نقدی بر سخنرانی «قزوینی» با عنوان: غلو در مذهب اهل سنت! (۴)

اما چون شک دارم که به قرآن اعتماد داشته باشید حدیث صحیحی از کتبتان نقل میکنم:
حمدویه ، قال: حدثنا یعقوب ، عن ابن أبی عمیر ، عن شعیب ، عن أبی بصیر ، قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: انهم یقولون ، قال: وما یقولون ؟ قلت: یقولون تعلم قطر المطر وعدد النجوم وورق الشجر ووزن ما فی البحر وعدد التراب ، فرفع یده إلى السماء ، وقال: سبحان الله سبحان الله لا والله ما یعلم هذا الا الله ! !
«ابو بصیر گفت: به حضرت صادق ـ علیه السلام ـ عرض کردم که مردم (چیزهایی) می‌گویند، فرمود: و چه می‌گویند؟ گفتم می‌گویند که شما شماره قطره های باران و عدد ستارگان و برگ درختان و وزن آنچه در دریاست و تعداد ذرات خاکها را می‌دانید؟ حضرت دست خود را به طرف آسمان بلند کرده فرمود: ((منزّه‌است خدا، منزّه‌است خدا، نه، به خدا سوگند این خبرها را هیچ کس نمی‌داند جز خدا)) ».( اختیار معرفه الرجال – الشیخ الطوسی – ج ۲ ص ۵۸۸)
مگر حدیثی را که آیت الله خوئی از رجال کشی نقل می کند و سند آن را نیز صحیح می داند نخوانده اید:
«عن الکشی …  بسنده الصحیح ، عن ابن المغیره ، قال: کنت عند أبی الحسن علیه السلام ، أنا ویحیى بن عبد الله بن الحسن ، وقال یحیى: جعلت فداک ، إنهم یزعمون أنک تعلم الغیب ، فقال: سبحان الله ، ضع یدک على رأسی ، فوالله ما بقیت فی جسدی شعره ، ولا فی رأسی إلا قامت ، ثم قال: لا والله ما هی إلا روایه عن رسول الله صلى الله علیه وآله .
«”کشی” با سند صحیح از ابن مغیره روایت می کند که گفت: من و یحیی بن عبدالله بن حسن نزد امام موسی بن جعفر -علیه السلام- بودیم، یحیی به آن حضرت عرض کرد: فدایت شوم، آن ها (مردم) گمان دارند که شما غیب می‌دانید! فرمود: سبحان‌الله، دستت را بر سرم بگذار، سوگند به خدا که موهای تنم و سرم راست شدند! سپس فرمود: سوگند به خدا[سخن ما] جز روایت از رسول خدا نیست» (معجم رجال الحدیث – السید الخوئی  ج ۲۱ ص ۶۹)
رسول الله صلی الله علیه و سلم که اشرف مخلوقات بود منافقین اطرافشان را نمی شناخت اما ائمه حتی بعد از مرگ نیز از قلوب مردم آگاهند؟ این ها اصلاً غلو نیست !؟

قرآن می گوید هیچ کس حتی از آینده خود خبر ندارد ولی قزوینی می گوید ائمه از آینده تمام بشر با خبر هستند ؟ بله!! و باز هم این ها غلو نیستند ؟ !مو بر تن امام کاظم سیخ شد وقتی این حرف را شنید ولی آقای قزوینی عین خیالش هم نیست که بگوید ائمه از قلوب مردم آگاهند؟
ای “قزوینی” که می گویی: این اعتقادات (نفی علم غیب از غیر الله) از اعتقادات وهابیت است ! آیا سخن شیخ خودتان جناب “طبرسی” را نخوانده اید که علم غیب را از ائمه نفی می کند و می گوید هر کس این را بگویید از دین خارج و از شیعه دوری گزیده؟
طبرسی: «أقول ان هذا القول ظلم منه لهؤلاء القوم، فانا لانعلم أحدا منهم بل أحدا من اهل الاسلام یصف أحدا من الناس بعلم الغیب ومن وصف مخلوقا بذلک فقد فارق الدین والشیعه الامامیه برآء من هذا القول فمن نسبهم إلی ذلک فالله فیما بینه و بینهم  »
یعنی:  می‌گویم با این سخن که او درباره این گروه گفته به ایشان ظلم کرده است و همانا ما احدی از آنان را، بلکه احدی ازمسلمین را نمی‌شناسیم که یکی از افراد بشر را به علم غیب متصف نماید، و کسی که مخلوقی را واجد این صفت بداند، از دین دوری گزیده و شیعیان امامی از این گفتار بیزارند و کسی که چنین عقیده‌ای را به ایشان نسبت دهد، خداوند میان او و اینان حکم خواهد کرد.»
(مجمع‌البیان ج ۳ ص ۲۶۱، شرکه المعارف الاسلامیه (۱۱۳۹ – ش))
آیا حرف طبرسی جایی هم برای تاویل باقی می گذارد؟ حال چه می کنید با سخن وی؟ طبق گفتۀ طبرسی شیعۀ وهابی!(جدید است)؛ هر کس یکی از مخلوقات را متصف به علم غیب بداند حتی شیعه هم نیست!! حال شما چه می گویید؟ یا باید بگویید: طبرسی هم وهابی است !! یا باید قبول کنید که خود شما شیعه واقعی نیستید و نیت شومی دارید که چنین کمر به دشمنی اسلام بسته اید!
می گوید: «اگر ما برای اینها گفتیم که علم غیب دارند و از آینده خبر دارند تا قیامت، آیا این کفر و شرک است و قتل شیعه بخاطر این واجب؟! ولی اگر خودتان مشابه این قضایا را نقل کردید برای افرادی که دوست‌ دار آنها هستید، هیچ اشکالی ندارد.»
در اینجا ما از طرف کل اهل سنت می گوئیم: ما به هیچ وجه احدی را غیر از خدا عالم الغیب نمی دانیم و آن قضایای مشابه!! را شرک در صفات خدا می دانیم؛ آیا “قزوینی” در این مورد با ما همصدا می شود؟
در مورد “اصحابی کالنجوم”نیز به لینک زیر مراجعه کنید:
http://11islamtxt.findhere.org/node/241

در کل سخن این سخنران ، چیزی نیست جز اینکه می خواهد بگوید: اگر ما رو سیاهیم درست! ولی شما هم رو سفید نیستید!!
اگر ما غالی هستیم ! شما هم همینطورید! اگر ما میگوییم: علی عالم به غیب بوده شما هم می گویید: حذیفه از فتنه های آینده با خبر بوده است و …..
ولی انصاف را ببینید ، قزوینی خودش قبول دارد که شیعه می گوید: علی عالم غیب است ، حتی می گوید: ائمه از قلوب ملت هم با خبرند!؛ ولی وی نمی خواهد غالی بودن خود را نفی کند بلکه دنبال شریک جرم می گردد! (البته وی چنین گزافه گویی هایی را غلو نمی داند!)
درست است که ما اهل سنت بعضی اقوال غلو آمیز در مورد بعضی اشخاص را در کتب خود گرد آورده ایم ، ولی در عوض “علم حدیثی” داریم که به وسیلۀ آن مو را از ماست می کشیم و به وسیلۀ آن این غلوها را از مذهب خود دور کرده ایم ولی شیعه عیناً متونی که نزد ما دور انداختنی است را مقدس دانسته و با آب و تاب تعریف می کند!  رجوع کنید:
http://11islamtxt.findhere.org/content/question/1235
توجه کنید که جناب “قزوینی” این سخنان را در بین عده ای طلبه گفته است؛ و بدون شک آن طلاب می دانند که اهل سنت به جز الله جل شانه کس دیگری را عالم الغیب نمی دانند ، ولی چرا آن طلاب با سخنان گزاف و سراسر دروغ “قزوینی” مخالفت نمی کنند؟ چرا؟ چرا سکوت در برابر دروغ؟؟ فکر می کنید آنان جرات ندارند؟ خیر! چنین نیست ، بلکه آن طلاب به چنین سفسطه هایی عادت کرده اند و به همین خاطر لحظه ای به حق بودن یا نا حق بودن سخنان “قزوینی” فکر نمی کنند فقط در این اندیشه هستند که وقتی در برابر اهل سنت قرار گرفتند چه کنند تا بتوانند جهت انگشتانی که آنان را نشانه گرفته اند تغییر دهند!

سخنی با خواننده شیعه:
بدانید که هیچ مسلمان سنی مذهبی غیر خدا را عالم الغیب نمی داند و اگر شیعه چهار تا روایت عجیب و غریب از کتب ما در این مورد نقل کرد بدانید که او دروغ می گوید و می خواهد برای خودش همکار و شریک جرم بسازد همان کاری که تمام مجرمان به وقت دستگیر شدن انجام می دهند ، پس گول نخورید و به جای گوش دادن به سخن اینان این سخن خداوند را به یاد بسپارید: قُل لا یعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَیبَ إِلا اللَّهُ   (النمل ۶۵) «ای پیامبر بگو تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند غیب را نمی دانند، مگر الله».

منبع: اسلام تکس

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …