همانطور که گفتیم حسگرایان میگویند: ما در شناخت حقایق بایستی تنها به دادههای بیواسطه حواس پنجگانه اکتفا کنیم و بیش از این نمیتوانیم به معرفتی دست یابیم این گرایش را میتوان منحطترین گرایش فکری بشر دانست چرا که شناخت حس لرزانترین و بیاعتبارترین تکیهگاهها در شناخت بوده و بیش از هر معرفتی در معرض خطا و اشتباه است؛ زیرا حواس پیوسته خطا میکند مثلاً حس جسم را از دور کوچک میبیند و از خیلی نزدیک بزرگتر از آنچه که هست میبیند، و قطرات باران را که از آسمان فرود میآیند به شکل خط مشاهده میکند و همچنین سایر حواس مثلاً سردی و گرمی بوسیله حس لامسه دانسته میشوند و اگر چنانچه یک دست ما گرم و دست دیگر سرد باشد و هر دو را در آب نیم گرم فرو ببریم در آنِ واحد از یک طرف آب را سرد و از طرف دیگر آب را گرم احساس میکنیم.
و همچنین در روانشناسی تجربی اثبات میشود که گاه با وجود شرائط فیزیکی و فیزیولوژی لازم برای دیدن و شنیدن؛ این ادراکات تحقق نمییابند شاید برای همه ما اتفاق افتاده باشد که گاهی با دوستی برخورد میکنیم ولی در اثر تمرکز ذهنی و غرق شدن در موضوعی او را نمیبینم یا صداهایی پرده گوشمان را مرتعش میکند ولی آنها را نمیشنویم و یا در حین یک حادثه آتشسوزی قسمتهایی از بدنمان مجروح میشود امّا تا مدتی درد و سوزش آنرا احساس نمیکنیم»[۱].
خطاهای حس بسیار زیادند که در کتب علمی و فلسفی نوشته شدهاند که بسیاری از دانشمندان معتقدند که انواع خطاهای حس بالغ بر هشتصد نوع میباشند.
اینگونه مسایل آشکارا بیانگر ایناند که گاهگاهی حواس با کمبود عقل از مساعدت قاصر و اشتباهاتی را بجای حقایق به ما تحویل میدهد که نهایتاً متحمل ضررهای فراوانی میگردیم برای روشن شدن بیشتر بحث قول جان لاک انگلیسی (۱۶۲۲-۱۷۰۴م) را نقل میکنیم: آقای جان لاک درباره محسوسات میگوید: «منکر شدن بر موجودات محسوس چندان معقول نیست و البته یقین بر آنها هم مانند یقین بر معلومات وجدانی و معلومات تعقلی نیست و از نظر علمی و فلسفی میتوان آنها را در زمره گمانها و پندارها به شمار آورد؛ ولی در امور زندگی دنیوی البته به حقیقت محسوسات یقین داشت»[۲]. بنابراین، باید راههائی دیگر باشند تا بوسیله آنها به معرفت و شناختی دست یابیم.
[۱]– درآمدی بر آموزش فلسفه تألیف محسن غرویان.
[۲]– به نقل از اصول فلسفه و روش رئالیسم.