نفس دو نیرو دارد: نیروی علمی و نیروی عملی؛[۱] همچنان که دو نوع زندگی دارد یکی از آن دو، زندگی طبیعی است مانند زندگی چهارپایان که این نوع، زندگی کامل و سودمندی که انسان به خاطر آن آفریده شده است، نیست؛ نوع دوم: زندگی کامل و سودمند است. یعنی منافعی که شخص زنده از آن بهرهمند میشود چرا که شخص زنده ناگزیر از بهره بری از لذات است که آنرا به دست آورده و از دردها، دوری کند. نفس با طبیعت متحول خود، زنده است و اراده و حرکت ارادی، از لوازم زندگی است و اراده و عمل از لوازم ذاتی آن است (پس هر زمان خدا او را هدایت دهد، آنچه را برایش مفید و مضر است به او می آموزد؛ و این انسان، اراده ی منافع را کرده تا آنها را به سوی خود جلب کند و آنچه عامل و سبب ضرر او است را ترک میکند.[۲]
خداوند متعال بر انسان با عطا نمودن دو اصل سعادت، برتری داده است، این دو اصل عبارتند از: فطرت و هدایت عمومی؛ در مورد آنچه مربوط به فطرت است، ابن تیمیه در تفسیر آیات ذیل مطالبی را آورده است.
خداوند متعال میفرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ»: «(به یاد بیاور) هنگامیکه پروردگارت از پشتهای فرزندان آدم، ذریۀ آنها را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت، (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری، (هستی) گواهی میدهیم». و (این گواهی بدین خاطر بود که مبادا) در روز قیامت بگویید: «ما ازاین، بیخبر بودیم.» (اعراف: ۱۷۲)
و اینکه میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»: «پس روی خود را با حقگرایی (و اخلاص) به سوی دین آور، فطرت الهی است که (الله) مردم را بر آن آفریده است، دگرگونی در آفرینش الله نیست، این است دین استوار و لیکن بیشتر مردم نمیدانند.» (روم: ۳۰)
همچنین این دو حدیث که رسول خدا میفرماید: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَهِ فَأَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَیُنَصِّرَانِهِ وَیُمَجِّسَانِهِ»: «هر فرزندی با فطرت به دنیا میآید پس پدر و مادرش او را یهودی، نصرانی یا مجوسی میکنند.»
همچنین این حدیث که رسول خدا میفرماید: «یقول الله تعالی: خلقت عبادی حنفاء فاجتالتهم الشیطان وحرمت علیهم ما احللت لهم وامرتهم ان یشرکوا بی ما لم انزل به سلطانا»: «خداوند متعال میگوید: من بندگان خود را یکتاپرست آفریدم اما شیطان آنها را منحرف و سرگردان کرده و آنچه برایشان حلال کردم، حرام میکنند و به آنها دستور میدهد که برای من شریک قرار دهند درحالیکه دلیلی برای این کار ندارند.»[۳]
ابن تیمیه از این آیات و احادیث نتیجه میگیرد: اگر نفس بر فطرت خود رها شود، به الوهیت پروردگار اقرار کرده و با او محبت دارد، تنها او را عبادت میکند و چیزی را با او شریک نمیگیرد، اما عامل فساد آن این است که شیطانهای جنی و انسی با القای باطل به آنها، آنها را فاسد میکنند.[۴]
اما هدایت، هدایت خداوند متعال است به این صورت که در انسانها بالفطره، شناخت و اسباب علم را قرار داده است و کتابها و پیامبران را فرستاده است به گونه ای که از داستانهای پیامبران دانسته میشود که جنس نفوس مردم با تکذیب کنندگان پیامبران، یکی است و بشر و انسانها نیازی به عبرت قرار دادن کسانی که شبیه به آنان نیستند، ندارند ولی امر چنان است که خداوند متعال میفرماید: «کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ»: «کسانیکه پیش از آنان بودند نیز همین گونه سخن میگفتند.» (بقره: ۱۱۸)
و اینکه میفرماید: «یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ»: «مشابهت (و تقلید) میکنند سخن کسانیکه پیش از این کافر بودند.» (توبه: ۳۰)
و حجت آشکار میشود چرا که اگر در نفوس مردم همانند آنچه در نفوس تکذیب کنندگان پیامبران مانند فرعون و قبل از او نباشد، دیگر نیازی به عبرت گرفتن از آنان نیست چرا که آنان مانند ما نیستند.[۵]
به همین سبب، نمود هدایت عمومی را در شناخت و اسلوبهای علمی نهاده است که در آنها به طور فطری قرار داده است؛ الله متعال میفرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»: «(ای پیامبر) بخوان به نام پروردگارت که (هستی را) آفرید. (همان پروردگار که) انسان را از خون بسته آفرید. بخوان، و پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است. (همان) کسیکه بوسیلۀ قلم (نوشتن) آموخت. به انسان آنچه را که نمیدانست آموخت.» (علق: ۵-۱)
و می فرماید: «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»: «(الله) رحمن، قرآن را تعلیم داد. انسان را آفرید.» (الرحمن: ۱-۳)
و می فرماید: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى * الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى»: «نام پروردگار بلند مرتبهات را به پاکی یاد کن. (همان) که آفرید پس درست و استوار ساخت. و (همان) کسیکه اندازه گیری کرد پس هدایت نمود.» (اعلی: ۳-۱)
و در جایی دیگر می فرماید: «وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ»: «و او را به دو راه (خیر و شر) را هنمائی کردیم.» (بلد: ۱۰)
برترین نعمتها که سعادت و نیکبختی انسان را کامل میکند، نعمت ایمان است:
نفس انسان در طبع خویش، متحرک است، حرکتی که ناگزیر باید در بشر موجود باشد و این به سبب حکمت والا و بزرگ و رحمت وسیع است؛ و اگر به این شکل آفریده نمیشد، مخلوقی دیگر غیر از انسان بود و این همان توضیح سخنی است که بر زبان فرشتگان در این قول خداوند متعال وارد شده است: «أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء»: (بقره: ۳۰)[۶]
گناه از لوازم نفس انسان است به همین سبب او در هر لحظه نیاز به هدایت دارد و حتی بیش از خوراک و نوشیدنی ها، به هدایت نیاز دارد و دعای طلب هدایت در سورهی فاتحه به این معنی است که بنده نیازمند پروردگارش است و همیشه بر تعلیم پروردگار خود نیاز دارد. در قرآن و سنت امور عام و کلی وارد شده و بدان تذکر داده شده است و برای هر بنده به طور خصوصی ذکر نکرده است به همین سبب، انسان را امر میکند که درخواست هدایت به راه راست کند که شامل موارد ذیل میباشد:
شناخت آنچه رسول آورده است به طور مفصل و شامل شناخت آنچه مربوط به اوامر کلی اوست می باشد و همچنین شامل عمل به علم خود نیز می شود.[۷]
پس انسان همیشه به هدایت پروردگارش در علم و عمل نیاز دارد.
و اگر گناهی که بنده مرتکب می شود نسبت به او شر باشد، حکمت آن در دو حالت ذیل روشن میگردد: اول: گناه سبب و موجب کرنش بنده در برابر خداوند متعال میشود و بنده مومن با گناهان چنان نیکی جمع میکند که بدون آن جمع نمیکرد همچنین یا توبه کرده و از زمره ی توابین که خداوند متعال آنها را دوست دارد، می شود یا اینکه خداوند با مصایبی که متوجه وی می شود و او بر آن صبر می کند گناهانش را بخشیده و بر درجات وی می افزاید.[۸]
دوم: انسان باید از نفس خود برحذر بوده و به آن متمایل نشود زیرا مصدر و منبع شر و بدی است؛ و از شرارتهای نفس و اعمال زشت باید به خدا پناه برده و از او تعالی دائما بخواهد که او را بر طاعت خود یاری کند بدین وسیله هر خوبی و خیری را حاصل نموده و هر زشتی و شری از او دور می شود.[۹]
[۱] – ابن تیمیه: الجواب الصحیح ج ۴، ص۱۰۹
[۲] – ابن تیمیه: الجواب الصحیح، ج ۴، ص ۱۰۹
[۳] – حدیث اول در صحیحین و دومی در مسلم آمده است.
[۴] – ابن تیمیه: الحسنه و السیئه، ص ۶۶
[۵] – ابن تیمیه: الحسنه و السئیه: ص ۸۴
[۶] – همان مصدر ص ۸۰-۷۹
[۷] – ابن تیمیه: امراض القلوب و شفاءها
[۸] – ابن تیمیه: الحسنه و السیئه ص ۸۲
[۹] – همان: ص ۸۳