران عوضی و غرامتی پذیرفته نمی‌شود. جایگاه شماها آتش دوزخ است. دوزخ سرپرستتان است (و پناهگاهی جز آن ندارید) و چه بد سرنوشتی و چه بد جایگاهی است».

در این‌جا به این معنا نیست که آتش جهنم، امام شماست.

﴿یَوْمَ لَا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئًا﴾ [الدخان: ۴۱].

«آن روزی که هیچ خویشی و دوستی کمترین کمکی به خویش و دوست خود نمی‌کند….».

در این‌جا نیز به این معنا نیست که آن روزی است که هیچ امامی کمترین کمکی به امام خود نمی‌کند.

﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لَا یَقْدِرُ عَلَى شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّهْهُ لَا یَأْتِ بِخَیْرٍ﴾ [النحل: ۷۶].

«و خداوند دو مرد را مثل می‌زند که یکی از آنان گنگ مادرزاد است و بر انجام چیزی توانائی ندارد و سربار صاحب خود بوده و به هر جا او را بفرستد نفعی نخواهد داشت».

﴿وَلِکُلٍّ جَعَلْنَا مَوَالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ﴾ [النساء: ۳۳].

«برای هر یک (از مردان و زنان) وارثانی تعیین کردیم تا از میراث پدر و مادر و نزدیکان برخوردار شوند (و بر ترکه‌ی استیلاء یابند).»

در اینجا «موالی» جمع «مولی» است که مولی در این آیه به معنای وارث است.

﴿وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَهُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ۴﴾ [التحریم: ۴].

«و اگر بر ضد او همدست شوید (و برای آزارش بکوشید، باکی نیست) خدا یاور اوست، و علاوه بر خدا، جبرئیل، و مؤمنان خوب و شایسته، و فرشتگان پشتیبان او هستند».

معنی آیه این نیست که خداوند امامِ پیامبر  صلی الله علیه و سلم و علاوه بر خدا، جبرئیل و فرشتگان و مؤمنان خوب و شایسته، امام پیامبر  صلی الله علیه و سلم هستند؛ که آن موقع هر مؤمن شایسته و خوبی، امام پیامبر  صلی الله علیه و سلم می‌باشد!

خلاصه، پیامبر  صلی الله علیه و سلم با این سخنش می‌خواسته این را بگوید که: هر کس معتقد است که من بر او حق اطاعت دارم و اطاعت کردن از من بر او واجب است، پس باید از کسی که من او را به امارت گماشته‌ام، اطاعت و پیروی بکند. پس اگر چنین است چگونه می‌توانید با او ستیزه و کشمکش کنید و با او اختلاف داشته باشید، در حالی که کشمکش و ستیزه با امیر، کشمکش و ستیزه با کسی است که او را به امارت گماشته است.

اگر در آن واقعه گیرودار، شخص دیگری غیر از علی رضی الله عنه (مثلاً عثمان رضی الله عنه)، امیر می‌بود قطعاً پیامبر  صلی الله علیه و سلم می‌فرمود: «من کنت مولاه فعثمان مولاه» یعنی: هر کس که من بر او حق اطاعت دارم، عثمان هم بر او حق اطاعت دارد و باید از او اطاعت شود. که در این فرموده هیچ ویژگی و امتیاز خاصی نیست جز فضیلتی که برای دیگران هم ثابت می‌شود، چون لفظ «مولی»، لفظی مشترک است همان‌طور که به طور قطع برایمان روشن گردید و خاص یک نفر نیست.

غدیر خم، ۱۶۰ کیلومتر از مکه فاصله دارد؛ یعنی در آن ساعت غیر از اصحاب پیامبرصلی الله علیه و سلم که اهل مدینه منوره بودند، حاجیان دیگری که با پیامبر صلی الله علیه و سلم اعمال حج را انجام دادند، در آن مکان نبودند. یعنی کسی از اهالی یمن، طائف، نجد و اطراف عراق در آن مکان نبوده است.

پس اگر قضیه مربوط به بیعت بر سر خلافت و جانشینی علی رضی الله عنه می‌بود، تنها دو چیز معقول است: ۱ـ یا اعلام جانشینی علی رضی الله عنه بر تپه‌ی بلند عرفات هنگام خطبه‌ی پیامبر  صلی الله علیه و سلم (خطبه الوداع) باشد، چون همه‌ی حاجیان جمع آمده‌اند تا ابلاغ جانشینی علی رضی الله عنه، ابلاغی عمومی باشد و همه‌ی مسلمانان از آن مطلع باشند. ۲ـ و یا این‌که‌ منتظر بماند تا به مدینه برسد و آنجا از هر کس خواست، بیعت بگیرد.

اما این‌که‌ پیامبر  صلی الله علیه و سلم در آن مکان و در آن گرمای سوزان توقف کرده، حتماً به خاطر سببی اتفاقی و خاص بوده که نباید آن را به تأخیر انداخت و این سبب خاص هم چیزی است که بیان کردیم که همان ابتدای روایت است. سببی که کسانی که می‌خواهند جهت اثبات امامت بدان استدلال نمایند، آن را نادیده می‌گیرند و اصلاً بدان توجه نمی‌نمایند.

«امامت» از نظر قائلان به آن، اصلی است که ایمان جز با آن صحیح نیست، پس اگر توقف پیامبرصلی الله علیه و سلم در غدیر خم به خاطر گرفتن بیعت به خلافت علی رضی الله عنه و انتصاب او به عنوان امام می‌بود، حتماً قرآن به صراحت آن را ثبت می‌نمود و تا ابد آن را جاودانه می‌ساخت؛ همچنان که امور عظیم و مهم دین بدین صورت هستند.

همانا قرآن بیعت‌هایی که شأن و منزلتشان کمتر از آن است، به صراحت ثبت نموده است مانند بیعت رضوان در زیر درخت، که این بیعت به خاطر نجات دادن عثمان رضی الله عنه از دست قریش بود، زمانی که وی را زندانی کردند و پیامبر  صلی الله علیه و سلم با دست دیگرش به جای عثمان بیعت را انجام داد و یک دستش را بر دیگری قرار داد و گفت: «این دست عثمان است که با من بیعت نموده است». قرآن، این بیعت را در چند جا در سوره‌ی فتح آورده و برای همیشه آن را جاودانه ساخته است. مانند این فرموده‌ی خداوند که می‌فرماید:

﴿لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا١٨﴾ [الفتح: ۱۸].

«خداوند از مؤمنان راضی گردید همان دم که زیر درخت با تو بیعت کردند. خدا می‌دانست آنچه را که در درون دل‌هایشان (از صداقت و ایمان و اخلاص و وفاداری به اسلام) نهفته بود، لذا اطمینان خاطری به دل‌هایشان داد، و فتح نزدیکی را (گذشته از نعمت سرمدی آخرت) پاداششان کرد».

و اگر ما به دنبال آیات متشابه می‌بودیم، می‌گفتیم این آیه دلیل بر امامت عثمان رضی الله عنه است.

مقاله پیشنهادی

فضیلت سفارش به قرآن

عَنْ طَلْحَهَ ابْنِ مُصَرِّفٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِی أَوْفَى: آوْصَى النَّبِیُّ صلی الله …