ابن جریر، ابن منذر و ابن ابی حاتم این اثر را روایت کردهاند. لفظ آن- آنگونه که در «الدر المنثور» آمده- چنین است: «اگر فلانی نبود، فلان و فلان مصیبت دامنگیرم میشد و اگر فلانی نبود فلان و فلان نعمت نصیبم نمیشد».[۱]
ابن عون، همان پسر عبدالله بن عقبه بن مسعود هذلی، ابوعبدالله کوفی است. وی ثقه و عابدی بود که قبل از سال ۱۲۰ هجری وفات یافت[۲].
دربارهی عبارت: (لولا فلان . . . تا آخر عبارت) ابن قیم میگوید – مفهوم گفتهاش، این است-: «این گفته، دربردارندهی این مطلب است که گویندهاش، نعمتها را به کسی که اگر نبود، این نعمت هم وجود نمیداشت، نسبت نمیدهد و آن را به کسی نسبت میدهد که هیچ نفع و زیانی هم برای خودش از دستش بر نمیآید چه برسد به دیگران. نهایتش این است که او جزئی از اجزای سبب آن نعمت است که خدا به وسیلهی او، نعمت را شامل حال کسی گردانیده است. سبب هم تأثیر ذاتی ندارد و مستقلاً نمیتواند مسبب را ایجاد کند و اینکه خدا او را به عنوان یک سبب قرار داده، از جمله نعمتهای خداست که شامل حالش گردانده است. پس در آن نعمت، فقط خدا نعمت دهنده است و در قرار دادن کسی یا چیزی به عنوان اسباب آن نعمت، باز خدا نعمت دهنده است. پس سبب و مسبب از جمله نعمتهای خداوند میباشد و خدای متعال همان طور که گاهی نعمتی را به وسیلهی آن سبب، به کسی میدهد، گاهی بدون آن سبب هم، آن نعمت را به او میدهد. بنابراین، سبب تأثیر ذاتی و مستقل ندارد و گاهی ممکن است خدا سببیتش را از آن سلب کند و گاهی ممکن است، معارض و مانعی را برایش قرار دهد که نگذارد مسبب تحقق پیدا کند و گاهی ممکن است ضد مقتضای سبب بر مسبب مترتب شود. پس تنها خدا به طور حقیقی نعمت دهنده است».[۳]
مؤلف گوید: (وقال ابن قتیبه: «یقولون: هذا بشفاعه آلهتنا»[۴]).
(ابن قتیبه گوید: «مردم زمان جاهلیت میگفتند: این نعمت به سبب شفاعت خدایان مان، نصیب ما شده است.»)
(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– ابن جریر در تفسیرش، ۱۴/۱۵۸؛ سعید بن منصور؛ ابن منذر و ابن ابی حاتم- آن گونه که در «الدر المنثور»، ۵/۱۵۵ آمده- آن را روایت کردهاند. اسناد ابن جریر ضعیف است.
[۲]– به شرح حالش در کتاب: «سیر أعلام النبلاء»، ۵/۱۰۳ مراجعه کنید.
[۳]– شفاء العلیل،ص ۳۷٫
[۴]– نگا: شفاء العلیل، ص۳۶٫